الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۸۸ مطلب توسط «سراج الدین» ثبت شده است

این روزها اینستاگرام را که باز می کنیم پر شده است از عکس های طبیعت گردانی که با لباس های رنگارنگ و تجهیزات حرفه ای در حال سلفی گرفتن از خود و همراهانشان هستند. تعداد زیاد این عکس ها و شلوغی طبیعت در روزهای تعطیل  نشان می دهد که علاقه به طبیعت گردی در شکل های مختلف آن (کوهنوردی، کوه پیمایی، صخره نوردی، غارنوردی، جنگل پیمایی، کویرگردی، دره نوردی و ... ) بسیار رونق یافته است. اما من به عنوان یک کوهپیمای آماتور که مدتی است با این گروه دمخور شده ام به این نتیجه رسیده ام که اگر شما به دنبال ارتباط گرفتن عمیق با طبیعت هستید این سبک طبیعت گردی چندان نتیجه ای برای شما نخواهد داشت.


وقتی می گویم ارتباط گرفتن با طبیعت یعنی انسان به دل طبیعت برود و سعی کند به خاطر بیاورد که تا چه اندازه جزوی از این طبیعت است؛ مانند آن سنگ، آن درخت، آن پرنده، آن روباه و اینکه بفهمیم همه ما یک پیوستگی عمیق با یکدیگر داریم. این پیوستگی به ما یادآوری می کند که تا چه اندازه از این بستر دور افتاده ایم و چه قدر پر نخوب و با تکبر با این طبیعت برخورد می کنیم. همین احساس پیوستگی با طبیعت، درک عظمت و قدرت آن در کنار کشف هوشمندی همه اجزای آن است که انسان را فروتن و آرام می کند.


حقیقت این است که انسان مدرن خود را جزوی از طبیعت نمی داند. انسان مدرن خود را موجودی هوشمند و تافته ای جدا بافته می بیند که تمام جهان برای او خلق شده است و او باید بر تمام آن حاکم شود. بر همین اساس در طبیعت گردی مدرن انسان موجودی منفصل از طبیعت است که برای مدتی کوتاه به دل طبیعت می رود، آن را فتح می کند، سختی هایش را شکست می دهد، از همه اینها لذت می برد و سپس برمی گردد به همان زندگی قبلی. حتی زمانی که در طبیعت به سر می برد نیز همان زیست مدرن خود را با آوردن انواع گجت ها، وسایل پخش موسیقی، غذاها و تجهیزات حرفه ای ادامه می دهد.


اگر کسی آشنایی حداقلی با مذاهبی که اساس آنها بر پایه ارتباط با طبیعت است داشته باشد میداند که در تمامی آنها آرامش، طمانینه و سکون نقش اساس دارد. برخی عرفان های سرخپوستی بر کنار گذاشتن عادت ها تاکید می کنند. همه اینها نکاتی است که در طبیعت گردی مدرن با آنها مخالفت می شود.


برای مثال در کوهنوردی، انسان مدرن همانطور که در کارخانه به دنبال کارایی و بهترین استفاده از منابع است در کوهنوردی نیز تلاش میکند در راه رسیدن به قله کمترین منابع را استفاده کند. به همین دلیل اگر بتواند 3 روزه به یک قله صعود کند تمام تلاشش را می کند تا 2 روزه این کار را انجام دهد. او فرصتی برای آرام کردن ذهن، نشستن در سکوت، نگاه کردن به آتش و ارتباط گرفتن با طبیعت و در مرحله بعد با خود، ندارد.


پدیده ای که این مسئله را بدتر کرده آمدن شبکه های اجتماعی  و به ویژه اینستاگرام است. طبیعتگرد نه تنها برای طبیعت وقتی ندارد که حتی در حال نیز زندگی نمی کند و در تمام زمان صعود به دنبال گرفتن عکسهایی برای ثبت در تاریخ و نشان دادن حماسه اش به دیگران است. متاسفانه طبیعت گردان امروز اگرچه فراوان به طبیعت می روند اما بیشتر طبیعت نوردی می کنند تا طبیعت گردی.



۱ نظر ۰۷ تیر ۹۷ ، ۰۷:۵۶
سراج الدین


رئیس جمهور ترامپ نهایتا روز سه شنبه  هفته گذشته خواسته کمپینی را محقق کرد که به دنبال پاره کردن توافق هسته ایران بود. برای این کار ترامپ درخواست های مشاور امنیت ملی، کمیته روابط خارجی کاخ سفید، سه متحد اروپایی (آلمان، بریتانیا و فرانسه) و چندین نهاد و شخصیت شناخته شده را نادیده گرفت و با بی توجهی به نظر  دو سوم مردم آمریکا که مخالف خروج آمریکا از برجام بودند، به طور رسمی از این توافق خارج شد. اعلام خروج آمریکا از برجام خواسته دو حامی مالی کمپین انتخاباتی ترامپ یعنی شلدون ادلسون، برنارد مارکوس و همچنین پاول سینگر، حامی مالی جشن تنفیذ ریاست جمهوری ترامپ بوده است.


مارکوس و ادلسون که عضو اتحادیه لیکودیست یهودیان جمهوری خواه هستند، پیش از این نتیجه سرمایه گذاری خود را در موضوع انتقال سفارت آمریکا به قدس و همچنین حذف عبارت سرزمین های اشغالی (که برای نامیدن سرزمین های فلسطینی اشغال شده در قدس شرقی و کرانه باختری استفاده می شده است)، گرفته اند.


ادلسون مهمترین حامی کمپین جمهوری خواهان و ترامپ بوده است. ادلسون و همسرش مریام  35 میلیون برای انتخاب شدن ترامپ، 20 میلیون برای صندوق رهبری جمهوری خواهان در کنگره (CLF) و 35 میلیون دلار برای صندوق رهبری جمهوری خواهان در سنا (SLF) هزینه کرده اند. هر دو این صندوق ها سوپر پک هایی هستند که برای کسب اکثریت کرسی ها در مجلس سنا و کنگره توسط جمهوری خواهان تلاش می کنند. 

 

سایت پولیتیکو گزارش داد که مهمترین قسمت سخنرانی ترامپ در سازمان ملل مبنی بر خروج از برجام توسط جان بولتون (مردی که به تازگی مشاور امنیت ملی ترامپ شده است) وارد سخنرانی ترامپ شد و خود بولتون نیز تحت تاثیر حامیان مالی جمهوری خواهان این کار را کرد. به همین دلیل ادبیات تند و عجیب این بخش با آنچه کارکنان کاخ سفید تنظیم کرده بودند متفاوت بود.

بولتون دقیقا بعد از دیدار با شلدون ادلسون از تگزاس با ترامپ تماس گرفت.


برنارد مارکوس دومین حامی مالی کمپین ترامپ است که 7 میلیون دلار به سوپر پک های ترامپ کمک کرده است. در یک مصاحبه تلوزیونی با شکبه فاکس در سال 2015، مارکوس توافق هسته با ایران را به " معامله با شیطان" تشبیه کرد و گفت:" از نظر من ایران همان شیطان است”. مارکوس و ادلسون دلبستگی عجیبی به بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) دارند. در سال 2011 (که شاهد شایعات گسترده در خصوص حمله اسرائیل به ایران بودیم) ادلسون 1.5 میلیون دلار به این گروه کمک مالی کرد. در همین سال مارکوس نیز 10.7 میلیون دلار به این بنیاد کمک کرد و اصلی ترین حامی مالی آن بود.


پائول سینگر نیز در سال 2011 حداقل 3.6 میلیون دلار به بنیاد دفاع از دموکراسی کمک کرد و به این ترتیب به دومین حامی مالی آن تبدیل شد.همچنین سینگر دومین حامی مالی سناتور تام کاتن است که مواضع تندی علیه ایران دارد. در سال 2016 او ابتدا از کاندیداتوری ترامپ حمایت نکرد اما پس از پیروزی ترامپ در انتخابات به او نزدیک شد و 1 میلیون دلار برای جشن های پیروزی او خرج کرد.در مجموع این سه بیلیونر  40 میلیون دلار برای ترامپ خرج کرده اند. در سال 2016 علاوه بر کمپین ترامپ، 44 درصد مشارکت مالی فردی در سوپرپک  صندوق رهبری کنگره (CLF) و 47 درصد منابع مالی سوپرپک صندوق رهبری سنا (SLF)را تامین کرده اند.


ممکن است تحلیل عده ای این باشد تصمیم ترامپ برای خروج از برجام به این دلیل بوده است که وعده این کار را در ایام انتخابات داده بود و به علاوه قصد دارد هرآنچه را که پیشینیان او بافته اند پنبه کند.اما توضیح دیگر این است که ترامپ و جمهوری خواهان شیفته بیلیونرهایی هستند که شدیدا به دنبال آن هستند که آمریکا را از هر نوع آشتی و تنش زدایی با ایران دور کنند، حتی اگر این توافق یک توافق چند جانبه برای دور نگه داشتن ایران از دست یابی به سلاح هسته ای باشد.هر دو نظر درست هستند اما به عنوان یک نشانه باید بدانید که بر اساس گزارش اشلی پارکر، خبرنگار واشنگتون پست ترامپ روز چهارشنبه، بعد از توافق هسته ای با ادلسون دیدار کرد. البته گفته شده است که این دیدار دوستانه بوده و خیلی قبل تر برنامه ریزی شده بوده است.



نویسنده: الی کلیفتن

منبع: لوبلاگ



۲ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۰
سراج الدین

دکتر میثم حاتم، کارشناس مسائل کشورهای عربی درخواست کردیم تا در یادداشتی کوتاه نظام انتخاباتی عراق را به صورت مختصر برای خوانندگان الدین معرفی کنند. در تهیه این یادداشت آقای حسن اجرایی نیز به ایشان کمک کردند. آنچه در ادامه میخوانید دید بسیار خوبی نسبت به فضای انتخابات عراق به شما خواهد داد.


بر خلاف ایران، نظام عراق یک سیستم پارلمانی است. در نظام پارلمانی، مردم فقط در یک انتخابات شرکت می‌کنند و تنها نمایندگان پارلمان هستند که به طور مستقیم توسط مردم انتخاب می‌‌شوند. بر این اساس، انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر به عهده پارلمان خواهد بود. به عبارت دیگر، نقش مردم در انتخاب رؤسای قوای سه‌گانه، غیرمستقیم است.


در انتخابات پارلمانی عراق، مردم یا باید به یک لیست رأی بدهند، و یا تنها به یک نفر از کاندیداها. بنابراین نمی‌توان به ترکیبی دلخواه از لیست‌های مختلف رأی داد؛ چرا که هر کسی یک رأی دارد و می‌تواند آن را به یک لیست یا یک کاندیدا بدهد.


پیش از توضیح درباره روند پیچیده شمارش آراء در انتخابات پارلمانی عراق که تا چند روز آینده برگزار خواهد شد، لازم است توضیحاتی برای آشنایی با نظام انتخاباتی کشور همسایه داده شود:


۱- تعداد اعضای پارلمان عراق (مجلس النواب) 328 نفر است. از این تعداد، 320 نفر از استان‌های مختلف انتخاب می‌شوند (مثلا: بغداد 69 نفر، نجف 12 نفر، کربلا 11 نفر و مثنی 7 نفر) و 8 نفر باقی‌مانده، از میان اقلیت‌های مذهبی و قومیتی.


۲- حداقل 25 درصد هر لیست انتخاباتی، حتما باید زنان باشند؛ چه در هنگام اعلام کاندیداها و چه هنگام معرفی نمایندگان به مجلس. 


۳- برای انتخاب رئیس جمهور، اکثریت پارلمان (حد اقل نصف+1) باید به او رأی اعتماد دهند. نخست‌وزیر را رئیس‌جمهور انتخاب می‌کند؛ با این حال، نخست‌وزیر باید رأی اعتماد اکثریت پارلمان را به دست بیاورد.


۴- معمولا هیچ لیست و حزبی نمی‌تواند اکثریت آرا را به دست آورد؛ بنابراین برخی از لیست‌ها که خود ممکن است متشکل از چند حزب سیاسی باشند، مجبورند بعد از انتخابات و بنابر کرسی‌های به دست‌آمده، با فهرست‌های دیگر ائتلاف کنند تا اکثریت در پارلمان را به دست بیاورند و در نتیجه دولت را به دست بگیرند و مناصب سیاسی را بین خود تقسیم کنند.


پس از پایان رأی‌گیری، ابتدا بر اساس تعداد آرای اخذ شده و نسبت آن با تعداد نمایندگان پارلمان که از هر استان به پارلمان راه می‌یابند، حداقل رأی موردنیاز برای ورود به مجلس، به دست می‌آید. در اینجا برای توضیح شیوه راهیابی نمایندگان،‌ فرض می‌کنیم حداقل رأی برای ورود نمایندگان استان نجف به پارلمان عراق، کسب ۱۰ هزار رأی است. 


پس از این، هر لیست بر اساس رأی‌های کسب‌شده چیده می‌شود. رأی هر کاندیدا در این مرحله، شامل رأی‌هایی است که شخصا به نام وی به صندوق ریخته شده، و همچنین رأی‌هایی که به لیست متبوع او داده شده است. بنابراین طبیعی است که در یک لیستِ فرضا ۱۰ نفری، تفاوت محسوسی میان آراء هر کدام از اعضای لیست پیش بیاید. 


اتفاق عجیبی که در شمارش آرای انتخابات پارلمانی عراق رخ می‌دهد و شاید برای ما ایرانی‌ها عجیب باشد، انتقال رأی اضافی نفر اول لیست به نفر دوم و نفرات بعدی است. یعنی چه؟ پس از اینکه رأی هر کاندیدا مشخص شد، کاندیداها بر اساس رأی‌شان ردیف می‌شوند. فرض کنیم از لیست الف، یک نفر ۲۵ هزار رأی، کاندیدای دیگری ۱۲ هزار رأی و کاندیدای سوم ۹ هزار رأی و بقیه اعضای لیست، همگی آرائی کمتر از نفر سوم به دست آورده باشند. در این صورت، نفر اول در مقایسه با حداقل رأی که ۱۰ هزار رأی است، ۱۵ هزار رأی اضافه دارد که می‌‌تواند با استفاده از آن، اعضای دیگر لیست که کمتر از ۱۰ هزار رأی دارند را وارد پارلمان کند. بنابراین غیر از نفر دوم که با کسب ۱۲ هزار رأی، خودبه‌خود به پارلمان راه پیدا می‌کند، هزار رأی از ۱۵ هزار رأی اضافی نفر اول، برای راهیابی نفر سوم، کسر می‌شود. اعضای بعدی، هر کدام به نسبت رأیی که برای رسیدن به ۱۰ هزار نیاز دارند، از ۱۴ هزار رأی باقی‌مانده استفاده می‌کنند.


بر این اساس ممکن است همه افراد یک فهرست انتخاباتی، با استفاده از همان باقی‌مانده آرای نفر اول، بتوانند کسری رأی خود را برطرف کرده و وارد پارلمان شوند. طبیعی است که اگر بیشترین رأی یک لیست، از ۱۰ هزار کمتر باشد، کل لیست کنار گذاشته می‌شود؛ چون به هیچ‌وجه هیچ‌کدام از کاندیداهای لیست مذکور نمی‌توانند به ۱۰ هزار رأی لازم برسند.


مرحله آخرِ انتخاب نمایندگان پارلمان، در صورتی اجرا می‌شود که بر اساس روش فوق، اعضای پارلمان تکمیل نشود. در این صورت، کاندیداهایی که بیشترین رأی را کسب کرده‌اند، تا تکمیل تعداد نمایندگان استان نجف، به ترتیب وارد پارلمان می‌شوند. این وضعیت ممکن است به دلیل وجود آرای باطله و یا دلایل دیگر ایجاد شود.

۳ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۴۹
سراج الدین

سیاست خارجی

بن سلمان در حوزه سیاست خارجی نیز تلاش کرده است به تمامی کشورهای دنیا سفر کند و با ایجاد پیوند های عمیق اقتصادی متحدین راهبردی برای خود دست و پا کند. پیش از این محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران گفته بود اگر می خواهیم ایران قابل تحریم نباشد باید آنچنان با اقتصاد جهانی آمیخته شویم که تحریم کردن ما دشوار باشد. این اظهار نظر اگرچه در داخل ایران با مخالفت روبرو شد اما به نظر می رسد راهبرد عربستان در سال های گذشته همین بوده و بن سلمان بر شدت پیگیری آن افزوده استاگر برایمان سوال است که چرا علی رغم  کشتار مردم یمن هیچ کس متعرض عربستان نمی شود، باید بدانیم که عامل اصلی همین پیوند های سیاسی و اقتصادی است که عربستان با دیگر کشورهای قدرتمند جهان برقرار کرده است.


بن سلمان در تور جدید خود به آمریکا و اروپا، با بسیاری از شخصیت های مهم فرهنگی، علمی، اقتصادی و هنری آمریکا دیدار و سعی کرد به تنهایی مسئولیت پیشبرد دیپلماسی عمومی عربستان را به عهده گیرد و چهره شایسته ای از عربستان ارائه دهد.

همچنین با خرید تسلیحات فراوان نظامی از آمریکا این کشور را به مقابله هرچه بیشتر با ایران دعوت کرد و حتی بنابر برخی شنیده ها از ترامپ درخواست حمله به ایران را کرد و وعده تامین تمامی مخارج آن را داد. در سفر به فرانسه و اسپانیا نیز علاه بر خرید تجهیزات نظامی فراوان، از این دولت ها خواست تا از سرمایه گذاری در این ایران خودداری و به جای آن عربستان را انتخاب کنند.


علاوه بر اینها بن سلمان مشکل اسرائیل را نیز تقریبا حل کرده است و امروز به صورت علنی از ارتباط عربستان و اسرائیل صحبت می کند. رویکرد بن سلمان درحوزه سیاست خارجی اگرچه از نظر ایرانی ها نوعی وادادگی است اما در واقع او متحدینی برای کشورش ساخته است که اگر به وقت سختی از عربستان حمایت نکنند اقدامی برای ضربه زدن به آن نیز نخواهند کرد.




بنابرهمه آنچه گفته شد به نظر می رسد شاهزاده جوان علی رغم اشتباهات فاحش، فراگیر خوبی است و هر روز تجربه های بیشتری کسب می کند

با در نظر گرفتن اینکه  ایران نیز با چالش هایی مشابه عربستان سعودی روبرو است (مانند اقتصاد تک محصولی، بحران انرژی، بحران آب، انزوای بین المللی، نارضایتی های اجتماعی و دیگر بحران هایی که عربستان ندارد) و همچنین با توجه به همه برنامه ها و دست آوردهای راهبردی بن  سلمان نمی توان به راحتی گفت که ایران برای مدت طولانی دست بالا را داشته باشد.

شاید تنها تهدیدی که متوجه اصلاحات و اقدامات بن سلمان باشد ماهیت دستوری این اصلاحات است که ممکن است جامعه عربستان آن را نپذیرد و یک کودتای خانوادگی به طور کل اقدامات بن سلمان را با ناکامی مواجه کند.



۱ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۰
سراج الدین

🔸چالش انرژی و وابستگی به نفت

از آنجا که به اعتقاد متخصصین حوزه انرژی، عصر انرژی های احتراقی که مبتنی بر سوخت فسیلی هستند رو به پایان است، عربستان سعودی یکی از مهمترین راهبردهای خود در سال های پیش رو را خارج شدن از اقتصاد تک محصولی و کاهش اتکا به نفت قرار داده است.


🔸تولید انرژی های نو

عربستان برای تحقق این راهبرد هدف خود را تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده انرژی خورشیدی تعیین کرده است. در همین راستا به تازگی محمد بن سلمان و مدیر عامل سافت بانک ژاپن در نیویورک  تفاهم نامه ای امضا کردند که بر اساس آن، سافت بانک متعهد شده است ۲۰۰ میلیارد دلار در تولید انرژی خورشیدی در عربستان سرمایه گذاری کند تا پس از ۳۰ سال ظرفیت تولید انرژی خورشیدی در عربستان به ۲۰۰ گیگا وات برسید. برای اینکه بزرگی این عدد را به خوبی درک کنید کافی است بدانید که ظرفیت کل نیروهای خورشیدی جهان حدود ۴۰۰ گیگا وات است. ایران نیز به تازگی قرارداد پروژه ای را با فرانسوی ها امضا کرده است که ۶۰۰ مگا وات برق خورشیدی تولید کند و همچنین تعهد کرده است  در ۲۰ سال آینده ۵ گیگاوات انرژی تجدید پذیر تولید کند که انرژی خورشیدی نیز زیر مجموعه آن خواهد بود. 


🔸نئوم شهری بر لبه فن آوری:

سافت بانک، بانک عامل اصلاحات اقتصادی عربستان نیز هست. یکی از برنامه های مرتبط با اصلاحات اقتصادی در عربستان پروژه نئوم است. نئوم کلانشهری خواهد بود که در شمال‌غرب عربستان سعودی و در محدوده منطقه مستقل اقتصادی در مجاورت مصر و اردن در حال ساخته شدن است. نئوم قرار است شهری باشد که بر لبه فن آوری حرکت می کند. برای کشوری که قصد فاصله گرفتن از اقتصاد تک محصولی متکی به نفت را دارد، سرمایه گذاری از طریق ایجاد قطب های تولیدی پیشرفته نظیر پروژه نئوم، می تواند راه حل مطمئن و پایداری باشد.


🔸مقابله با خشکسالی:

عربستان همچنین برای خشکسالی های پیش رو و کمبود آب نیز برنامه دارد و سرمایه گذاری سنگینی در این حوزه انجام داده است. بن سلمان اخیرا قراردادی به ارزش 7.2 میلیارد دلار با BNP Paribas امضا کرده است تا 9 مرکز بزرگ آب شیرین کن را در کرانه دریای سرخ راه اندازی و به ظرفیت تولید آب شیرین این کشور اضافه کند.


🔸اصلاحات اجتماعی:

در حوزه اجتماعی نیز بن سلمان تصمیم گرفته است تصویر بدوی و بیانگردی که از عربستان وجود دارد را تغییر دهد. او که خود بر خلاف دیگر مردان عربستانی تک همسری را انتخاب کرده است پس از ۳۵ سال اجازه تاسیس سینما را صادر کرد، اجازه آوازخواندن را به زنان داد، به زنان گفت مجبور نیستید بیرون از خانه فقط لباس سیاه بپوشید، اجازه رانندگی را به زنان داد و حتی اجازه ورود آنها به ورزشگاه ها را نیز صادر کرد. به این ترتیب سلمان موفق شده است نه تنها برخی نارضایتی های اجتماعی را کاهش دهد، که حتی بتواند در مسیر هدف اصلی خود که تغییر چهره عربستان در نگاه جامعه جهانی است به موفقیت نسبی دست پیدا کند.


همه اینها در حالی است که ایران نیز با چالش های فوق روبرو است اما نویسنده در جست و جو های خود نه تنها موفق به شناسایی برنامه ای مهم و قابل اعتنا برای مقابله با چالش های فوق نشد، که حتی به نظر می رسد نوعی مقاومت سرسختانه برای حفظ شرایط فعلی نیز وجود دارد.


ادامه دارد...

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۵
سراج الدین

اگر بخواهیم برای هر آنچه که از محمد بن سلمان بن عبدالعزیز دیده ایم صفتی انتخاب کنیم، قطعا صفت "غیر منتظره" را انتخاب می کنیم. از نوع وارد شدن او به ساختار محافظه کار قدرت در عربستان گرفته تا اصلاحات اجتماعی و سیاسی او همه غیر منتظره بودند.

 

زمانی که پدر بن سلمان (سلمان بن عبدالعزیر)  در سال ۲۰۱۳ ولیعهد شد، او ریاست دیوان ولیعهد را برعهده گرفت. در ژانویه همان سال با آنکه سی سال بیشتر نداشت به سمت وزیر دفاع منصوب شد. مدتی بعد به تعداد سمت های او افزوده شد و سمت نایب ولیعهد و نایب دوم نخست‌وزیر نیز به وی داده شد. همینجا بود که گمانه زنی ها مبنی بر احتمال انتصاب او به عنوان ولی عهد قوت گرفت. بر اساس سنت جانشینی در آل سعود پس از ملک سلمان نوبت سلطنت به محمد بن نایف می رسید اما ملک سلمان آرام آرام فرزند خود را در مناصب قدرت ارتقا داد و نهایتا با برهم زدن بازی و برکنار کردن محمد بن نایف فرزند خود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد.

 


با این حال علی رغم این اقبال بلند در عرصه داخلی، نتایج تمامی سیاست‌های بن سلمان در عرصه‌های مهم خارجی، به ویژه در خاورمیانه دقیقاً برخلاف نظر او بوده است.

۱-  ۲۵ مارس ۲۰۱۵ میلادی برابر ۶ فروردین ۱۳۹۴، ولیعهد جوان که همزمان سمت وزارت دفاع را بر عهده داشت پس از تشکیل  ائتلافی از کشورهای عربی عملیاتی با نام طوفان قاطعیت را علیه یمن آغاز کرد که تا به امروز ادامه دارد و جز کشته شدن ۱۰ هزار یمنی و بروز قحطی برای هفت میلیون نفر دیگر نتیجه موثر دیگری نداشته است.

۲-  بن سلمان با به قدرت رسیدن پدرش، حمایت از شورشیان در سوریه را افزایش داد اما وارد شدن روسیه به صحنه، و فتح حلب توسط بشار اسد و نیروهای متحد آن، گروه های مورد حمایت عربستان را تاآنجا تضعیف کرد که امروز عربستان عملا از بازی سوریه حذف شده است.

۳-  آغاز رویارویی با قطر که با همکاری امارات صورت گرفت، به محاصره‌ ده ‌ماهه این کشور انجامید که هنوز نیز ادامه دارد. اما نتیجه این سیاست نزدیک شدن قطر به ایران بوده است.

۴-  در خصوص لبنان هم تهدید حریری به استعفا که باهدف تضعیف ایران و حزب‌الله لبنان  و حتی آغاز جنگ داخلی انجام شد به نتیجه‌ عکس انجامید و بر خلاف انتظار همگان باعث افزایش قدرت ایران و حزب‌الله در لبنان شد.

 

با توجه به آنچه گفته شد سوالی که مطرح می شود این است که چرا عربستان همیشه دربرابر ایران بازنده است؟

عنصر مشترک تمامی دخالت‌های سعودی، ورود بدون محاسبه در تنش‌ها با کشورهای منطقه است. همچنین تکیه کامل بر ایالات متحده در تامین امنیت و منافع عربستان در منطقه را می توان دلیل دیگر این ناکامی ها دانست. این درحالی است که بر خلاف عربستان سعودی، جمهوری اسلامی از همان سالهای آغاز جنگ تحمیلی با تکیه کامل بر منابع داخلی، راهبرد امنیتی خود را انتقال مرزهای امنیتی ایران به سرزمین های همسایه تعریف کرد و موفق شد در طول نزدیک به ۴۰ سال به تربیت نیروها و گروه های وفادار به خود بپردازد.


اما آیا در رقابت بین ایران و عربستان تنها یک مسئله وجود دارد و آن نفوذ در کشورهای منطقه است؟ آیا در آینده با وجود پویایی های شرایط بین الملل و داخلی این دو کشور، همچنان دست بالا را ایران خواهد داشت؟

در حال حاضر غیر از مسائل امنیتی، ایران و عربستان چالش های مشابهی دارند که به نظر می رسد موفقیت این دو کشور در آینده در گرو پاسخگویی به این چالش هاست.

پاسخ این سوال را در یادداشت بعدی بررسی می کنیم.

۱ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
سراج الدین

اشرف ابوالهول خبرنگار روزنامه الاهرام می گوید: "اوائل ژوئن 2012 زمانی که به کرانه باختری رفته بودم همراه با دکتر یاسر عثمان، سفیر مصر در رام الله به دیدن محمود عباس رفتم. رئیس حکومت خودگردان فلسطینی از من پرسید که اگر محمد مرسی، نامزد اخوانی ها پیروز شود، چه اتفاقی می افتد؟ فورا جواب دادم که اتفاقی نمی افتد و اگر هم بیفتد محال است نتیجه مورد قبول واقع شود.


 محمود عباس رو به سفیر کرد و گفت که از خلال تجربه ما با حماس من از شما می خواهم که ریاست جمهوری را به مرسی واگذار کنید و وقتی که پیروز شد اجازه بدهید هر کار دلش خواست بکند، او آن قدر بد عمل خواهد کرد که چند ماه بیشتر در قدرت نخواهد ماند و مردم وقتی رفتارها و طرز برخوردهای دفتر ارشاد (اخوان المسلمین) را ببینند خودشان آنها را از قدرت به زیر خواهند کشید. اما اگر بخواهید جلوی آنها را بگیرید فضایی به نفع او و اخوان المسلمین ایجاد خواهید کرد که همه به آنها متمایل خواهند شد و این مساله دوران زمامداری او و جماعت اخوان المسلمین را طولانی خواهد کرد.


این توصیه خردمندانه را در نظر بگیرید و به ایران برگردید. اگر جناح اصولگرا حقیقتا باور دارد که اصلاح طلبان نیروهایی بی کفایت اند که تنها با مظلوم نمایی قدرت را در دست میگیرند بهتر است چند سالی به این توصیه محمود عباس عمل کنند و دست اصلاح طلبان را در همان معدود پست های که هر چند سال یکبار به دست می آورند نبندند. به این ترتیب وقتی مردم شاهد بی کفایتی اصلاح طلبان باشند خودشان به اصولگراها رجوع خواهند کرد.


اقدام دادستان کل کشور در تهدید شورای شهر به دلیل نپذیرفتن استعفای شهردار تهران در کنار پیگیری نشدن پرونده های فساد و و تخلفات ارسال شده از شهرداری برای قوه قضاییه، شایعات مربوط به عدم رضایت بدنه قدرت و به ویژه قوه قضاییه از انتخاب نجفی به عنوان شهردار تهران را تقویت کرد و حالا اصلاح طلب ها به راحتی می توانند فریاد بزنند "دست های پشت پرده نمی گذارند" و به راحتی پشت این شعار پناه بگیرند.


کارشکنی هایی در این سطح و تا این حد عریان تنها این باور را منتقل می کند که اصولگرایان از اینکه قدرت، حتی برای یک دوره کوتاه 4 ساله در دست اصلاح طلبان باشد شدیدا نگران می شوند و تاب رها کردن همین چند مسند انتخابی را حتی برای 4 سال ندارند. اگر اصلاح طلبان حقیقتا بی کفایت هستند اجازه دهید مردم قضاوت کنند نه اینکه با نشان دادن داغ و درفش و بستن دست منتخبان و محدود کردن گزینه ها از طریق نظارت سختگیرانه استصوابی تلاش کنید که آنها را بی کفایت نشان دهید.

۲ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۰۱
سراج الدین


تصور کنید فردی شما را مجبور به دویدن در یک روز گرم تابستانی در مسیری کویری و طولانی کند و وقتی از شدت خستگی و تشنگی جانی در بدن نداشتید ۲ لیوان در مقابل شما قرار دهد و بگوید: یکی از اینها زهر است و دیگری آب گندیده، یکی را انتخاب کن. شما تلاش می کنید آب گندیده را تشخیص دهید و موفق می شوید. اما وقتی آن را می خورید و حالتان بد می شود، همان کسی که چنین شرایطی را برای شما ایجاد کرده می گوید: خاک بر سر نادان تو که آب گندیده خوردی و خودت را بیمار کردی و حالا برای من هم دردسر درست کردی.


داستان امروز نیروهای اصولگرایی که رای دهندگان به روحانی را مواخذه می کنند شبیه همین داستان است. چه در سال ۹۶ و چه در تمامی انتخابات های قبلی، مردم مجبور بودند از بین گزینه های مشخص شده توسط شورای نگهبان رئیس جمهور خود را انتخاب کنند. پس از حوادث سال ۸۸ سختگیری در تعیین گزینه ها بیشتر شد و در سال های ۹۲ و ۹۶ تقریبا گزینه اصلاح طلبی که بتواند امکان موفقیت داشته باشد وجود نداشت.



ناامید شدن این مردم از کاندید منتخبشان که اساسا نه گزینه مطلوب، که تنها گزینه موجودشان بوده است منجر به متمایل شدنشان به دیگر گزینه ها نخواهد شد. بلکه علت اصلی حضور خود در فرآیند های سیاسی نظام که همان امید حداقلی به اصلاح است را نیز از دست خواهند داد. چنین افرادی  در خوش بینانه ترین حالت انفعال سیاسی را پیش خواهند گرفت و نظام را طلاق عاطفی خواهند داد.



اگر رای دهنده ای پس از پیروزی کاندیدایش در انتخابات، حمایت و مطالبه گری و پاسخگویی را فراموش کرد و به این حمایت رنگ مذهبی هم داد لایق سرزنش است؛ اما بسیاری از رای دهندگان به روحانی که امروز خود در صف منتقدین قرار گرفته اند نشان داده اند که روحانی را به عنوان وکیل خود در برآورده کردن وعده های انتخاباتی انتخاب کرده بودند و نه نماینده خدا بر روی زمین یا معجزه هزاره و ذخیره الزمان که بخواهند در هر صورتی و به هر قیمتی از او حمایت کنند.

کسانی که به هر قیمتی از برخی چهره های سیاسی حمایت می کنند لایق این سرزنش ها هستند که البته امروز مدعی شده اند.


در پایان باید گفت اگر قرار است رای دهندگان به روحانی پاسخگوی عملکرد ۵ ساله  او باشند که بر اساس برخی برآورد تنها ۳۵ درصد اقتصاد ایران در دست اوست، دوستان ارزشی نیز باید  پاسخ گوی حمایتشان از ۸ سال احمدی نژاد و حداقل ۲۸ سال عملکرد شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه و غیره باشند که بخش اعظم قدرت و ثروت نظام را در اختیار دارند.

۲ نظر ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۴
سراج الدین

چندان بی راه نیست اگر ادعا کنیم که امروز عموم مردم ایران احساس می کنند جمهوری اسلامی دچار ناکارآمدی مفرط شده است. طوری که ساده ترین امور را یا نمی تواند انجام دهد و اگر هم انجام می دهد با هزینه گزاف و روش های نادرست انجام می دهد. اما دلیل این مشکل چیست؟ چرا جمهوری اسلامی در شرایطی که حتی بالاترین مجریان آن حیات نظام را در خطر می بینند نمی تواند اوضاع خود را بهبود دهد؟


می شود به دلایل متعددی اشاره کرد اما اگر بخواهیم از نگاه دانش مدیریت نگاه کنیم باید بگوییم هر سازمانی ۴ منبع اصلی دارد: منابع مالی، مادی، انسانی و اطلاعاتی. از میان این منابع مهمترینشان منبع انسانی است. این انسان است که هدف را تعیین می کند و منابع دیگر را در جهت هدف، سازمان می دهد


به همین دلیل جمهوری اسلامی از ابتدای قوام یافتنش روی این منبع حساس بوده و تلاش کرده است ضمن کنارگذاشتن نیروهایی ناهمسو با گفتمان رسمی، در تمامی پست ها نیروهایی را به کارگیرد که در تقویت این گفتمان همداستان باشند.

طبیعتا در تمامی کشورها به موضوع وفاداری نیروی انسانی به نظام توجه می شود اما در این رابطه جمهوری اسلامی دچار چند اشتباه مهم شده است:

1-    پذیرش تام و تعهد کامل به جمهوری اسلامی را بر هر معیاری دیگری از جمله کفایت و کارآمدی و گاه سلامت اقتصادی و اخلاقی اولویت داده است.

2-    این سختگیری را به سطوح مدیریتی مختلف و حوزه هایی که ماهیت سیاسی و ایدئولوژیک نداشتند گسترش داد و از همه مهم تر:

3-    آنقدر مفهوم وفاداری و جمهوری اسلامی را بسته تعریف کرد که بسیاری از افراد شایسته از دایره بیرون افتادند.


در مقابل این روند حذفی بسیاری از ناشایست ها با رعایت همین معیارهای سیاسی-ایدئولوژیک به راحتی خود را وارد سیستم کرده و تا بالاترین سطوح پیش می روند.

 

دلیل اینکه امروز چرخ جمهوری اسلامی نمی چرخد این است که بدنه حکومت (از پایین ترین تا بالاترین سطوح) پرشده است از نیروهای بی کفایتی که تنها توانایی آنها همنوایی با معیارهای مورد پسند نظام بوده است. امروز تعداد نیروهایی شایستهای که بتوانند مشکلات نظام را حل کنند بسیار اندک شده اند. نیروهایی که میتوانند به نظام کمک کنند یا به اشکال مختلف از بازی حذف شده اند یا اساسا امکان ورود به نظام را پیدا نکرده اند.

۴ نظر ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۰۸:۴۳
سراج الدین

کاپلان و نورتن، دو نظریه پرداز مهم مدیریت جمله مهمی را گفته اند که بر اساس آن می توانیم بسیاری از پدیده هایی که به صورت روزمره در سازمان های ایرانی، به ویژه دولتی می بینیم را  به خوبی درک کنیم. نورتن و کاپلان می گویند در سازمان آن چیزی محقق می شود که ارزیابی می شود. مهم نیست که شما چه هدفی را اعلام و چه برنامه هایی در تدوین می کنید. نهایتا چیزی محقق می شود که شما به روش های مختلف آن را ارزیابی می کنید و بر اساس نتایج ارزیابی پاداش و یا مجازات در نظر می گیرد.

حالا با همین نگاه وارد ساختار سازمان های دولتی شوید و هر حرکتی می بینید را با همین نگاه بررسی کنید. اگر می بینید در دستگاه های دولتی عموم کارکنان از یک کمک کارشناس ساده گرفته تا مدیران ارشد انگیزه کار کردن ندارند، مهمترین دلیلش این است که برای کار کردن و ایجاد تغییر و بهبود اوضاع پاداشی ارائه نمی شود. یعنی فرقی نمی کند که شما پر تلاش باشید یا تنها ۱۰ درصد از وظایف خود را آن هم با کیفیت نامطلوب انجام دهید. در هر دوحالت نه تنها پاداشی که دریافت می کنید تقریبا به یک اندازه است که حتی ممکن است اگر پر کاری و تلاش را انتخاب کنید با عواقب نامطلوبی مواجه شوید.

هر تلاشی که منجر به تغییر شود مخالفینی در داخل و یا خارج از سازمان خواهد داشت و این مخالفین برای عامل تغییر درد سر درست کرده و آرام آرام کار را به جایی می کشانند که عامل تغییر بگوید من اگر حتی وظایفم را انجام ندهم کسی من را بازخواست نخواهد کرد و این مخالفین که عموما پر زورند و صدای بلندی دارند هم سراغ من نخواهندآمد. پس چرا سری که درد نمی کند دستمال ببندم. برای فهم بهتر آنچه گفته شد دقت کنید که وقتی وزرای قدرتمند، محبوب و شناخته شده ای مثل زنگنه و ظریف در مسیر تغییر کشور قدم برمیدارند با چه چالش هایی رو برو می شوند اما مدیران ارشدی که تقریبا هیچ اقدام مثبتی انجام نداده اند به شرط آنکه به سراغ  گروه های قدرتمند نرفته باشند در چه آرامشی روزگار می گذرانند.

کارکنان در هر سطحی، پس از مدتی کار در سازمان های ایرانی متوجه می شوند برای دریافت پاداش و پیشرفت شغلی نیازی به خلاقیت، مهارت و دانش ندارند بلکه کافی است خود را داخل یک باند کنند، مجیزگو و مطیع باشند، با افراد قدرتمند درگیر نشوند و البته تا می شود ظاهر کارمند پرتلاش بودن را حفظ کنند و در رسانه ها دیده شوند. اگر کسی اینها را رعایت کند حتی اگر  احمق و فاقد هرنوع دانش و مهارت باشد و تقریبا انگیزه ای برای کار و درگیر شدن و تغییر شرایط موجود نداشته باشد،‌به سرعت پله های ترقی و مزایای مختلف را دریافت می کند.

اگر وارد اداره ای می شوید و می بینید کسی کار شما را راه نمی اندازد و یا می بینید که نوعی خمودگی در کل دستگاه های دولتی حکم فرماست به همین دلیل است.


پ.ن: اینکه چه شد سازمان های دولتی ما به اینجا رسیدند بحث مفصلی است که جداگانه باید به آن پرداخت.

۲ نظر ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۳۳
سراج الدین