الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

آیا کار آقامیری صحیح بود؟ این دو روز خیلی این سوال به گوشمان خورده است.

در فضای مجازی فیلم لایو اینستاگرامی حسن آقامیری (روحانی خلع لباس شده) و یک خانم خواننده سر و صدای زیادی به پا کرده. خواننده ای که طبق گفته خودش در دوران مدرسه قاری قرآن بوده و پدرش رزمنده دفاع مقدس بوده.

اصل گفتگو بیش از یک ساعت بود اما غالب مردم فقط چند دقیقه از آن را دیدند و برخی فقط آن قسمتی که آن خواننده خانم آواز خواند را شنیدند.

آقامیری بابت این لایو انتقادات زیادی از متدینین شنید و نگارنده این سطور هم با خیلی از حرفهای این شخص مخالف است اما به نظر میرسد هدف و حرفهای آقامیری (فارغ از درست یا غلط بودن آن) در این فیلم لایو فهمیده نشد.

ما قدرت ذهن خوانی نداریم اما به نظر میرسد آقامیری به عنوان یک روحانی برای خود یک جامعه هدفی را مشخص کرده که کمتر کسی سراغ آنها میرود. او سراغ جذب کسانی میرود که از دین طرد شده اند و او سعی میکند به آنها بگوید آنچه شما را طرد کرده لزوما دین واقعی نیست و بسیاری از اوقات افراد سلیقه های شخصی خود را به نام دین مطرح کرده اند. آقامیری سعی میکند فاصله خود را با این جامعه هدف کم کند و آنها را با خدای ارحم الراحمین آشتی دهد. او برای انجام چنین ماموریتی طبیعتا باید به لوازم آن هم پایبند باشد و گاهی اوقات کارهایی انجام دهد که به مذاق متشرعین خوش نمی آید.

آقامیری همانطور که در این گفتگو بیان کرد این خانم را زمانی در اینستاگرام فالو کرده که آن خواننده به مناسبت محرم یک کلیپ مداحی در صفحه اش بارگذاری کرده و آقامیری از همین مدخل استفاده کرده تا خودش را به او برساند تا جایی که آن خواننده به صراحت میگوید من حرفهای شما را دنبال میکنم و قبول دارم. آقامیری تلاشش این است که حتی اگر کسی را نمیتواند کامل به دین جذب کند، حداقل از مقدار مخالفت او با دین کم کند.

 

درباره امام موسی صدر گاهی افسانه سرایی هم میشود و نمیتوان به راحتی صحیح را از سقیم تشخیص داد اما فردی که پدرش روحانی بود نقل میکرد که روزی امام موسی صدر به پدر ایشان میگوید که عده ای از دختران لبنانی میخواهند اصول عقاید را یاد بگیرند و لطفا تو به آنها آموزش بده. این آقا روز اول که وارد کلاس میشود می بیند همه دختران با مینی ژوپ در کلاس نشسته اند. ایشان کلاس را نصفه و نیمه برگزار میکند و بعد از کلاس به پرخاش به امام موسی صدر میگوید چرا برای اینها کلاس اصول عقاید گذاشتی؟ امام موسی صدر جواب تامل برانگیزی میدهد. او میگوید: اینها حتی با همین وضعیتشان اگر اصول عقاید بلد باشند بهتر است یا بلد نباشند؟

۲ نظر ۲۹ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۲۸
شرف‌الدین

روز یک شنبه استاد رضا بابایی ادیب، نویسنده، و روشنفکر دینی پس تحمل رنج سرطان دنیای پر درد ما را ترک کرد. من در سالهای آخر عمر ایشان این افتخار را پیدا کردم که چندین بار مهمان ایشان باشم و علاوه بر نوشته ها و کتابهایشان از صحبت هایی که در جلسات خصوصی تر داشتند نیز استفاده کنم.

بنابر آنچه که من از ایشان دیدم اگر از من بپرسند مهمترین ویژگی رضا بابایی چه بود جواب من یک کلمه است: شجاعت.

 

رضا بابایی در مرحله ای از زندگی اش تصمیم گرفت سقف معیشت را از ستون اعتقادش بردارد و در نتیجه این تصمیم بسیاری از فرصت های شغلی را از دست داد و مبتلا به سختی های بسیاری شد. بابایی خود را با شجاعت در سختی های معیشتی انداخت تا بتواند در عرصه مهمتر و بزرگتری با شجاعت بیشتری حرکت کند؛ عرصه اندیشه. 

 

شجاعت بابایی در تفکر و تیزهوشی اش در تحلیل چنان بود که هر بار پای صحبتش می نشستم نه تنها شگفت زده می شدم که به خود میگفتم هیچ دینداری حتی جرئت فکر کردن  به این موضوعات را ندارد چه برسد به اینکه چنین نتایج هول انگیزی را با این جسارت بیان کند.

 

بابایی در خصوص قرآن، وحی، عصمت پیامبر و امامان به نتایجی رسیده بود که من بعید می دانم در آینده نزدیک بشود آنها را مطرح کند. البته امیدوارم آنها را جایی ضبط کرده باشد تا روزی منتشر شوند. معتقد بود مسلمان ها اجازه پژوهش های جدی در خصوص قرآن را نداده اند که اگر داده بودند خیلی چیزها تغییر می کرد.

می گفت بدترین راه ارتباط خدا با بنده ارتباط مکتوب است. خدا به دل همه وحی می کند و همیشه پیامبرانی در اطراف ما هستند مثل همین صادق هدایت.

 

من هیچ شباهتی بین آنچه رضا بابایی این اواخر می گفت و آنچه پیشتر در کتاب های مانند"نگاهی به اعجاز بیانی قرآن"، "محمد (ص)، برگزیده خدا"، "پیشوای مومنان" و … نوشته بود نمی دیدم.

 

او به قول خودش معلمی کاهنده بود؛ می گفت: :معلمان کاهنده غلط‌ها را نشان می‌دهند، بر خطاها انگشت می‌گذارند، جان‌های انباری را سبک‌بار و رودخانۀ جامعه را لایروبی می‌کنند. بابایی پیامبر وار کاهنده ی وزر و وبال بود.

 

 می گفت دین باید برای دغدغه ها و مسائل ما انسان ها راه حلی داشته باشد نه اینکه خودش دغدغه ای بشود که بخواهیم همه زندگی مان را صرف حمایت از آن کنیم. دین باید در خدمت ما باشد نه برعکس. می گفت بسیاری از این دغدغه های ما دغدغه های انسانی نیستند. اگر شما در آن سوی دنیا بودید در کل عمرتان حتی یکبار به این موضوعات فکر نمی کردید.

 

بابایی از آن آدمهایی نبود که حقیقت را به نفع باورهایش خم کند. نمی گفت چون در فلان جا، فلانی اینطور گفته است پس همین است و بس و بعد همه چیز را طوری تفسیر کند که با آن گزاره هماهنگ باشند. او از رد کردن هیچ گزاره و آموزه ای ابا نداشت و در این راه دلیری شگفت انگیزی نشان می داد.

 

می گفت در مرحله ای از زندگی هستم که می دانم چه چیزهایی اشتباه هستند اما نمی توانم بگویم چه چیزی درست است. با این حال آنطور که خودش می گفت فقط کاهنده نبود. افزایندگی هم می کرد. اگرچه با جسارتی متهورانه فقه را غیر اخلاقی می دانست و با آن سرناسازگاری داشت و معتقد بود باید آن را به کل دور انداخت و از آن راحت شد، اما عمیقا معنویت گرا بود و دلباخته تصوف.

 

آخرین باری که پیشش رفتیم از او پرسیدم منظورتان از معنویت چیست گفت تعریفش سخت است، اینکه بدانیم معنایی اسرار آمیز در پس این جهان هست و جهان به سمتی خاص حرکت می کند… . می گفت اندیشه من در خصوص معنویت هنوز به انساجم لازم نرسیده است. به او گفتم کاهندگی بس است. برای ما از این معنویت بیشتر بگو. گفت حتما. فصل پنجم کتاب دیانت و عقلانیت مربوط به همین جنبه فزاینده اوست اما ناگفته بسیار دارد.

 

با این حال تقدیر این بود که رضا بابایی در ۵۶ سالگی و در دوره ای که در حال تبدیل شدن به معلمی فزاینده بود و می رفت که اندیشه اش کاملا شکوفا شود ما را ترک کند. امروز من مانده ام و سوالاتی بسیار که نمی دانم از که می توانم بپرسم. آیا شهر ما دیگر سواری دارد که مانند او شیفته حقیقت باشد؟

 

کانال وبلاگ الدین این افتخار را داشت که رضا بابایی از ابتدا عضو آن باشد، مطالبش را بخواند و به دفعات بازخورد دهد. ایشان یادداشت زنده باد مشروطه را نیز برای کانال الدین نوشتند که در سالگرد مشروطه منتشر شد.
 

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۵۹
سراج الدین

پس از بسته شدن درب اماکن زیارتی به علت شیوع بیماری کرونا، مکررا شاهد مخالفت عده ای هستیم که این کار را ستم در حق اهل بیت میدانند. این نظر هم توسط طرفداران جمهوری اسلامی بیان میشود و هم توسط برخی مخالفان مذهبی جمهوری اسلامی. اما این عده مخالف بعضا با مقایسه ج.ا با بنی عباس و رضاشاه، میگویند همانطور که بنی عباس مانع زیارت مزار ائمه میشد ج.ا هم مانع زیارت شده و ج.ا کاری را انجام داد که حتی رضاشاه هم نتوانست انجام دهد.

 

دوستانی که چنین قیاسی میکنند اساسا توجهی به عنصر معنوی ماجرا ندارند.  اگر کسی از روی دشمنی یک سیلی به شما بزند شما بسیار آشفته میشوید و حتی ممکن است انتقام هم بگیرید. اما یک جراح پوست بدن شما را پاره میکند و گوشت بدن شما را برش میدهد حتی استخوان شما را میشکند اما نه تنها از او تشکر میکنید، که حتی به او دستمزد هم میدهید. اگر چه ج.ا تصمیم به بستن اماکن زیارتی گرفته اما هدفش حفظ بهداشت عمومی و پیشگیری از گسترش بیماری بوده و نمیتوان انگ مخالفت با زیارت یا دشمنی یا اهل بیت را نظام ایران چسباند. ممکن است در مسائل متعدد دیگری رفتارهای نظام با دستورات دین و توصیه های ائمه مخالفت جدی داشته باشد اما در این زمینه نمیتوان چنین اتهامی را وارد کرد.

 

علت قیاس خنده دار ج.ا با بنی عباس و رضاشاه همین مساله عدم توجه به نیت و هدف است.

۰ نظر ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۶
شرف‌الدین