الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۱۵۴ مطلب توسط «شرف‌الدین» ثبت شده است

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

این روزها هفته دفاع مقدس است و همه از جنگ حرف میزنند و بعضی ها هم چند سالی است که انگار برای بیان "ناگفته های جنگ" مسابقه گذاشته اند. سن وسال من و دوستانم که به جنگ نمیخورد اما جنگ برای ما هم مهم بود. مثلا یکی از بازی های رایج دوران کودکی من و بچه های هم سن و سالم "جبهه بازی" بود. چند نفرمان ایرانی میشدیم و چند نفرمان عراقی و پشت مبل ها و پشتی ها سنگر میگرفتیم و میجنگیدیم و اسلو موشن شهید میشدیم! اما ندیدم بچه های الان از این بازی ها بکنند.

همه ما از جنگ بیشتر از عملیات ها شنیده بودیم و شهیدانش. تصور من تا همین چند سال پیش این بود که ایران در همه عملیات ها پیروز بوده و وقتی جنگ تمام شده صدامی ها عزا گرفته اند. البته الان هم ذره ای از ارادت من به شهدا کم نشده است و معتقدم تک تک نفسهایی که میکشیم را مدیون آنهاییم. اما چند وقتی است معماهای بزرگی از جنگ در ذهنم نقش بسته. مثل نقش افراد مختلف در طول جنگ و داستان پر پیچ و خم قطعنامه.

اما مهمترین چیزی که ذهن من را درگیر کرده این است که چرا آمریکا در طول جنگ به ما موشک میفروخته؟ مگر ما نمیگوییم آمریکا تمام قد پشت صدام بوده تا جمهوری اسلامی را نابود کند؟ پس چرا هاشمی در کتاب خاطراتش مینویسد که در میانه های جنگ آمریکا به ما موشک میفروخته؟ این معمای بزرگی است برای من که امیدوارم جوابی برایش پیدا کنم

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۳
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

امشب که شب نیمه شعبان بود با یک مغازه دار وعده داشتم که یک جنسی را از او تحویل بگیرم. بعد از اذان مغرب از خانه زدم بیرون. چهره خیابان ها دیدنی بود. حداقل ده جا دیدم که میز گذاشته بودند و شیرینی و شربت پخش میکردند و دو تا باند آنچنانی گذاشته بودند و صدای مداحی را تا ته زیاد کرده بودند، کأن دیسکو. خیابان ها پر از ماشین بود و اکثر ماشین ها راننده جوان با سر و وضع خاص داشت و صدای نوار ترانه ها گوشخراش. هرچند دقیقه یک بار یک موتور با سرعت نور و صدای صور از کنارت ویراژ میداد. دسته دسته دختر و پسر جوان را میدیدی که فکر کرده بودند آمده اند عروسی و ...... . بازار تیکه و متلک هم داغ. هر آن احتمال میدادی یک ترقه کنار پایت بخورد. از اطراف و اکناف هم دائما صدای انواع ترقه می آمد.

بهانه همه این کارها میلاد امام عصر بود.السلام علیک ایها الامام الغریب

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۲
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

بعید نیست که این روزها از یکی از تریبون های رسمی بشنویم که فلانی قرآن را باز کرده و دیده نوشته سوره جن. این جریان انحرافی حتی در قرآن هم نفوذ کرده!....این روزها فضای سیاسی کشور تا گردن در بحث درباره جریان انحرافی فرو رفته و تریبون های رسمی مسابقه "افشای پشت پرده جریان انحرافی" راه انداخته اند. هرکس حرف عجیب و غریب تری بزند بیشتر تحویلش میگیرند. اما من میخواهم از آن چیزی که جریان انحرافی نامیده میشود دفاع کنم. هرچند من هیچ علاقه ای به امثال آقایان احمدی نژاد و مشایی و بقایی ندارم اما این ناجوانمردانه نواختن مخالف هم آزارم میدهد.

من میخواهم بگویم وقتی احمدی نژاد رای مردم را گرفته و قانونا رئیس جمهور است قطعا حق دارد معاون اولش را خودش انتخاب کند. قطعا حق دارد هرکسی را میخواهد برای وزارت معرفی کند. حق دارد رئیس دفتر و رئیس میراث فرهنگی دولتش را خودش انتخاب کند. کما اینکه وزرا هم در انتخاب معاونینشان آزادند. اصلا دموکراسی و مردم سالاری و حکومت قانون یعنی همین. شاید به نظر ما اشتباه میکند اما او حق اشتباه کردن هم دارد. او طبق قانون این اختیارات را دارد و البته مجلس قوه قضاییه هم وظایف خاص خود را دارند.

به نظر من جریان انحرافی واقعی آن تفکری است که کارش شده برچسب زدن و قلدری و هوچی گری. یکی را لیبرال می نامد، دیگری را غربزده، بعدی را عامل استکبار، به گروهی فتنه گر میگوید و یکی دیگر را جریان انحرافی می نامد. این جریان انحرافی واقعی قوی ترین ابزارها را در اختیار دارد. سپاه، صداوسیما، روزنامه های مختلف، تریبون های نماز جمعه و خیلی تریبون های دیگر. کار این جریان شده اینکه هرکس را تا زمانی که مطابق میل او عمل میکند قبول کند و در غیر اینصورت با همه ابزارهایش آنقدر او را میکوبد تا رامش کند. برای این جریان رئیس جمهور یک عروسک خیمه شب بازی است که باید به ساز آنها برقصد. بخواهد مستقل باشد انگ میخورد.

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۱
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

مسعودی در مروج الذهب یک داستانی نقل میکند که خیلی جای تامل دارد. مضمونش حدودا این است که در زمان امیرمومنان مردی عراقی که یک شتر نر داشت وارد شهر شام شد. یک نفر از اهالی شام گفت این شتر ماده برای من است. مرد عراقی گفت این شتر نر است و برای من است اما مرد شامی میگفت ماده است و برای من است.

رفتند پیش معاویه و معاویه گفت شاهد بیاور. پنجاه تا شاهد آوردند و معاویه گفت شهادت بدهید که این شتر نر است یا ماده و متعلق به کیست. هر پنجاه تا شهادت دادند که این شتر ماده است و برای این آقاست. مرد عراقی حیران مانده و بود و نمیتوانست بفهمد اینجا چه میگذرد.

همه رفتند اما معاویه به آن مرد عراقی گفت بماند. از او پرسید قیمت شترت چقدر بود؟ گفت فلان مقدار. معاویه دوبرابر آن پول را به او داد و گفت برو به نزد علی و بگو من با صدهزار نفر از این مردم میایم به جنگ تو که وقتی احساس میکنند من دلم میخواهد شتر نری را ماده ببینند آن را ماده میبینند!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۹
شرف‌الدین