الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۸۸ مطلب توسط «سراج الدین» ثبت شده است


امروز کمتر کسی می تواند انکار کند که ایران با ابرچالش هایی مانند بحران بیکاری، ورشکستگی صندوق های بازنشستگی، بی آبی، آلودگی محیط زیست و ... روبرو است. در چنین شرایطی مهمترین منبع درآمدی کشور که فروش نفت خام است نیز به دلیل کاهش قیمت نفت و گسترش منابع جدید انرژی رمق گذشته را ندارد و بر اساس نظر کارشناسان بعید است قیمت آن افزایش یابد


در آمد حاصل از فروش نفت و مابقی درآمد های دولت تقریبا برابر با هزینه جاری آن است؛ یعنی دولت فقط آنقدر درمی آورد که بتواند حقوق کارکنانش را بدهد و عملا نمی توان از آن انتظار ایجاد شغل و اجرای طرح های بزرگ عمرانی را داشت. سرمایه گذاری خارجی نیز به دلیل تحریم ها و ناپایدار بودن روابط ایران و جامعه جهانی حتی پس از برجام نیز عملا محقق نشده است.

 

لایحه بودجه سال 97 در چنین شرایطی به مجلس شورای اسلامی ارائه شد و در آن چند راه حل برای افزایش درآمد دولت جهت تامین منابع مالی طرح های ایجاد اشتغال پیش بینی شد. مهمترین این ایده ها افزایش قیمت حامل های انرژی، محدود کردن شمول یارانه بگیران و افزایش عوارض خروج از کشور بود. از این سه تنها مورد سوم که از لحاظ مالی کم اهمیت ترین بود با کمی تغییر پذیرفته و دو مورد دیگر به صورت کلی کنار گذاشته شد.

 

فارغ از صحیح یا غلط بودن ایده های دولت، واقعیت اقتصاد ایران نشان می دهد که امکان ادامه روش های پر ریخت و پاش قبلی در اداره کشور ممکن نیست و اعمال تغییرات عمیق ضروری است. با این حال از نحوه مخالفت ها با لایجه بودجه چنین استنباط می شود که مجموعه نظام تمایلی به تغییر جدی که باعث اعتراض شود را ندارد و به تبع همین مسئله از عامل تغییر نیز حمایت نمی کند.


به این عدم حمایت از تغییر، فعالیت های فرصت طلبانی که تلاش دارند کوچکترین نارضایتی به بهانه ای برای زمین زدن دولت تبدیل شود را اضافه کنید. نمونه اخیر فعالیت های این گروه ساماندهی اعتراضات مشهد بود که گران شدن تخم مرغ را به بحرانی ملی تبدیل کردند.


پیامی که مدیران اجرایی از چنین شرایطی دریافت می کنند این است که عامل اجرای تغییرات عمیق قربانی خواهد شد و باید برای همیشه از زمین بازی خداحافظی کند. از آنجا که طبیعتا کسی دلش نمی خواهد چنین نقشی را بازی کند دولت نیز به راحتی از طرح های خود عقب نشینی می کند.

 

قطعا در نظر نگرفتن منافع بلند مدت ملت و توجه به رضایت خاطر آنی مردم بحران های فعلی را عمیق ترخواهد کرد و ضرر آن نهایتا متوجه تمام مردم خواهد شد. امروز همه ما باید بپذیریم که اقتصاد کشور نیازمند جراحی است و این جراحی قطعا دردخواهد داشت. به جای بستن دست و پای جراح باید به او در انتخاب بهترین روش و اعمال آنها کمک کرد.

۳ نظر ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۳۲
سراج الدین

"همان انقلاب سال 57 برایمان کافی بود"؛ همه ما بارها این جمله را شنیده ایم. آنقدر این عبارت را از مردم کوچه و بازار گرفته تا نحبگان سیاسی شنیده ایم که به نظر می رسید پرهیز از انقلابی گری حد مشترک تفکر و کنش سیاسی عموم مردم شده است. 

 

اما اعتراضات اخیر این تصور را با چالش روبرو کرد. در اعتراضات اخیر مجددا رومانتیسم انقلابی خودنمایی کرد و مردم عادی و حتی بخشی از فعالین سیاسی به تغییرات انقلابی علاقه نشان دادند. در شبکه های اجتماعی نیز این موج با استقبال مواجه شد که حاکی از تمایل جامعه به اقدامات غیر منطقی و کنش های احساسی، تند و آسیب زا  است.

 

شرایط برای کسانی که حقیقتا به پرهیز از انقلاب اعتقاد دارند، وقتی نگران کننده تر می شود که پس از صحبت کردن با مردم متوجه می شویم آرام نگهداشتن مردم و دعوت آنها به اعتراضات مسالمت آمیز دشوار شده است. دعوت مردم به رضایت دادن به اصلاح تدریجی، امید بستن به صندوق رای، فعالیت مدنی، اعتراضات مسلامت آمیز و پرهیز از خشونت، تغییر ساختار و انقلاب در حالی که در طول سالهای گذشته نتیجه درخوری از این روش ها کسب نکرده اند سخت شده است. 

 

وقتی مردم می بینند تمامی راههای دموکراتیک به مبارزه با فساد، تامین عدالت اجتماعی، حل مشکل بیکاری، رشد قدرت اقتصادی، بهبود آزادی های اجتماعی و سیاسی ختم نمی شود، نمی توان از آنها انتظار داشت که به روش های مسالمت آمیز و تدریجی وفادار بمانند

 

درچنین شرایطی راهکار مناسب برای تمامی کسانی که خواهان اصلاحات و پرهیز از انقلاب هستند این نیست که به مردم بگویند اگر میخواهید ایران سوریه نشود اعتراض نکنید، چرا که حکومت در مقابل اعتراضات شدت عمل به خرج می دهد و این مسیر نهایتا به شورش و انقلاب ختم می شود. بلکه باید رویشان را به سمت حاکمیت بگیرند و بگویند اگر شما اصلاح نکنید این اعتراضات هر از چندی سر بلند می کنند و نهایتا ایران سوریه خواهد شد.

 

اصرار بر نقش دولت های خارجی در این اعتراضات، حتی در صورت صحت تلاشی است برای ندیدن واقعیت و پرهیز از اصلاح.  امروز هر ایرانی که دلش برای ایران می تپد چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، چه از طبقه فرودست و چه از طبقه متوسط، مذهبی یا غیر مذهبی، باید تمرکز خود را بر یافتن و پیاده سازی راه های قانع کردن حکومت به اصلاح امور و به ویژه پذیرش راهکارهای اعتراض مدنی قرار دهد.

 

فراموش نکنیم که هنوز بحران ورشکستگی بانک ها، صندوق های بیمه، بی آبی و آلودگی محیط زیست به مرز انفجار نرسیده است (البته زمان برخی از آنها چندان دور نیست) که اگر برسد با وجود چنین جامعه ناراضی و ناامیدی کنترل شرایط غیر ممکن خواهد بود. در آن روز همه ما خواهیم باخت.

۰ نظر ۲۱ دی ۹۶ ، ۰۸:۳۲
سراج الدین

اعتراضاتی که در خیابان های مختلف ایران دید شد را نه می توان جنبش نامید و نه یک انقلاب. بیشتر از هرچیز بغض شکسته و خشم مردمی بود که از فساد، بیکاری، گرانی و ناکارآمدی اقتصادی نظام به ستوه آمده و بدون هیچ رهبر و گروه مرجعی و حتی خواسته واحد و مشخصی به خیابان ها آمده بودند.

متاسفانه این اعتراضات به سرعت چهره خشنی به خود گرفت که نتایج ناخوش آیندی داشت. اگرچه نمی توان به صورت کامل احتمال نفوذ خارجی را نفی کرد اما اگر کسی با جامعه ایران و اقشار فرودست آن به صورت مستقیم رابطه داشته باشد به خوبی درک می کند که این خشونت ها چندان دور از انتظار نبوده است. اگر دقت کنید بیشتر کشته ها مربوط به شهرهای کوچک است و در شهرهایی مانند دورود و ایذه عموم مردم اسلحه دارند و در این مناطق حتی برگزاری یک عروسی نیز ممکن است با تلفات همراه باشد.

شهرهای دیگری مانند نجف آباد (در اطراف اصفهان) و منطقه حاشیه ای آن (معروف به یزدانشهر) در روزهای معمولی نیز شاهد درگیری اشرار و خلافکاران هستند. اینکه در چنین شهرهایی که متاسفانه حل خشونت آمیز مشکلات بخشی از فرهنگ مردم است اینکه یک اعتراض ساده به سادگی تبدیل به اقدامی خشن می شود کاملا طبیعی است. چنین اتفاقاتی به دفعات در مناسبت های مختلف رخ می دهد اما خبر آن چندان شنیده نمی شود.

اما در شهرهایی مانند تویسرکان که مردم آرامی دارد چرا سطح خشونت بالا می رود؟؟ چرا در شهرهای بزرگ نیز شاهد کنش های خشن تری به نسبت اعتراضات جنبش سبز بودیم؟

واقعیت این است که وقتی مردمی مانند همین گردو کاران تویسرکان با خشکسالی و سرمازدگی درختان در زمستان و واردات گردو از چین روبرو شده و به خاک سیاه می نشینند از سر خشم و ناامیدی به خیابان می آیند. چنین مردمی با کوچکترین عکس العمل خشنی از سوی پلیس دست به خشونت می زنند. از سوی دیگر وقتی هیچ گروه سیاسی یا صنفی منتقد رسمی در داخل حاکمیت وجود نداشته باشد  منتقدان بتوانند در قالب آنها فعالیت کنند و این گروه ها بتوانند تظاهرات ها را رهبری و از اقدامات خشونت آمیز احتمالی جلوگیری کند طبیعی است که اعتراض خیابانی به سرعت خشن شود. 

اعتراض مسلامت آمیز باید در شرایط عادی تر تمرین شده باشد. اما وقتی نظام دربرابر هر نوع اعتراض مسالمت آمیزی همان شیوه ای را در پیش می گیرد که دربرابر یک اقدام مسلحانه در پیش میگیرد نباید انتظار داشته باشیم مردم بلد باشند مسالمت آمیز اعتراض کنند.

وقتی همه اینها را در نظر بگیریم از تعداد کشته ها شکه نمی شویم و تازه متوجه می شویم که چه قدر خود مردم ما برای خشونت آمادگی دارند. به نظر می رسد در صورتی که اعتراضات آینده از کنترل خارج شوند ایران زمینه لازم برای بدتر از سوریه شدن را دارد.

۷ نظر ۱۵ دی ۹۶ ، ۲۳:۱۱
سراج الدین

“یادداشت وارده”


موضع گیری های تند رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در رابطه با انتقال سفارت آمریکا به قدس باعث شد که آقای اکرامی نژاد از همراهان قدیمی وبلاگ یادداشت زیر را برای وبلاگ الدین بنویسند.



جنگ زرگری اردوغان با اسرائیل


رای خود را به پول نفروشید! این جمله را آقای اردوغان رئیس جمهور ترکیه گفت زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا تهدید کرد کمک مالی به کشورهایی که به قطعنامه مطرح شده از سوی ترکیه و دولت مستعفی یمن در مجمع عمومی سازمان ملل رای مثبت بدهند را قطع خواهد کرد. قطعنامه ای غیرالزام آور در محکومیت اقدامات یک جانبه درباره قدس که نهایتا با رای مثبت اکثریت قاطع کشورها و البته رای منفی آمریکا، اسرائیل و چند جزیره در اقیانوس آرام، به تصویب رسید. جمله ی فوق اینطور القا می کند که گوینده سیاستمداری اصول گرا و با پرنسیب ثابت است. سیاستمداری که انتظار دارد پول در تصمیات کشور ها برای اصلاح امور جهان بی تأثیر باشد. ولی آیا واقعا اردوغان چنین سیاستمداری است؟


رجب طیب اردوغان در سال 2003 پس از پیروزی حزبش (حزب عدالت و توسعه) به نخست وزیری رسید. او به خاطر سوابق سیاسی و اظهار نظرهایش چهره ای اسلام گرا از خود به نمایش به گذاشته بود که در صحنه سیاست ترکیه لاییک به قدرت رسیده بود و به همین دلیل توجه زیادی به رفتارها و اظهارات او می شد.سال 2005 اردوغان به همراه تعداد زیادی از فعالان اقتصادی و بازرگانان به اسرائیل سفر کرد. ترکیه درحالی نزدیک ترین روابط را در میان کشورهای مسلمان با اسرائیل داشت  که این رابطه در میان مسلمانان نوعی خط قرمز محسوب می شود، به ویژه اگر این روابط موارد نظامی و امنیتی را هم شامل شود.


 اردوغان در این سفر بر گسترش روابط اقتصادی تاکید کرد، به موزه هلوکاست رفت و از نقش این سفر برای پیشبرد صلح در فلسطین گفت.  اما نکته ی اصلی این سفر را تحلیل گری اسرائیلی گفت: روابط ترکیه و اسرائیل بر پایه ی اقتصاد در هر شرایطی بنا شده است. و این نشانه ای بود از نقش برجسته اقتصاد در روابط ترکیه و اسرائیل.


در سال 2009 چند ماه پس از حمله ی اسرائیل به غزه نشست غیر رسمی اقتصاد در داووس سوئیس مطابق معمول هر ساله برگزار شد. در یکی از نشست های این اجلاس شیمون پرز و اردوغان روسای دولت اسرائیل و ترکیه در کنار هم نشستند اما ظاهرا خبری از روابط گرم پیشین نبود، اردوغان به شدت به اسرائیل تاخت و آنها را به جنایت جنگی در غزه متهم کرد و پس از مجادله لفظی با مجری نشست آنجا را ترک کرد. این اتفاق که موجی از نگرانی در غرب  و شور شعف در جهان عرب را برانگیخت آغاز راهی بود که به سیاست های جدید اردوغان در منطقه تعبیر شد. 


حمله اسرائیل به کاروان کمک رسانی به غزه که با میدان داری ترکیه صورت گرفته بود آب سردی بر روابط گرم اسرائیل و ترکیه ریخت. به دنبال آن حادثه، اردوغان سفیر خود را از تلاویو فراخواند و کلیه ی همکاری های سیاسی، امنیتی و نظامی (به غیر از اقتصادی) را با اسرائیل قطع کرد. حالا دیگر ظاهرا شمشیر از رو بسته شده بود اردوغان قهرمان مبارزه با اسرائیل به شمار میرفت.


شروع سلسله حوادث موسوم به بهار عربی و نقش آفرینی ترکیه در بسیاری از این وقایع جایگاه و اعتبار ترکیه در جهان اسلام را به شدت ارتقا داد، روابط با اسراییل علی رغم عذرخواهی اسرائیل در سال 2013 در حالت بدون تغییر قرار داشت و از سرخط خبر ها دور شده بود. اما حادثه حمله به جنگنده روسی در شمال سوریه اردوغان را به شدت از نظر سیاسی منزوی و منفعل و اقتصاد ترکیه را دچار بحران کرد. شدت این بحران تاجایی بود که اردوغان عرصه را برای ادامه سیاست جدید تنگ دید و از یک سو اقدام به عذرخواهی از روسیه و پرداخت غرامت به آنها کرد و از سوی دیگر در چرخشی آشکار مخفیانه و بدون سروصدا در صدد احیای روابط با اسرائیل برآمد. موضوعی که در سال 2016 علنا از سوی ترکیه و اسرائیل اعلام شد. 


با وجود تمام فراز و فرود روابط سیاسی میان دو رژیم، روابط اقتصادی بدون تاثیر پذیری از تنش سیاسی ادامه داشت. بر طبق آمار موسسه آمار ترکیه حجم تبادلات اقتصادی میان دو کشور بعد از یک کاهش در سال 2009 از سال 2010 تا 2015 که سالهای تیرگی روابط سیاسی بوده مرتبا افزایش داشته و در سال 2016 به اوج رسیده است.  به نظر میرسد که حرف اصلی را همان تحلیل گرد اسرائیلی زد. روابط اسرئیل و ترکیه نشانه ای است از همان سیاست «اقتصاد تحت هر شرایطی» که از ابتدا میان دو کشور مطرح بود.


بله، کسی از دولت های جهان میخواهد رای خود را به پول نفروشند که همیشه پول را بر همه چیز اولویت داده است.

۰ نظر ۰۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۲
سراج الدین

“حقیر به عنوان سرباز مکلف شده از جانب حضرتعالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی – صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می کنم.”


۳۰ آبان، دو روز بعد از آنکه شهر بوکمال، آخرین شهری که داعش بر آن حکومت می کرد توسط نیروهای ارتش سوریه و متحدین آن آزاد شد، سردار قاسم سلیمانی پاراگرف فوق را در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و پایان کار داعش را اعلام کرد. اما آیا پایان سیطره داعش بر مناطقی که تحت تصرف داشت به معنای پایان کار داعش است؟


از تابستان ۲۰۱۴ که داعش به صورت طوفانی وارد عراق شد، داعش را در سه قالب تجربه کرده ایم. اولین شکل داعش در واقع یک «سازمان عملیاتی بزرگ» بود که قلمرو داشت، مانند یک دولت می توانست از مردم مالیات بگیرد، برای قلمرو خود قانون تدوین کند، و همچنین به صورت آشکار به عنوان یک واحد نظامی عملیات کند و نقل و انتقالات تجهیزات و نیرو را به صورت گسترده انجام دهد.


اما داعش تنها محدود به این فرم نبود. شکل دیگری که داعش در قالب آن فعالیت می کرد یک «گروه تروریستی» بود.

 تروریست ها هیچ یک از کارهایی که سازمان های عملیاتی بزرگ انجام می دهند را نمی توانند انجام دهند. در مقابل تروریست ها حملات خود را با استفاده از نیروهایی اندکی که در قالب سلول های کوچک سازماندهی شده اند انجام می دهند و هیچ سرزمینی را تحت کنترل ندارند. 


اما شکل دیگر داعش که کمتر به آن توجه می شود حضور داعش در قالب «گروه های سلفی-تروریستی زیرمجموعه» است که با داعش بیعت کرده اند. این گروه ها که عموما قبل از پیداش داعش نیز وجود داشتند و به صورت رسمی و یا معنوی تحت پوشش القاعده عملیات می کردند، با ظهور طوفانی داعش به سمت این گروه جذب شدند و با آن بیعت کردند.از جمله مهمترین این گروه های می توان به انصار بیت المقدس در مصر (عامل کشتار ۳۰۵ صوفی در نماز جمعه)، بوکوحرام در غرب آفریقا و گروه مائوته در فیلیپین اشاره کرد. 


آنچه که در روز ۲۸ آبان پرونده اش به بسته شد تنها شکل اول داعش بود. از زمانی که حملات به گروه دولت اسلامی عراق و شام آغاز گردید و این گروه از وضعیت تهاجمی به وضعیت دفاعی و سپس عقب نشینی وارد شد، داعش مجبور به تغییر استراتژی و تاکتیک گردید و تلاش کرد از یک سازمان عملیاتی(شکل اول) به یک گروه تروریستی (شکل دوم) تبدیل شود و در این قالب به حیات خود ادامه دهد.


بنابراین داعش برای آینده نزدیک در قالب گروه های زیر زمینی در صحرای بین سوریه و عراق و با استفاده از تاکتیک های جنگ چریکی مانند کمین زدن، تک تیر اندازی، حمله و فرار، خودروهای بمب گذاری شده و ترور افراد به عملیات های خود ادامه خواهد داد.


تغییر از سازمانی عملیاتی به گروهی تروریستی باعث می شود داعش منابع خود را به دیگر شاخه های خود در افغانستان، لیبی، یمن و شبه جزیره سینا منتقل کند و همزمان سعی خواهد کرد از شمال قفقاز تا جنوب شرق آسیا، نفوذ کرده و عقاید سلفی خود را ترویج کند. در اینجاست که نقش گروه های بیعت کننده پررنگ می شود. البته داعش عملیات های تروریستی خود در سرتاسر جهان و به ویژه اروپا را فراموش نخواهد کرد. از اینجا به بعد نابودی داعش به عنوان یک گروه تروریستی، وابسته به وجود نیروهای امنیتی توانمند بومی مانند پلیس و نیروهای نظامی محلی است. 


تمام آنچه گفته شد معطوف به جنبه رزمی داعش بود. بستر پیدایش داعش عوامل متعددی مانند مشکلات زیست محیطی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی،فرهنگی است که اگر برای این مشکلات فکری نشود داعش یا گروه های مشابه مجددا در مناطق تصرف شده ظهور خواهد کرد، همانطور که ابو مهدی المهندس معاون رئیس هیئت حشد الشعبی عراق درباره وجود گروههای تروریستی کوچک در مناطق آزاد شده از لوث داعش که در حال ظهور و شکل گیری هستند، هشدار داد. بهتر است از همین امروز جشن پیروزی بر داعش را تمام کنیم و با جدی گرفتن این هشدارها برای نابودی کامل تروریسم و افراطی گری تلاش کنیم. 

۳ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۳۶
سراج الدین

کودتای هفته گذشته در زیمبابوه منجر به حصر خانگی رابرت موگابه و همسرش و نهایتا برکناری پیرترین  و احتمالا بدترین رئیس دولت در آفریقا از قدرت شد. با این حال این کودتا را نمی توان شورشی علیه یک رهبر خودکامه به حساب آورد. آنچه اتفاق افتاد در واقع یک کودتای داخلی در درون حزب ZANU-PF بود و جانشنین احتمالی موگابه یعنی معاون اولش، امرسون منانگاگوا به احتمال زیاد به همان شیوه موگابه به حکومتداری ادامه خواهد داد. از سال ۱۹۸۰ که زمامداری سفیدپوستان بر زیمبابوه خاتمه یافت موگابه تنها رئیس جمهوری است که این کشور به خود دیده است، یعنی برای بیش از ۳۷ سال.


اگرچه موگابه در دهه اول حکومت خود به خاطر تلاش برای آشتی و اصلاح رابطه بین اقلیت سفید پوست و اکثریت بومی سیاه پوست توسط دنیا ستایش می شد اما در ادامه به صورت سیستماتیک تمامی قدرت های رقیب خود را حذف، ساده ترین اصول حقوق بشر را نقض و تضادهای قومیتی را تشدید کرد.


پس از نابود کردن کشاورزی، سیاست های اقتصادی موگابه که اغلب کاربست نامناسب مارکسیسم - لننینیسم بودند، دیگر بخش های اقتصاد این کشور که روزگاری در حال شکوفایی بود نیز تضعیف شده و تنزل یافتند. در نتیجه این بحران اقتصادی بسیاری از اهالی زیمبابوه به عنوان پناهجوی اقتصادی به دیگر کشورها مهاجرت کردند. او در سال های اخیر به همسرش گریس، که ۴۰ سال از او جوان تر است متکی است. مداخله نظامی در شب ۱۴ و ۱۵ نوامبر چیزی نیست جز یک کودتای داخلی که گریس همسر موگابه را هدف قرار داده است.


در حال حاضر دو شاخه اصلی در حزب ZANU-PF وجود دارد. شاخه اول که توسط منانگاگوا (که روز ۶ نوامبر از معاون اولی برکنار شد) هدایت می شود. این شاخه که کودتا را سازماندهی کرد، شامل رهبران نظامی سابق و فعلی جنبشی است که در سال ۱۹۸۰ اقلیت سفیدپوست را از قدرت کنار زد. گروه دوم که توسط گریس هدایت می شود و با عنوان G-40 شناخته می شود از لحاظ سنی جوانتر و به لحاظ فردی غیر نظامی تر از گروه قبلی است و بیشتر اعضای آن در جنگ استقلال شرکت نکرده اند.


تصمیم موگابه برای عزل منانگاگوا نشان دهنده حمایت او از همسرش بود و این مسئله باعث واکنش ارتش شد. ارتش تاکنون هیچ نشانه ای از قصد خود مبنی بر تغییر سیستم اقتصادی و سیاسی موگابه نشان نداده اند. اگر بخواهیم از زاویه دید مردم زیمبابوه به ماجرا نگاه کنیم هیچ تغییر مهمی ایجاد نشده است.از سوی منانگاگوا و ارتش هیچ نشانی دال بر تعیین جانشین برای موگابه دیده نمی شود و آینده زیمبابوه در هاله ای از ابهام قرار دارد. شنیده ها حاکی از تشکیل دولت انتقالی است. البته این دولت انتقالی توسط حزب ZANU-PF تشکیل خواهد شد و احتمالا منانگاگوا ریاست آن را بر عهده خواهد داشت.


در طول سه سال گذشته، کشیشی مسیحی، یک جنبش اعتراضی خیابانی ایجاد و تظاهرات های متعددی را علیه رژیم برگزار کرد. پاسخ موگابه بازداشت این افراد بود که انتظار می رود حتی در نبود موگابه نیز این بازداشت ها و این شیوه برخورد با مخالفین ادامه داشته باشد. با این حال به نظر می رسد این واقعیت که موگابه برکنار شده است (حتی با یک کودتای درون حزبی) راه را برای شکل گیری دیگر گروه های مخالف باز می کند. اگر این اتفاق رخ دهد جانشنان موگابه با چالش های متعددی روبرو خواهند شد. اگر چه دولت انتقالی می تواند باعث تغییرات معنادار در رژیم حاکم بر زیمبابوه شود، اما احتمال ایجاد تغییرات بنیادین در سیستم سیاسی و اقتصادی زیمبابوه از دورن حزب ZANU-PF وجود ندارد و اگر احتمال تغییری هم باشد وابسته به همین اعتراضات خیابانی خواهد بود

۲ نظر ۰۱ آذر ۹۶ ، ۰۰:۱۵
سراج الدین


سلام پسر عزیزم


مدتی بود که احساس می کردم آدمهای اطرافم را دوست دارم اما نه آنطور که باید و احساس دوست داشتنم نسبت به دیگران عمیق نیست. حسم مانند کسی بود که میدانست در مقابل دریا نشسته است اما نمی فهمید چرا فقط نوک انگشتانش خیس می شود و در این دریا شناور نمی شود. چیزی که ذهن من را مشغول کرده بود این بود که چرا نمی توانم دوست داشتن را عمیق تجربه کنم. این نامه در واقع خلاصه جوابی است که برای این سوال پیدا کردم.

از زمان های بسیار دور وقتی از عرفا می پرسیدند که برای شروع سلوک معنوی چه باید کنیم، عمومشان دعوت به عاشق شدن می کردند. می گفتند عاشق شو، فرقی نمی کند عاشق چه چیز میشوی، فقط عاشق شو تا کمی از این خودخواهی خارج شوی.

پسر عزیزم عرفا عشق را برای خارج شدن از دنیای تنگ خودخواهی توصیه می کنند و حرفشان بسیار دقیق و درست است اما میخواهم به تو بگویم در رابطه بین دو انسان شاید عشق در ابتدا بتواند تو را کمی از خودخواهی خارج کند اما اگر بخواهی این عشق تو عمق پیدا کند و رفته رفته لذت دوست داشتن را بیشتر و بیشتر تجربه کنی و روح بیشتر و بیشتر در شیرینی دوست داشتن غرق شود باید با خودخواهی خود مبارزه کنی.

انسانی که تمام روز به فکر پیشرفت شغلی و تحصیلی است و همه قوای خود را برای کسب نفوذ اجتماعی، ثروت و موفقیت صرف میکند اگر هم دوست داشتنی را تجربه کند فقط سطح نازل آن را تجربه خواهد کرد.

 اینکه از همان اول صبح بیدار شوی و با خودت بگویی امروز برای رسیدن به آرزوهای بلندم چه کارهایی باید بکنم و اگر لحظه ای هم به دیگران فکر کنی تمام ذهنت روی این متمرکز باشد که آیا آنها وظیفه شان را نسبت به تو انجام داده اند یانه، توانایی دوست داشتن و امکان تجربه عشق را در تو نابود می شود.

شاید بهتر باشد عینی تر صحبت کنم. اگر میخواهی دوست داشتن را تجربه کنی آرزوهای بلندت را کنار بگذار. اینکه دوست داشته باشی فلان مدرک تحصیلی را داشته باشی یا در شغلت به فلان مرحله از پیشرفت دست پیدا کنی تو را از دوست داشتن دور می کند.

در نامه ای دیگر برای تو خواهم گفت که چرا پدر جاه طلب و بلند پرواز تو امروز به مرحله ای رسیده است که سعی می کند هر نوع فکر کردن به آینده و مخصوصا پیشرفت را تا حد ممکن از خود دور کند و قبول دارم که کنار گذاشتن آرزو کار سختی است اما بزرگترین مانع دوست داشتن و عاشق شدن همین است. 

به جای اینها صبح که از خواب بلند میشوی به خودت بگو امروز نسبت به آدم هایی که کنارم هستند چه وظیفه ای دارم و سعی کن توقعت از دیگران را تا حد ممکن کم کنی. به خودت بگو باید چطور باشم که مردم وقتی کنار من هستند آرام باشند و خیالشان از من راحت باشد. چطور میتوانم به دیگران کمک کنم تا شادی را در چشمانشان ببینم؟

پسرم اینکه صرفا به آرامش و موفقیت خودت فکر کنی خودخواهی است و مانع دوست داشتن. اینکه وقتی با همسرت به خانه می رسی و در حالی که هر دو خسته هستید بروی روی تخت دراز بکشی و به همسرت بگویی: “برای من آب بیار” نوعی خود خواهی است. اینکه هر وقت به خانه میروی توقع داشته باشی خانه مرتب باشد و غذا آماده خودخواهی است. اینکه محدودیت های انسانها را در نظر نگیری و فقط به این فکر کنی که آیا آنها وظیفه شان را در قبال تو به درستی انجام داده اند یا نه خود خواهی است. پسرم تا اینها در تو باشد عشق را تجربه نمیکنی.

 پسرم همه اینها به معنی فراموش کردن خود به نفع دیگران نیست. در واقع باید به جای آن آروزهای بلند و خودخواهی ها تمام تمرکزت را بر روی خودت بگذاری و سعی کنی خودت را رام و آرام کنی.

البته قبول دارم که این حرف ها برای کسی که قلبش نلرزیده بی معنی است. به همین دلیل است که عرفا می گویند برای شروع باید عاشق شد

۳ نظر ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۱:۱۵
سراج الدین


در عراق:

تا پیش از آنکه داعش به مرزهای شهر اربیل  برسد بارزانی ۵ بار از آمریکایی ها کمک خواسته بود اما هیچ خبری از کمک نشد. دست به دامن ایران شد، با وزارت خارجه ایران تماس گرفت و درخواست کمک کرد. خود بارزانی تعریف می کند وزارت خارجه ایران شماره قاسم سلیمانی را به او داد و گفت امور مربوط به عراق کاملا در اختیار ایشان است.


در سوریه:

در حالی که فتح رقه، پایتخت داعش توسط نیروهای دموکراتیک سوریه (ترکیبی از نیروهای کرد، عرب و ترکمن) همزمان شد با موفقیت ارتش سوریه در باز پس گیری دیرالزور از داعش، برای بسیاری از ناظران این سوال مطرح شد که آیا دولت سوریه می پذیرد رقه در دست نیروهای دموکراتیک سوریه باقی بماند یا نه؟ پاسخ به این سوال در ایران داده شد اما نه از سوی وزیر خارجه بلکه از طرف مشاور رهبر ایران. روز ۱۴ آبان روزنامه ایران دیلی به نقل از علی اکبر ولایتی نوشت:‌ ارتش سوریه به زودی به سوی رقه حرکت می کند.


در لبنان:

نشریه النشره در خصوص استعفای سعد حریری نوشت: چند روز پیش نخست وزیر لبنان، سعد الحریری به عربستان رفته و با بن سلمان دیدار کرد. به عقیده تحلیلگران، حریری از طریق بن سلمان مطلع شده بود که روسیه قصد دارد اختلافات بین ریاض و تهران را برطرف کند. در این بین، سعودی ها خواستار نفوذ بیشتر در عراق، سوریه و یمن می شوند و این پیام را از طریق حریری به تهران منتقل می کنند. پاسخ منفی ایران به خواسته سعودی ها توسط هیئتی، البته نه به ریاست جواد ظریف که به ریاست علی اکبر ولایتی به حریری منتقل  می شود.


تمامی موارد فوق مربوط به سیاست خارجه ایران است، اما در هیچ یک وزیر خارجه حضور ندارد. به نظر می رسد وزارت خارجه و دولت در رابطه با همسایگان و مسائل مهمی مانند محور مقاومت هیچ قدرت و تاثیری ندارد. تنها موضوعی که به وزیر خارجه ی فعلی مربوط است موضوع برجام و پاسخگویی به اظهارات مقامات اروپایی و آمریکاییست و تقریبا در هیچ موضوع مهم و استراتژیک دیگری اثری از ایشان دیده نمی شود. بنابر این به نظر می رسد سکان سیاست خارجی در دست هر که هست در دست وزارت خارجه و دولت نیست.

۵ نظر ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۹:۰۲
سراج الدین

 ساعت 7 صبح روز سه شنبه 18 مرداد ماه سال 62  برای اولین بار عراق از سلاح شیمیایی در جنگ با نیروهای ایرانی استفاده کرد. از این تاریخ تا پایان جنگ 

۱۰ هزار نفر در ایران و ۸ هزار نفر در عراق به واسطه استفاده ارتش صدام از سلاح شیمیایی کشته و صدها هزار نیز  مجروح شدند که تا اخر عمر تبعات این مجروحیت با آنها خواهد ماند. علی رغم وجود قوانین متعدد که استفاده از سلاح شیمیایی را ممنوع کرده اند واکنش قدرت های جهانی در برابر این جنایت های صدام از حمایت تا سکوت و یا نهایتا اقدامات انفعالی متغیر بود.


در طول جنگ ایران و عراق، چند بار روسای وقت شورای امنیت با صدور بیانه های غیرالزام آور عراق را به خاطر استفاده از سلاح های شیمیایی محکوم کردند. اما این شورا، به خاطر نفوذ و حق وتوی قدرت های بزرگ، هیچ گاه نتوانست با صدور قطعنامه الزام آور، عراق را به خاطر استفاده از این سلاح ها محکوم کند.


در یکی از آخرین تلاش ها پیش از حمله سردشت، در ۲۱ مارس ۱۹۸۶، تلاش اکثریت اعضای شورای امنیت برای تصویب یک بیانیه در محکومیت حملات شیمیایی مکرر عراق علیه نیروهای ایرانی، با رای منفی ایالات متحده ناکام ماند. ۱۰ کشور دیگر عضو شورا به این متن رای مثبت دادند و کشورهای بریتانیا، فرانسه، استرالیا و دانمارک، در رای گیری شرکت نکردند.


به این ترتیب صدام در سایه حمایت و سکوت بلوک غرب و شرق و کشورهای اسلامی_عربی دست خود را در استفاده از سلاح شیمیایی باز دید و از این فرصت نهایت استفاده را کرد. در آن زمان حمایت کنندگان صدام با هدف کنترل ایران از هر اقدامی که منجر به تضعیف صدام می شد پرهیز کردند. از نظر آنها صدام متحدی بود که منافع آنها را تامین می کرد و به همین دلیل اگر جنایتی انجام می داد قابل چشم پوشی بود.


از آن زمان تا امروز نویسنده خاطره ای از استفاده از سلاح شیمیایی در خاورمیانه ندارد. استفاده مجدد از سلاح شیمیایی مربوط به جنگ سوریه می شود. در یکی از آخرین موارد استفاده ساکنین خان شیخون در ادلب قربانی سلاح شیمایی شدند و از همان ابتدا ارتش سوریه در مظان اتهام قرار گرفت.


نتایج تحقیقات اخیر سازمان ملل در مورد این حمله شیمیایی چند روز پیش، پنج شنبه 5 آبان منتشر و ارتش سوریه به عنوان عامل حمله معرفی شد. این خبر در رسانه های ایران چندان انعکاس پیدا نکرد. تنها پس از موضع گیری مقامات سوری و روسی در برابر این گزارش بود که رسانه های ایران با انتشار این مواضع  به صورت ضمنی به گزارش سازمان ملل اشاره کردند و عموما نتایج گزارش را ادعای سازمان ملل عنوان کردند


قبل از انتشار این گزارش در 2 آبان(سه شنبه هفته گذشته) روسیه قطعنامه شورای امنیت در باره تمدید مامویت تحقیق درباره استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی را وتو کرد و به این ترتیب مجددا ارتش سوریه خود را آغوش حمایت و سکوت متحدان دید.


به نظر می رسد از سردشت تا حلبچه و فاو و خان شیخون آسمان یک رنگ است. جنایت اگر از طرف متحد باشد قابل چشم پوشی است و می توان با اغماض و تغافل از کنار آن‌گذشت.

۲ نظر ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۰:۲۸
سراج الدین

بعد از آن سخنرانی تند و تهاجمی 28 شهریور ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل، عدم تایید پایبندی ایران به توافق هسته ای (برجام) چندان دور از انتظار نبود. دونالد ترامپ که برجام را شرم آورترین قرارداد یکطرفه در تاریخ آمریکا می دانست معتقد بود در این قرارداد چیزی نصیب آمریکا نشده است و همه سودها یکسره در جیب ایران ریخته شده است. ترامپ معتقد است آمریکا از فرصت مذاکرات برای آزادی آمریکاییهای زندان در ایران، کنترل اقدامات ایران در منطقه و همچنین کنترل فن آوری های دفاعی این کشور استفاده نکرده است. از طرف دیگر ایران نه تنها به میلیاردها دلار پول بلکه شده اش دست یافت و مجوز لازم جهت بازگشت به اقتصاد جهانی را کسب کرد که پس از  10 سال  با برداشته شدن نظارت ها غروب محدودیت های تعیین شده در برجام می تواند با سرعت فن آوری هسته ای خود را توسعه دهم و به زعم ترامپ به سلاح هسته ای نیز دست پیدا کند.


 علی رغم همه اینها به نظر می رسد مشکلات ترامپ با این توافق نامه محدود به این موارد نبوده و نیست. ترامپ به تازگی عنوان کرده بود که خود را ملزم به توافقات دولت های قبل نمی داند. ترامپ اساسا با هر آنچه دست آورد اوباما است مشکل دارد و از طرح سلامت اوباما درعرصه داخلی و برجام در عرصه خارجی با هرآنچه یادگار دولت اوباما است ستیز می کند. به نظر می رسد ترامپ قضیه را کاملا شخصی کرده است. هفته پیش بود که "بن رودز" معاون پیشین مشاور امنیت ملی آمریکا گفته بود در حالی که اوباما درباره جزئیات فنی توافق هسته ای به تفصیل بحث می کرد و با بند بند آن آشنا بود دونالد ترامپ  حتی نمیداند درون توافق نامه دقیقا چه چیزی نوشته شده است. علی رغم آنکه بسیاری از جمهوری خواهان با خروج آمریکا از برجام مخالف هستند و آن را مایه کاهش اعتبار آمریکا می دانند، ترامپ بر تایید نکردن پایبندی ایران پافشاری کرد و با اصرار سعی کرد به این وعده انتخاباتی عمل کند.


با این حال عدم تایید پایبندی ایران به برجام دقیقا به معنی خروج آمریکا از برجام نیست. بعد این عدم تایید سنا ۶۰ روز برای تصمیم گیری درباره بازگرداندن تحریم هایی علیه ایران که به موجب برجام رفع شده اند فرصت خواهد داشت. رأی سنا به بازگشت تحریم ها به معنی خروج عملی آمریکا از توافق هسته ای ایران و گروه ۱+۵ خواهد بود. در حالی که تصویب اکثر طرح های قانونی در سنای آمریکا نیازمند ۶۰ رأی است، قانون «بررسی توافق هسته ای ایران» تصریح کرده در صورت عدم تأیید پایبندی ایران به برجام، این مجلس می تواند با تنها ۵۱ رأی موافق به بازگشت تحریم ها علیه ایران رأی دهد. اما حتی با این شرایط هم بازگشت تحریم ها چندان قطعی نیست. اگرچه نمایندگان حزب جمهوری خواه که منتقدان جدی برجام هستند در حال حاضر ۵۲ کرسی از ۱۰۰ کرسی سنا را در اختیار دارند، به گزارش بلومبرگ «جف فلیک»  «راند پال» و «سوزان کالینز»، از جمهوری خواهان سنا از بازگرداندن تحریم ها حمایت نمی کنند.


به نظر می رسد خود ترامپ نیز از این موضوع مطلع است و صرفا قصد داشت به وعده انتخاباتی اش عمل کند. البته در این شرایط سایه تحریم ها سنگین تر می شود و ممکن است برخی رخداد های آتی ترکیب رای سنا را تغییر دهد و با اعمال مجدد تحریم ها آمریکا عملا از برجام خارج شود.


حتی در صورت عدم بازگشت تحریم ها اقدام ترامپ در عدم تایید پایبندی ایران این پیام را به جهان مخابره کرد که آمریکا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و ممکن است در این کشور کسانی در راس قدرت اجرایی قرار گیرند که برایشان قابل فهم نیست تعهد دولت آمریکا، تعهد دولت آمریکا است نه رئیس جمهور آن. تاثیر بلند مدت دیگر این اقدام بلندتر شدن دیوار بی اعتمادی بین ایران و آمریکا است. دیواری که می رفت کوتاه تر شود و هر دو کشور از افزایش ارتباطات منتفع شوند. به نظر می رسد فرصت تاریخی رفع اختلافات با آمریکا دوباره اقما رفت.


از طرف دیگر اقدامات ترامپ، شکاف اروپا و آمریکا را بیشتر خواهد کرد و اگر چه نمی توان با قطعیت گفت که اروپا تا آخر سمت ایران خواهد ایستاد اما این شکاف فرصتی تنفس به ایران می دهد. ترامپ سنگی را درون چاه اندخت و اکنون بر عقلای حکومت ایران و جهان واجب است این سنگ را طوری از چاه درآورند که کمترین تنش را در پی داشته و بیش از این به مردم فشار وارد نشود. ایران و خاورمیانه در شرایطی قرار دارد که توان تحمل تنش بیشتر را ندارد.

۱ نظر ۲۱ مهر ۹۶ ، ۲۲:۱۹
سراج الدین