الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

نامه های من به پسر نداشته ام (۸) - عشق و خودخواهی

سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ


سلام پسر عزیزم


مدتی بود که احساس می کردم آدمهای اطرافم را دوست دارم اما نه آنطور که باید و احساس دوست داشتنم نسبت به دیگران عمیق نیست. حسم مانند کسی بود که میدانست در مقابل دریا نشسته است اما نمی فهمید چرا فقط نوک انگشتانش خیس می شود و در این دریا شناور نمی شود. چیزی که ذهن من را مشغول کرده بود این بود که چرا نمی توانم دوست داشتن را عمیق تجربه کنم. این نامه در واقع خلاصه جوابی است که برای این سوال پیدا کردم.

از زمان های بسیار دور وقتی از عرفا می پرسیدند که برای شروع سلوک معنوی چه باید کنیم، عمومشان دعوت به عاشق شدن می کردند. می گفتند عاشق شو، فرقی نمی کند عاشق چه چیز میشوی، فقط عاشق شو تا کمی از این خودخواهی خارج شوی.

پسر عزیزم عرفا عشق را برای خارج شدن از دنیای تنگ خودخواهی توصیه می کنند و حرفشان بسیار دقیق و درست است اما میخواهم به تو بگویم در رابطه بین دو انسان شاید عشق در ابتدا بتواند تو را کمی از خودخواهی خارج کند اما اگر بخواهی این عشق تو عمق پیدا کند و رفته رفته لذت دوست داشتن را بیشتر و بیشتر تجربه کنی و روح بیشتر و بیشتر در شیرینی دوست داشتن غرق شود باید با خودخواهی خود مبارزه کنی.

انسانی که تمام روز به فکر پیشرفت شغلی و تحصیلی است و همه قوای خود را برای کسب نفوذ اجتماعی، ثروت و موفقیت صرف میکند اگر هم دوست داشتنی را تجربه کند فقط سطح نازل آن را تجربه خواهد کرد.

 اینکه از همان اول صبح بیدار شوی و با خودت بگویی امروز برای رسیدن به آرزوهای بلندم چه کارهایی باید بکنم و اگر لحظه ای هم به دیگران فکر کنی تمام ذهنت روی این متمرکز باشد که آیا آنها وظیفه شان را نسبت به تو انجام داده اند یانه، توانایی دوست داشتن و امکان تجربه عشق را در تو نابود می شود.

شاید بهتر باشد عینی تر صحبت کنم. اگر میخواهی دوست داشتن را تجربه کنی آرزوهای بلندت را کنار بگذار. اینکه دوست داشته باشی فلان مدرک تحصیلی را داشته باشی یا در شغلت به فلان مرحله از پیشرفت دست پیدا کنی تو را از دوست داشتن دور می کند.

در نامه ای دیگر برای تو خواهم گفت که چرا پدر جاه طلب و بلند پرواز تو امروز به مرحله ای رسیده است که سعی می کند هر نوع فکر کردن به آینده و مخصوصا پیشرفت را تا حد ممکن از خود دور کند و قبول دارم که کنار گذاشتن آرزو کار سختی است اما بزرگترین مانع دوست داشتن و عاشق شدن همین است. 

به جای اینها صبح که از خواب بلند میشوی به خودت بگو امروز نسبت به آدم هایی که کنارم هستند چه وظیفه ای دارم و سعی کن توقعت از دیگران را تا حد ممکن کم کنی. به خودت بگو باید چطور باشم که مردم وقتی کنار من هستند آرام باشند و خیالشان از من راحت باشد. چطور میتوانم به دیگران کمک کنم تا شادی را در چشمانشان ببینم؟

پسرم اینکه صرفا به آرامش و موفقیت خودت فکر کنی خودخواهی است و مانع دوست داشتن. اینکه وقتی با همسرت به خانه می رسی و در حالی که هر دو خسته هستید بروی روی تخت دراز بکشی و به همسرت بگویی: “برای من آب بیار” نوعی خود خواهی است. اینکه هر وقت به خانه میروی توقع داشته باشی خانه مرتب باشد و غذا آماده خودخواهی است. اینکه محدودیت های انسانها را در نظر نگیری و فقط به این فکر کنی که آیا آنها وظیفه شان را در قبال تو به درستی انجام داده اند یا نه خود خواهی است. پسرم تا اینها در تو باشد عشق را تجربه نمیکنی.

 پسرم همه اینها به معنی فراموش کردن خود به نفع دیگران نیست. در واقع باید به جای آن آروزهای بلند و خودخواهی ها تمام تمرکزت را بر روی خودت بگذاری و سعی کنی خودت را رام و آرام کنی.

البته قبول دارم که این حرف ها برای کسی که قلبش نلرزیده بی معنی است. به همین دلیل است که عرفا می گویند برای شروع باید عاشق شد

۹۶/۰۸/۲۳
سراج الدین

نظرات  (۳)

تاقبل از دو بند آخر مخالف بودم :)
ولی تجسم اون صحنه درازکشیدن رو تخت و گاهی کاناپه ، نظرمو عوض کرد :))

پسرش : میتونی معشوقی پویا و جاه طلب انتخاب کنی ، تا مانع بلند پروازی هات نشه، و حتی دوتایی بپرین.فقط هوای سقف و داشته باشین
من مخالفم که برای اثبات عشق ، فردیتو نابود کنیم. ما میتونیم با حفظ فردیت سالم، دونفره ها و عاشقانه های دلچسبی رو هم تجربه کنیم و توامان به رشد و شوکوفایی ادامه بدیم

فقط اینکه
طرفت خسته نباشه :(
پاسخ:
این هایی که گفتم اصلا به معنی نفی فردیت نبود
احتمالا برات تعجب آوره که من از وقتی اینطوری زندگی می کنم احساس می کنم اتفاقا بسیار خودمحورانه دارم زندگی می کنم. توضیحش طولانیه
به هیچ وجه منظور نفی فردیت نبود
بلکه جابه جا گرفتن اهداف زندگی بود
۲۳ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۲ آشنای غریب
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل هااااا
پاسخ:
احسنت
۲۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۳۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
گاهی هم همون عشق انگیزه ای میشه برای رفتن به سمت آرزوها و هدف ها.
پاسخ:
چه عشق چه هر چیز دیگه 
رفتن به سمت آرزوهای بلند آدم رو از آدمیتش دور میکنه
حالا منظور این نیست که به زندگی معمولی و هر چه پیش آمد خوش آمد خو کنیم
منظور اینه که هدف و برنامه داشته باش اما یادت نره که اونها هدف اصلی زندگیت نیستن
اگر موفقیت تحصیلی و کاری هدف اصلی زندگیت بشه آٰرامش و انسانیتت رو از دست میدی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی