الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

برای پایان نامه دنبال حامی میگردم. زنگ زدم معاونت حقوقی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص. طرف بعد از اینکه توضیح دادم خیلی شیک و مجلسی فقط یه جمله گفت: یک سال دیگه تماس بگیرید!

یعنی تا به حال جواب به این دندان شکنی نگرفته بودم!!

۰ نظر ۲۶ آذر ۹۲ ، ۰۷:۲۴
شرف‌الدین

تو سال 1948 که اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد، اسمش را گذاشتند "اعلامیه" و منظورشان این بود که ما حقی را ایجاد نکردیم، بلکه فقط حقوقی را که بشر بما هو بشر دارد در این اعلامیه "اعلام" کرده ایم.

این تازه اول دعواست. اینکه بشر چه حقوقی دارد؟ مهم تر اینکه این حق ها از کجا آمده؟ منشا و مصدر حق ها کیست؟ چیست؟ کجاست؟ مثلا اگر من حق حیات دارم چه کسی این حق را به من داده؟ اگر من حق تعیین سرنوشت خودم را دارم  این حق از کجا آمده؟ در این 6سالی که مشغول خواندن حقوق هستم تا به حال یک بار هم به این سوال جوابی داده نشده و این واقعا عجیب است که در دانشکده های حقوق ما اصلا درسی پیش بینی نشده که در آن به این سوال مهم پرداخته شود.

به تازگی منشور حقوق شهروندی توسط معاونت حقوقی رئیس جمهور تدوین شده. در این منشور انواع و اقسام حق ها برای شهروندان احصاء شده. مثلا حق زندگی شاد (ماده3-8) و حق دسترسی به اطلاعات بیمه (3-76).

اگر بخواهیم از منظر فلسفه حقوق نگاه کنیم قابلیت نوشتن رساله دکتری دارد اما اجمالا اینکه نمیشود به اینها گفت "حق". چون دولت نمیتواند از جانب خودش تولید حق کند و تصمیم یک جانبه دولت قدرت ایجاد "حق" ندارد. (کمااینکه مثلا اگر در این منشور گفته میشد دولت باید به همه شهروندان پراید بدهد، نمیشد گفت که شهروندان "حق بر پراید" دارند!!) درست تر این است که نوشته شود «دولت خود را موظف میداند که زندگی شاد برای مردم خود فراهم کند» یا «دولت خود را موظف میداند که اطلاعات بیمه ای را به صورت شفاف در اختیار مردم خود قرار دهد».

الان خیلی رایج شده که یک سری دور هم جمع میشوند و برای خود حق تولید میکنند. مثلا عمادالدین باقی میگوید مجرمین "حق فرار از مجازات" دارند و یا استاد مشهور دانشگاه شهید بهشتی میگوید افراد "حق عشق" دارند و وقتی زنِ شوهر دارد به مرد دیگری علاقه مند میشود، شوهرش باید او را طلاق دهد تا زن با آن مرد ازدواج کند تا "حق عشق" پاس داشته شود.

اگر جلوی این تولید حق ها گرفته نشود میشود حدس زد در آینده چه حقوقی متولد خواهد شد!

(حداقل به نظر من) حقوق توقیفی اند و کسی نمیتواند حقِ بشریِ جدید ایجاد کند و تنها میتوان حقوقی که وجود دارند را کشف کرد. اینکه منشا و مصدر حق چیست بستگی به پارادایم فکری هرکس دارد. در پارادایم فکری که من به آن معتقدم، فقط یک حق اصیل در عالم وجود دارد و آن حق خداوند بر بندگانش است و سایر حقوق از آن متفرع میشود. ( هو اصل الحقوق و منه تتفرع سائر الحقوق).

لذا هیچ کس هیچ حقی ندارد مگر آنکه خداوند به او داده باشد. در این پارادایم حق حیات حقی است که خداوند به بندگانش داده، حق تعیین سرنوشت حقی است که خداوند به بندگانش داده، حق اعتراض به حاکم حقی است که خداوند به بندگانش داده و قس علیهذا. این پارادایم را میشود در مقابل پارادایمی دانست که معتقد است این حقوق را طبیعت به انسان داده (Natural Law) و البته تعریف دقیقی از طبیعت ارائه نمیدهند یا پارادایمی دیگر که میگوید افراد بشر خودشان این حقوق را ایجاد کرده اند (Positivism) البته اینها فعلا در حد طرح بحث بود و خیلی جای کار دارد. کاری که جایش خیلی خالیست!

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۳:۰۶
شرف‌الدین

این اتفاق زیاد افتاده که کسی که دچار بیماری شده و به مشکل برخورده، پیش خودش اینجوری تحلیل میکنه که این بیماری و درد کفاره گناهان منه یا مثلا میگه البلاء للولاء.

من منکر این قضیه نیستم اما همه بیماری ها و دردها رو نمیشه اینجوری تحلیل کرد. اگر کسی در اثر افعال اشتباه خودش به دردی مبتلا بشه، میتونه بگه این دردی که میکشم موجب تقربم به خداست و  گناهانم داره پاک میشه؟

مثلا اگر ما سیگار بکشیم،  ورزش نکنیم،  غذای نامناسب بخوریم، مسواک نزنیم، زیاد نمک بخوریم، زیاد شیرینی مصرف کنیم یا بار سنگین بلند کنیم و بر اثر این رفتارها دچار بیماری بشیم، میتونیم برای خدا نسخه بپیچیم که این بیماری و درد برای تقرب ماست یا کفاره گناهان ماست؟

اگر یک مثال گل درشت تر بزنیم قضیه روشن تر میشه. مثلا اگر یک نفر چاقو برداره و انگشت خودش رو زخم کنه، میتونه پیش خدا مدعی بشه که این دردی که من الان دارم میکشم رو کفاره گناهان من قرار بده؟

به نظرم دردها و مصائبی که بر اثر رفتارهای غلط خودمون بهش مبتلا میشیم رو نمیتونیم پای تقرب و کفاره بنویسیم.

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۱
شرف‌الدین

من از محضر ملت شریف ایران و به خصوص جوانان عزیز فقط یک درخواست دارم: بخورید و بیاشامید، ولی لوس و جلف نباشید وجدانا!

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۳
شرف‌الدین

یک سری آدمها هستند، تا میگند فلانی رفته عمره یا رفته کربلا، میگند برا چی این پولها رو میدند این عربها بخورند؟ این همه آدم بدبخت و بیچاره تو ایران خودمون داریم، این همه جوون مجرد داریم، این همه دختر دم بخت داریم که نمیتونند جهیزیه تهیه کنند.

 

تا حالا شنیدید که وقتی به همین آدمها میگند فلانی رفته دوبی یا آنتالیا یا تایلند، یاد حروم کردن پول و جوون های فقیر بیفتند؟!

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۲ ، ۲۰:۳۲
شرف‌الدین

"آدم به خودش که دیگه دروغ نمیگه"

 

 

 

 

من نمیدونم این مزخرف رو کی از خودش درآورده

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۲ ، ۰۹:۴۹
شرف‌الدین

حدودا پارسال بود. داشتیم میرفتیم مسافرت. تو یکی از شهرهای بین راه رفتیم ناهار بخوریم و رستورانش نوشابه شیشه ای داشت. حس آدمایی رو داشتم که بعد از یک مدت طولانی دوست صمیمی دیرینه اش رو دیدند!! خیلی ذوق کردم!

ما با نوشابه شیشه ای داستانها داشتیم. یک مدتی کلا نوشابه یک نوشیدنی شیک محسوب میشد. وقتی تو مهمونی ها نوشابه میدادند یعنی خیلی کار باکلاسی کردند! برای ما که بچه بودیم نی هم خیلی چیز جذابی بود! مخصوصا اونایی که سرش هم خم میشد! البته خوردن نوشابه با سرش نماد خفن بودن بود و تو مهمونی ها معمولا جوونترها این کار رو میکردند و بزرگترها با لیوان میخوردند.  یادمه یک بار با برادرم رفته بودیم کباب بخریم، تا غذا آماده بشه اخوی دو تا نوشابه شیشه ای خرید که بخوریم. اومدم تو خیابون و  اون موقع حس سوار شدن پرادو رو داشتم! هر قلپی که میخوردم هی به این طرف و اون طرفم نگاه میکردم و احساس باکلاسی میکردم!

یکی از مسائل جانبی نوشابه شیشه ای هم گرفتن گازش بود و اینکه شستت رو بذاری جلوی دهانه اش تا با فشار خارج بشه! منتها این یک کار بزرگسالانه بود و من از انجامش عاجز بودم! البته اگر نمک هم توش میریختی گازش در میومد. یکی دیگه از تفریحات جانبی نوشابه شیشه ای جمع کردن تشتک بود. مخصوصا وقتهایی که مهمونی داشتیم و تعداد تشتک ها زیاد بود. اونها رو جمع میکردیم و با بچه های فامیل چند مدل بازی باهاش میکردیم. یکی از توانایی های افراد این بود که چند تا نوشابه شیشه ای رو با یک دست بلند کنند! من بیشتر از دوتا نمیتونستم ولی بعضی ها سه تا بلند میکردند. یکی دیگه از توانایی ها هم بلند کردن جعبه نوشابه بود. اگر کسی با هر دستش یک جعبه بلند میکرد برای من حکم هرکول رو داشت! یک نَفَس خوردن نوشابه هم یک جورایی مسابقه محسوب میشد. باز کردن درب نوشابه با قاشق هم یک توانایی محسوب میشد و اینکه آدم بتونه چنان درب نوشابه رو باز کنه که تشتکش بخوره به سقف یکی از اسباب پُز دادن بود!

یکی از تفریحات رایج هم خوردن کیک و نوشابه بود. البته کیک باز، نه کیک بسته بندی شده. نوشابه قوطی هم اصلا اون موقع ها نبود و فقط کسانی که از مکه برمیگشتند با خودشون می آوردند وخاطرم هست که وقتی کسی می آورد هرکس یک قُلُپ میخورد ببینه چیه!

خلاصه دیدن نوشابه شیشه ای کلی خاطره برای من زنده کرد. خاطره ای که شاید بقیه هم سن وسالهای من هم داشته باشند.

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۳
شرف‌الدین