الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۱۵۴ مطلب توسط «شرف‌الدین» ثبت شده است

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

راستش اصلا دوست نداشتم این مطلب را بنویسم اما بعضی مطالب را که خواندم واقعا اذیت شدم. انگار زیر این گنبد کبود هیچ دیواری کوتاه تر از خداوند پیدا نمیشود. هر چه میخواهند میکنند بعضی ها. طرف تا چهار تا کتاب میخواند اول چیزی که برایش کمرنگ میشود خداست. بعضی ها انگار فراموش کرده اند که قطعا و یقینا و بلاشک  یک روز میمیرند، جان میکنند، جان میدهند، روی تخت غسالخانه غسلشان میدهند، کفنشان میکنند، میگذارندشان توی قبر، رویشان لحد میگذارند، خاک میریزند، شب اول قبر دارند، رستاخیز مجدد دارند، باید در برابر خدا حساب پس بدهند، مثقال ذره را هم میبینند. فراموش کرده اند که روز باید به همین خدا جواب پس بدهند.

 

تو یکی از این وبلاگها دیدم نوشته "شاید من از کار این خواننده خوشم نیاید و نباید به اعتقادات شیعه توهین کند اما من نمیدانم چرا بعضی ها زود معلم اخلاق میشوند و احساس میکنند باید موضع بگیرند و بیانیه اخلاقی بدهند". یکی دیگر ادعا میکند اساسا در شهریت مقدسات معنی نداره، اون یکی محکوم کردن خواننده هتاک را برخورد قبیله ای و تعصبی میداند و قس علی هذا.

 

حالا من میخواهم از همین جماعت بپرسم آن موقعی که یک نفر به ما لقب خس و خاشاک و داد و به ما توهین شد چرا داد همه شماها بلند شده بود؟ آن زمانی که گاو و گوساله خطاب شدیم چرا بیانیه اخلاقی میدادید؟ آنجا خوب بود و اینجا بد؟ شما مهمتر از حجت خدایید؟ به امثال من و شما که توهین شود داد همه باید بلند شود که چرا کرامت انسانی زیر پا گذاشته شد و اخلاق مرده، اما به امام معصوم که توهین میشود سعه صدر نشان میدهید؟ خودتان را مهم تر و مکرم تر از اهل بیت میدانید؟

 

خدا در سوره توبه تکلیف را معلوم کرده. قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ.  یعنی بگو : اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالى که فراهم آورده ‏اید و تجارتى که از کسادش مى‏ ترسید و خانه‏ هایى که به آنها دل خوش کرده ‏اید ، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‏ترند ، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد ؛ و خدا گروه بدکار نافرمان را هدایت نمى‏کند

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۹
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

دو ترم پیش، سر کلاس متون فقه چهار که بودیم، رسیدیم به ماده 513 قانون مجازات اسلامی و اینکه برای توهین کنندگان به مقدسات و ساب النبی(ص) مجازات لحاظ شده. مثل همیشه چند تا آدم همیشه معترض و مثلا منورالفکر شروع کردند به اعتراض و اینکه پس آزادی بیان کجا میرود و تا به کی حصر و حصار و محدودیت و  ... و از این دست گلواژه ها.

استاد محترم (که خودش تحصیل کرده فرانسه بود) گفت که حتی در فرانسه هم که مهد دموکراسی و آرادی بیان است اگر کسی به لائیسیته توهین کند زندانی اش میکنند. این را که گفت یهو نطق حضرات باز شد که واقعا هم نباید به اعتقادات و مقدسات کسی توهین کرد!

..........

اگر همان اول کار که این موسیقی های  موهن رپ آمده بود، پا رو پای نمی انداختیم و پز آزادی بیان و روشنفکری نمیدادیم، امروز یک اوباش احمقی به اسم شاهین نجفی جرأت نمیکرد به امام شیعیان اهانت کند. کاش این خام مغز هتاک یک باز فرازهای اول زیارت جامعه کبیره را (که اتفاقا منقول از حضرت هادی -علیه آلاف التحیه والثناء- است) را میخواند تا بفهمد چه با خود کرده و به چه خاندانی جسارت کرده. خدا ما را ببخشد که این جسارتها را میبینیم و با سر تکان دادنی فقط تاسف میخوریم.حضرت هادی(ع) تا زنده بودند که یا زندان بودند و یا در  یک منطقه نظامی در حصر متوکل عباسی بودند، چند سال پیش هم که دیدیم با مرقد ایشان در سامراء چه کردند، الان هم  که..........

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۸
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

در ایام جشنواره چند بلیط رایگان به دستمان رسید و با رفقا به تماشای قلاده های طلا نشستیم. فیلم خیلی بیش از حد انتظار صریح و رک بود و برای نشان دادن فضای بعد از انتخابات اصلا سراغ استعاره و تلویح و تلمیح نرفته بود. چند بار وسط فیلم برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم. چهره ها بهت زده بود از اینهمه صراحت. قطعا فیلم در مقایسه با فیلمهایی مثل اخراجی ها شرافت داشت.

از سینما و فیلم سازی سررشته ای ندارم و نمیخواهم وارد نقد فنی شوم اما مصاحبه آقای طالبی با مسیح علی نژاد را که شنیدم، دیدم کارگردان محترم ادعایی را مطرح میکنند که قابل پذیرش نیست. ایشان (که انصافا خوش برخورد و خوش اخلاقند) مدعی اند که فیلمشان به بیان واقعیت تاریخی پرداخته و آنچه ایشان ساخته اند روایت یک اتفاق واقعی است. ایشان ادعا کرده اند که اسناد بسیار زیادی از وزارت اطلاعات ایران گرفته تا سایت وزارت امورخارجه اسرائیل را مطالعه کرده اند و با اطلاعاتی جامع این فیلم را ساخته اند.

 

  قلاده های طلا برخلاف بسیاری از فیلمفارسی های رایج سعی کرده است نتیجه گیری از فیلم را برعهده مخاطب بگذارد و انتهای فیلم شعار ندهد. به نظر می آید تمام سعی بر بی طرف نشان دادن فیلم بوده. مثلا به جمعیت زیاد راهپیمایی 25 خرداد اشاره میکند و یا قبول میکند که از پایگاه مقداد به سمت مردم تیراندازی شده است.

آنچه واضح است اینکه خواسته یا ناخواسته حرف اصلی فیلم همان صحبتهای رهبری در نمازجمعه 29 خرداد است. یعنی اینکه انتخابات 40 میلون برنده داشت، کسانی که دست به اغتشاش میزنند گروه بسیار معدودی هستند که توسط دشمن اداره میشوند، افرادی که با دشمن همراهی میکنند نه از سر عناد بلکه از غفلت است و همه با هر گرایشی در برابر دشمن متحدند. مثلا یکجا که مامور انگلیسی به سمت یکی از مردم تیراندازی میکند، یکی از سبزها جمله ای به این مضمون میگوید که "تو سبز نیستی چون ما اعتراضمان مسالمت آمیز است و تو دست به خشونت برده ای" یا انتهای فیلم نشان میدهد که طرفداران احمدی نژاد و موسوی هر دو در کنار هم سفارتخانه انگلیس را فتح کرده اند.

خلاصه آنکه نتیجه ای که مخاطب در انتهای فیلم میگیرد تایید صحبتهای رهبری است. اما آنچه باید به آن توجه داشت اینکه اساسا برای تحلیل و نتیجه گیری درباره هر موضوعی ابتدا باید تمام اطلاعات و داده ها مورد بررسی قرار گیرند. یعنی هرچه اطلاعات ناقص تر باشد قطعا تحلیل و نتیجه گیری هم ناصواب تر خواهد بود و هرچه دقیقتر و کاملتر باشد نتیجه گیری هم بیشتر به واقع نزدیک خواهد شد. این قاعده در همه جا جاری است.

سوالی که باید از کارگردان محترم پرسید این است که به فرض شما هرآتچه گفتید صحیح بوده است، اما آیا همه واقعیت را گفته اید؟ آیا همه داده هایی که در نتیجه گیری مهم است را در اختیار مخاطب گذاشته اید؟ آیا دادن اطلاعات ناقص باعث نتیجه گیری اشتباه نخواهد شد؟  واقعیت این است که در فیلم به بسیاری از واقعیت های موثر در نتیجه گیری اشاره نشده است. مثل قطع تلفنهای کمیته صیانت از آراء، قطع پیامکها در روز انتخابات(در فیلم گفته میشود که در شلوغی ها پیامکها قطع شد)، حمله شبانه نیروی انتظامی به ستادهای موسوی در حالی که هنوز آراء شمرده نشده بود، دستگیری های همان شب انتخابات، فیلتر تمام سایتهای حامی موسوی در همان شب انتخابات، حضور پررنگ لباس شخصی ها و خشونت بی اندازه شان و بسیاری از اطلاعات دیگر. آیا واقعا اگر اینها هم در فیلم گفته میشد مخاطب همین نتیجه فعلی را میگرفت؟

واقعیت آن است که قلاده های طلا به جای آنکه یک واقعیت تاریخی را نقل کند، با کتمان بخشی از حقیقت و بیان بخشی از آن، سعی کرده یک نظر خاص را اثبات کند. خداوند در قرآن کریم علاوه بر دستور به راستگویی، دستور داده است که "وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ"

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۶
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

به تازگی یک سری شبکه ماهواره ای راه افتاده است که 24 ساعته درباره موارد اختلاف شیعه وسنی حرف میزنند. هم اهل سنت (و به طور خاص وهابیون) در این زمینه فعالند و هم شیعیان. دو گروه در توهین و تمسخر با یکدیگر مسابقه گذاشته اند. وهابی ها عقاید و فتاوای شیعه را مسخره میکنند و شیعه ها همه اش دنبال اثبات کفر و جواز لعن خلفا و حرامزاده بودن عمر و نقش عایشه بحث میکنند. دائما مناظره راه میندازند و جواب یکدیگر را میدهند .معروفترین شبکه های وهابیون وصال و کلمه و نور است. شیعیان هم شبکه اهل بیت و امام حسین(ع) و چند شبکه دیگر را دارند.( البته شبکه امام حسین ع خیلی با شبکه اهل بیت توفیر دارد و حداقلش این است که زیر نظر یک مرجع تقلید است).

 

چرا بعد از این همه مدت این آقایان تازه الان یادشان افتاده که باید علیه هم حرف بزنند و توهین کنند؟ مگر این دوران چه دوره ای است؟ اصلا سود این بحثها چیست؟ هدف اداره کنندگان این شبکه ها چیست؟ فعلا به فعالیتهای وهابی ها کاری نداریم و از خودمان میپرسیم چرا به تازگی این سبک شبکه های شیعی به وجود آمده؟  یک فرض بدبینانه وجود دارد و آن اینکه بعد از اشغال عراق توسط آمریکا هرم قدرت در عراق به هم خورده و حکومت عراق که قبلا به صورت سنتی در دست اهل تسنن بود، دچار دگرگونی شده و شیعیان در عراق قدرت گرفته اند و این همزمان شده است با قدرت گرفتن حزب الله لبنان و برنامه های هسته ای ایران و اینها باعث شده غربیها بترسند و فرمول قدیمی "فرق تسد" را دوباره به کار بگیرند.

در تاریخ هم این ماجرا سابقه داشته است. در کتاب "جلوه های ماندگار" از مرحوم آیت الله منتظری حکایتی نقل شده که: در زمان دولت بزرگ عثمانی )که ترکیه¬ی کنونی قسمتی از آن است)، مقابل سفارت خانه عثمانی‌ها در تهران مسجدی بود که اعضای سفارت‌خانه برای مراسم عبادی در آن¬جا رفت و آمد می¬کردند. در آن مسجد، اغلب شب¬ها ، روضه‌خوانی در مصیبت حضرت زهرا (س) روضه می¬خوانده است. آدم نکته بینی که تکرار و استمرار هر شب روضه¬ی حضرت زهرا توسط ایشان برایش سئوال انگیز شده بود نزد او رفته و علت را جویا می¬شود روضه خوان پاسخ می¬دهد که من سر خود روضه نمی¬خوانم بلکه این روضه بانی دارد و همیشه از من تقاضای روضه¬ی حضرت زهرا (س) دارد و بانی آن هم فلان بقال سر کوچه است! از بقال علت تکرار درخواست چنین روضه¬ای سئوال می¬شود، می¬گوید مردی هر روز به من مراجعه می¬کند و با پرداخت پول درخواست برگزاری چنین روضه‌ای دارد. نکته بین با گرفتن نشانی آن مرد، ردش را می¬گیرد تا به سفارت انگلیس می¬رسد و مشاهده می¬کند که آن شخص مزدور و نماینده دولت استعماری بریتانیای کبیر آن زمان است! خوب، معلوم است از طرفی حادثه ظالمانه و جان سوز شهادت حضرت زهرا (س) به دست خلیفه ¬ی معروف صورت گرفت و از طرف دیگر اهل تسنن نسبت به آن شخص حساسیت و تعصب دارند و لعن و نفرین شیعیان را در خصوص ایشان بر نمی¬تابند و عکس العمل نشان می¬دهند. لذا دولت استعماری انگلیس با علم به این اختلاف و برای ایجاد کینه و تقابل بین دو دولت بزرگ مسلمان آن زمان یعنی ایران  (با داشتن اعتقاد تشیع) و ترکیه¬ی عثمانی (با داشتن اعتقاد تسنن) دست به انجام چنین اعمال تفرقه افکنانه¬ای می¬زده تا بتواند بر مسلمانان آن زمان حاکمیت پیدا کند (*).

 

اما من فرض بدبینانه را میگذارم کنار و حمل به صحت میکنم. فرض میکنیم که اداره کنندگان این شبکه ها حسن نیت دارند و واقعا میخواهند از شیعه دفاع کنند. اولا باید گفت که شیوه دفاع آنها قطعا و یقینا مورد رضای اهل بیت نیست. چرا که در سیره ائمه هیچگاه توهین و تمسخر و تحقیر در مناظرات و بحثهای علمی جایی نداشته و این سبک جدال کردن قطعا "جدال احسن" نیست. ثانیا آیا همه تشیع خلاصه شده در لعن عمر و اثبات کفر عایشه؟ تمام ائمه و علما و فقهای ما دنبال این جور مسائل بودند؟ آیا چهره و ویترین تشیع قمه زنی و دفاع از این قبیل کارهاست؟ کافی است کلمه عاشورا را به زبان انگلیسی در قسمت تصاویر گوگل سرچ کنید تا ببنید چه صحنه هایی می آید و یک خارجی اگر بخواهد درباره عاشورا چیزی بفهمد با چه چیزی روبرو میشود.

 

سید حسین مدرسی مدرسی طباطبایی (نویسنده کتاب معروف مکتب در فرآیند تکامل) یک مصاحبه ای کرده و  به نکته مهمی اشاره کرده است. میگوید:

« تشیع را باید به عنوان یک فکر ، یک مکتب ، و یک محتوا  مطرح کنیم .  این که تصوّر شود برای جدا کردن صفوف شیعه و سنّی باید بر سبّ و لعن و علم غیب  و معجزه و تبدیل نقش پرده به شیر درنده به فرمان امام  تکیه و احتجاج کرد  بیراهه رفتن است.  این کارها بهانه کم کاری و برای فرار از تکلیف شاقّ تفکر و عرضه فکر نو در عرصه تشیع است. یعنی به جای این که مخلصانه کمر همت ببندیم  و مرامنامه روزآمدی برای اسلام علوی تدوین کنیم و مجموعه آموزش های ائمه اطهار را در حوزه های فکری و فلسفی و اخلاقی و حقوقی  برابر با گفتمان روز ارائه دهیم  راه راحت تر را پیش گرفته ایم و از امام می خواهیم که مرده زنده کند.  تشیع  این حرفها نیست. تشیع  یک میراث فکری و فرهنگی عظیم است.  پیام اخلاق و معنویت و روحانیت اسلام است.  تفسیر بلند عرفانی و عاشقانه از خدا و از جهان ، از رابطه خدا با جهان و رابطه انسان با خداست. اخلاق  اجتماعی آن Golden Rule   است که فقط در تفسیر علوی اسلام می توان یافت: " اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک فاحب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک"  (همان اصلی که  امروز مسیحیت این قدر روی آن تبلیغ می کند و آن را اصل زرین تعلیمات مسیح می داند ، و دین شناسان غربی هم به خاطر بی اطلاعی از نسخه علوی اسلام  هم آواز با کلیسا می پندارند که آن مختص مسیحیت است و در هیچ دین و آئین دیگری نیست). جهان بینی آن این که هر انسانی " اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق".  دعای آن  راز و نیاز عاشق و معشوق: " الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک  وان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک". خداشناسی آن راه یافتن به حضرت دوست که: " ألست تراه فی وقتک هذا؟". عرفان آن ذوب در محبوب که: "لا حجاب بینه و بین خلقه غیر خلقه".  پیامبر شناسی آن: "بعث فیهم رسله لیثیروا لهم دقائق العقول" .  نظام اجتماعی آن:  " لن تقدس امه لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع " .  نظام جنگ و صلحش: " اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اصلح ذات بیننا و بینهم" .  نگرش تاریخی آن: " ولا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه". پیامش به انسان ها:" لا تکن عبد غیرک و قد خلقک الله حراً". احترام آن به آزادی و استقلال فکری: " لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله ". اینهاست که تفسیر ما و مکتب فکری ما را از مکتب ها و اندیشه های اسلامی دیگر مشخص و ممتاز می کند».

 

کاش میشد به این دوستان صاحب شبکه گفت که کاری که آنها میکنند و شیوه ای که پیش گرفته اند نه تنها کمک به شیعه نیست بلکه وهن و کاریکاتوری نشان دادن شیعه است

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۴
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

اقای عزیز پس خون بهای این عزیزانی که در خیابانها وکهریزک جانشان را از دست دادند چی میشود که حالا میخواهی همبستگی ملی اعلام کنی خدا از تقصیرات همه شماه نگذرد اگر پسر خودت بود هم این حرفها را میزدی ..."

این یکی از کامنتهای سایت کلمه بود زیر خبر سخنرانی جدید خاتمی. از اینها زیاد بود. تازه کلمه سایت معقولی است و مخاطبانش معمولا خارج نشینهای متوهم نیستند. اگر مجمع الحمقاء یا همان بالاترین بروی که رسما کم مانده فحش ناموس به خاتمی بدهند!

نمیخواهم ذهن خوانی کنم یا حرف در دهن خاتمی بگذارم اما به نظرم رای دادن خاتمی یک حرف مهم داشت و آن اینکه باید معلوم کنی دوم خردادی هستی یا بیست و دوم خردادی؟ من فرق زیادی بین این دو میدانم.

اصلاحات یک جریان کاملا درون-نظامی است با صبغه دینی و جنبش سبز جنبشی ساختار شکنانه و متکثر است که از اصلاح طلب خط امامی تا برانداز معاند خودش را به آن وصل میکنند و همین باعث شده افراد دلسوز و مومنی که خود را عضو جنبش سبز میدانند هم با همان چوبی رانده شوند که امثال سلطنت طلبها. به نظرم خاتمی با رایی که داد خواست بگوید من همچنان دوم خردادیم و دنبال اصلاحات از درون هستم. خاتمی میداند که حرکتهای انقلابی و ساختار شکنانه چه بلایی سر مملکت می آورد و این چیزی است که خیلی ها اصلا به آن فکر نمیکنند. خاتمی میداند گرهی که با صبر و با دست باز میشود را با دندان کورتر نمیکنند.

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید / هیچ راهی نیست کان را نیست پایان، غم مخور

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۳
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

هر چه جلوتر میرویم بیشتر برایم مسجل میشود که در نظام جمهوری اسلامی، نظام از اسلام مهمتر است.

امروز برای مجلس ختمی رفته بودم مسجد. جلوی مسجد طاق نصرت بسته بودند و یک بنر بزرگ برای 22بهمن زده بودند اما هرچه گشتم یک پارچه نوشته کوچک هم برای ولادت حضرت رسول (ص) ندیدم. تلویزیون یک دهم آنچه برای دهه فجر و راهپیمایی 22بهمن خرج میکند صرف میلاد پیامبر اسلام و حضرت صادق (صلوات الله علیهما) نمیکند. مراسم بی مزه ورود امام مورد اعتراض همه قرار میگیرد اما بازسازی مسخره صحنه غدیر را هیچ کس محکوم نمیکند. تجمع 110 هزار بسیجی در روز غدیر و بنر بزرگ "لبیک یا علی" برای بیعت با رهبری و قیاس ایشان با امیر مومنان (ع) را هیچکس تقبیح نمیکند. "غدیر قم" نامیدن دیدار مردم قم با آقای خامنه ای، کک از یک نفر هم نمیگزد.

گویا جدی جدی حفظ نظام از حفظ اسلام هم واجب تر است!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۲
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

ما که سرمون نمیشه ولی یه نفر که دستش تو کاره، یه بار بشینه خدا پیغمبری حساب کنه ببینه هزینه برگزاری جشن 2500 ساله شاهنشاهی بیشتر بوده یا برگزاری جشنهای دهه فجر.

آخه یکی از جدی ترین انتقادهای روحانیون به شاه این بود که چرا وقتی بعضی مردم به نون شبشون محتاجند اینهمه ریخت و پاش کرد و جشن مسخره 2500 ساله را برگزار کرد؟!!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۹
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

اساسا دو دو تای خدا نمیشه چهار تا. همین که پای خدا میاد وسط همه چیز به هم میریزه. مثلا قرض که میدهی، انفاق که میکنی، پولت کم که نمیشود هیچ، زیاد هم میشود.

اینهایی که این چند روز در راه کربلا بمب گذاشتند هنوز این راه نفهمیده اند. ریاضی خدا را بلد نیستند. نمیدانند هرچه بیشتر بکشند، بیشتر میروند. قصه کربلا قصه آلمان و نروژ نیست که عملیات تروریستی توریستش را کم کند. آنها که پای پیاده به سمت کربلا راه افتاده اند با این انفجارها ذره ای در کارشان تردید نمیکنند.

وقتی تصویر کشته ها را می دیدم، می شنیدم که صدایی خوش آمد میگفت. عجل القدوم علینا

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۸
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

دستور آمده بود که همه بچه های بهداری ستاد لباس سپاه بپوشند. رهنمون را دیدم. لباس سپاه تنش نبود. گفتم "محمد مگه نشنیدی دستور فرماندهی رو"-چرا شنیدمگفتم "پس چی؟"طفره رفت. اصرار کردم.گفت "راستش میترسم این لباس رو تنم کنم. میترسم وقتی توی خیابون دارم راه میرم این لباس تنمه، کاری، خطایی چیزی ازم سر بزنه که نباید. خدمتی که تا حالا نکردم هیچ، این لباس رو هم خراب کنم"(مجموعه یادگاران، کتاب رهنمون، انتشارات روایت فتح)

این خاطره از شهید محمدعلی رهنمون -معاونت درمانی بهداری سپاه- نقل شده. متولد 1334 یزد و شهادت 6 اسفند 64 در عملیات خیبر.

هر وقت به هفته بسیج میرسیم اینقدر قدر نشناس نباشیم. همه را یک کاسه نکنیم. همه میدونیم که الان تا نامی از بسیج میاد چه ذهنیتی نقش میبنده. اما از قدیمی تر ها که میپرسیم چیزهایی از این بسیجی ها میگویند که مو به تن راست میشود. کاش نگذاریم واژه ها اینقدر زود خراب شوند.

من که خودم ندیدم اما یکی از دوستان میگفت در یک فیلمی حمزه تعریف میکرده که یکی رفته پیش مهندس و گفته ما دیگر حالمان از شنیدن واژه هایی مثل عدالت به هم میخورد از بس که اینها خرابش کردند. مهندس یک جواب داده معرکه. گفته: "ببین، واژه ها مثل مرزهای ما هستند. اگر کسی آنها را از ما گرفت باید بجنگیم و پسشان بگیریم"

بسیج هم از آن واژه هایی شده که جنگ طلب میکند!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۷
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

میگویند چند وقت پیش یک همایشی گرفتند و در آن بنا داشتند زیباترین شعری که راجع به امیرمومنان (ع) سروده شده است را انتخاب کنند. جالب اینکه شعری که انتخاب شد را شاعری اهل تسنن سروده بود. همان سعدی خودمادن.علی حبه جُنه، قسیم النار و الجَنهولی المصطفی حقا، امام الانس و الجِنهاین که حب علی سپر از آتش جهنم است و علی است که مقسم بهشت و جهنم است و او امام جنیان و انسیان است را شاید حتی بعضی شیعه ها قبول نداشته باشند اما این سعدی سنی اینقدر زیبا میگوید.

یک آشپزی بود که آن اوایل که قاچاقی میرفتند کربلا، طی یک ماجرای پر بلایی قاچاقی رفته بود آن طرف و الان حدود 7، 8 سال است که دائم آنجاست و برای زوار ایرانی غذا میپزد. حدودا هر 45 روز یکبار هم چند روزی می آید تهران. میگفت شیوه کارشان اینطوری است که به صورت گردشی در شهرهای مذهبی عراق میچرخند و غذا میپزند. این بنده خدا داشت تعربف میکرد که مردم هر کدام از شهرها چه خصوصیتی دارند و ویژگی هر شهری چیست. راجع به نجف که حرف میزد تعبیر قشنگی به کار میبرد. میگفت وقتی در حرم امیرالمومنین راه میروی یه کَتی راه میروی. انگار هندوانه گذاشته اند زیر بغلت. میخواهی به زمین و زمان فحر بفروشی که مولایت علی است. از اینکه شیعه علی هستی افتخار میکنی.

خیلی این تعبیر به دلم نشست. جدا که آدم چقدر کیف میکند از اینکه میگوید "من شیعه امیرالمونین هستم"

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۵
شرف‌الدین