الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

رسمی هست که هر شب محرم رو به نام یکی از اصحاب سیدالشهدا نامگذاری میکنند. هرچند ممکنه این کار مزیتهایی داشته باشه اما یک عیب داره و اون اینکه از خیلی از اصحاب حضرت اسمی به میان نمیاد. یکی از این شهدای مجهول القدر کربلا جناب جُون است، غلام سیاه سید الشهدا.

کمتر تو منابر اسمی از این یار ابی عبدالله برده میشه. شهیدی که خیلی دل از من برده. کاش روح من فدای خاک پای این غلام حضرت بشه. طبق اون چیزی که جناب سید در لهوف نقل میکنند: ثُمَّ بَرَزَ جُونٌ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ وَ کَانَ عَبْداً أَسْوَدَ فَقَالَ‏ لَهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام أَنْتَ فِی إِذْنٍ مِنِّی فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِیَةِ فَلَا تَبْتَلِ بِطَرِیقِنَا فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَا فِی الرَّخَاءِ أَلْحَسُ قِصَاعَکُمْ وَ فِی الشِّدَّةِ أَخْذُلُکُمْ وَ اللَّهِ إِنَّ رِیحِی لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِی لَلَئِیمٌ وَ لَوْنِی لَأَسْوَدُ فَتَنَفَّسْ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ فَتَطِیبَ رِیحِی- وَ یَشْرُفَ حَسَبِی وَ یَبْیَضَّ وَجْهِی لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُکُمْ حَتَّى یَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِکُمْ ثُمَّ قَاتَلَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ حَتَّى قُتِلَ.

ترجمه: . سپس جون که غلام آزاد شده ابوذر بود و غلام سیاه چهره ‏اى بود برای جنگ بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمود: تو اینک آزادی. راه خویش را بگیر و از این سرزمین برو؛ تو براى آسایش و راحتى و تأمین زندگى و امنیّت، همراهى ما را برگزیده‏اى، خود را در راه ما به سختی نینداز. جون پاسخ داد: من در روز خوشى کاسه لیس شما خاندان باشم و در روز سختى دست از یارى شما بردارم؟ بخدا قسم من خود می دانم که بدبو و پست فطرت و سیاه چهره‏ ام! اجازه دهید تا بوى بهشت و نسیم دل انگیز آن بر من وزیدن کند تا هم پیکرم عطرآگین گردد و هم چهره تیره ‏ام به سفیدى گراید. نه به خدا دست از شما خاندان بر ندارم تا این خون سیاه من با خونهاى شما آمیخته گردد سپس جنگ کرد تا شهید شد.

علامه مجلسی در بحار میگوید: وقف علیه الحسین علیه السلام و قال اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ طَیِّبْ رِیحَهُ وَ احْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرَارِ وَ عَرِّفْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. وَ رُوِیَ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السلام عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَنَّ النَّاسَ کَانُوا یَحْضُرُونَ الْمَعْرَکَةَ وَ یَدْفِنُونَ الْقَتْلَى- فَوَجَدُوا جَوْناً بَعْدَ عَشْرَةِ أَیَّامٍ- یَفُوحُ مِنْهُ رَائِحَةُ الْمِسْکِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ.

ترجمه: امام حسین علیه السلام به بالین او آمد و فرمود: بار خدایا! صورت وى را سفید و بوى او را نیکو گردان و او را با ابرار محشور بفرما و بین او و محمّد و آل محمّد صلّى اللَّه علیهم اجمعین شناسائى و آشنایی برقرار بفرما! امام محمّد باقر علیه السلام از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت می کند که فرمود: هنگامى که گروهى در میدان جنگ آمدند تا اجساد شهیدان آل محمّد را دفن نمایند جسد این غلام یعنى جون را بعد از ده روز در حالى یافتند که بوى مشک از آن می وزید.

...

غلامتان به من آموخت در میانه خون/ که روسیاهی ما نیز راه حل دارد

...

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید/ گذاشت لحظه آخر به پای مولا سر

۰ نظر ۰۱ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۸
شرف‌الدین

برای پایان نامه دنبال حامی میگردم. زنگ زدم معاونت حقوقی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص. طرف بعد از اینکه توضیح دادم خیلی شیک و مجلسی فقط یه جمله گفت: یک سال دیگه تماس بگیرید!

یعنی تا به حال جواب به این دندان شکنی نگرفته بودم!!

۰ نظر ۲۶ آذر ۹۲ ، ۰۷:۲۴
شرف‌الدین

تو سال 1948 که اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد، اسمش را گذاشتند "اعلامیه" و منظورشان این بود که ما حقی را ایجاد نکردیم، بلکه فقط حقوقی را که بشر بما هو بشر دارد در این اعلامیه "اعلام" کرده ایم.

این تازه اول دعواست. اینکه بشر چه حقوقی دارد؟ مهم تر اینکه این حق ها از کجا آمده؟ منشا و مصدر حق ها کیست؟ چیست؟ کجاست؟ مثلا اگر من حق حیات دارم چه کسی این حق را به من داده؟ اگر من حق تعیین سرنوشت خودم را دارم  این حق از کجا آمده؟ در این 6سالی که مشغول خواندن حقوق هستم تا به حال یک بار هم به این سوال جوابی داده نشده و این واقعا عجیب است که در دانشکده های حقوق ما اصلا درسی پیش بینی نشده که در آن به این سوال مهم پرداخته شود.

به تازگی منشور حقوق شهروندی توسط معاونت حقوقی رئیس جمهور تدوین شده. در این منشور انواع و اقسام حق ها برای شهروندان احصاء شده. مثلا حق زندگی شاد (ماده3-8) و حق دسترسی به اطلاعات بیمه (3-76).

اگر بخواهیم از منظر فلسفه حقوق نگاه کنیم قابلیت نوشتن رساله دکتری دارد اما اجمالا اینکه نمیشود به اینها گفت "حق". چون دولت نمیتواند از جانب خودش تولید حق کند و تصمیم یک جانبه دولت قدرت ایجاد "حق" ندارد. (کمااینکه مثلا اگر در این منشور گفته میشد دولت باید به همه شهروندان پراید بدهد، نمیشد گفت که شهروندان "حق بر پراید" دارند!!) درست تر این است که نوشته شود «دولت خود را موظف میداند که زندگی شاد برای مردم خود فراهم کند» یا «دولت خود را موظف میداند که اطلاعات بیمه ای را به صورت شفاف در اختیار مردم خود قرار دهد».

الان خیلی رایج شده که یک سری دور هم جمع میشوند و برای خود حق تولید میکنند. مثلا عمادالدین باقی میگوید مجرمین "حق فرار از مجازات" دارند و یا استاد مشهور دانشگاه شهید بهشتی میگوید افراد "حق عشق" دارند و وقتی زنِ شوهر دارد به مرد دیگری علاقه مند میشود، شوهرش باید او را طلاق دهد تا زن با آن مرد ازدواج کند تا "حق عشق" پاس داشته شود.

اگر جلوی این تولید حق ها گرفته نشود میشود حدس زد در آینده چه حقوقی متولد خواهد شد!

(حداقل به نظر من) حقوق توقیفی اند و کسی نمیتواند حقِ بشریِ جدید ایجاد کند و تنها میتوان حقوقی که وجود دارند را کشف کرد. اینکه منشا و مصدر حق چیست بستگی به پارادایم فکری هرکس دارد. در پارادایم فکری که من به آن معتقدم، فقط یک حق اصیل در عالم وجود دارد و آن حق خداوند بر بندگانش است و سایر حقوق از آن متفرع میشود. ( هو اصل الحقوق و منه تتفرع سائر الحقوق).

لذا هیچ کس هیچ حقی ندارد مگر آنکه خداوند به او داده باشد. در این پارادایم حق حیات حقی است که خداوند به بندگانش داده، حق تعیین سرنوشت حقی است که خداوند به بندگانش داده، حق اعتراض به حاکم حقی است که خداوند به بندگانش داده و قس علیهذا. این پارادایم را میشود در مقابل پارادایمی دانست که معتقد است این حقوق را طبیعت به انسان داده (Natural Law) و البته تعریف دقیقی از طبیعت ارائه نمیدهند یا پارادایمی دیگر که میگوید افراد بشر خودشان این حقوق را ایجاد کرده اند (Positivism) البته اینها فعلا در حد طرح بحث بود و خیلی جای کار دارد. کاری که جایش خیلی خالیست!

۰ نظر ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۳:۰۶
شرف‌الدین

این اتفاق زیاد افتاده که کسی که دچار بیماری شده و به مشکل برخورده، پیش خودش اینجوری تحلیل میکنه که این بیماری و درد کفاره گناهان منه یا مثلا میگه البلاء للولاء.

من منکر این قضیه نیستم اما همه بیماری ها و دردها رو نمیشه اینجوری تحلیل کرد. اگر کسی در اثر افعال اشتباه خودش به دردی مبتلا بشه، میتونه بگه این دردی که میکشم موجب تقربم به خداست و  گناهانم داره پاک میشه؟

مثلا اگر ما سیگار بکشیم،  ورزش نکنیم،  غذای نامناسب بخوریم، مسواک نزنیم، زیاد نمک بخوریم، زیاد شیرینی مصرف کنیم یا بار سنگین بلند کنیم و بر اثر این رفتارها دچار بیماری بشیم، میتونیم برای خدا نسخه بپیچیم که این بیماری و درد برای تقرب ماست یا کفاره گناهان ماست؟

اگر یک مثال گل درشت تر بزنیم قضیه روشن تر میشه. مثلا اگر یک نفر چاقو برداره و انگشت خودش رو زخم کنه، میتونه پیش خدا مدعی بشه که این دردی که من الان دارم میکشم رو کفاره گناهان من قرار بده؟

به نظرم دردها و مصائبی که بر اثر رفتارهای غلط خودمون بهش مبتلا میشیم رو نمیتونیم پای تقرب و کفاره بنویسیم.

۰ نظر ۱۷ آذر ۹۲ ، ۲۲:۱۱
شرف‌الدین

من از محضر ملت شریف ایران و به خصوص جوانان عزیز فقط یک درخواست دارم: بخورید و بیاشامید، ولی لوس و جلف نباشید وجدانا!

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۳
شرف‌الدین

یک سری آدمها هستند، تا میگند فلانی رفته عمره یا رفته کربلا، میگند برا چی این پولها رو میدند این عربها بخورند؟ این همه آدم بدبخت و بیچاره تو ایران خودمون داریم، این همه جوون مجرد داریم، این همه دختر دم بخت داریم که نمیتونند جهیزیه تهیه کنند.

 

تا حالا شنیدید که وقتی به همین آدمها میگند فلانی رفته دوبی یا آنتالیا یا تایلند، یاد حروم کردن پول و جوون های فقیر بیفتند؟!

۰ نظر ۱۱ آذر ۹۲ ، ۲۰:۳۲
شرف‌الدین

"آدم به خودش که دیگه دروغ نمیگه"

 

 

 

 

من نمیدونم این مزخرف رو کی از خودش درآورده

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۲ ، ۰۹:۴۹
شرف‌الدین

حدودا پارسال بود. داشتیم میرفتیم مسافرت. تو یکی از شهرهای بین راه رفتیم ناهار بخوریم و رستورانش نوشابه شیشه ای داشت. حس آدمایی رو داشتم که بعد از یک مدت طولانی دوست صمیمی دیرینه اش رو دیدند!! خیلی ذوق کردم!

ما با نوشابه شیشه ای داستانها داشتیم. یک مدتی کلا نوشابه یک نوشیدنی شیک محسوب میشد. وقتی تو مهمونی ها نوشابه میدادند یعنی خیلی کار باکلاسی کردند! برای ما که بچه بودیم نی هم خیلی چیز جذابی بود! مخصوصا اونایی که سرش هم خم میشد! البته خوردن نوشابه با سرش نماد خفن بودن بود و تو مهمونی ها معمولا جوونترها این کار رو میکردند و بزرگترها با لیوان میخوردند.  یادمه یک بار با برادرم رفته بودیم کباب بخریم، تا غذا آماده بشه اخوی دو تا نوشابه شیشه ای خرید که بخوریم. اومدم تو خیابون و  اون موقع حس سوار شدن پرادو رو داشتم! هر قلپی که میخوردم هی به این طرف و اون طرفم نگاه میکردم و احساس باکلاسی میکردم!

یکی از مسائل جانبی نوشابه شیشه ای هم گرفتن گازش بود و اینکه شستت رو بذاری جلوی دهانه اش تا با فشار خارج بشه! منتها این یک کار بزرگسالانه بود و من از انجامش عاجز بودم! البته اگر نمک هم توش میریختی گازش در میومد. یکی دیگه از تفریحات جانبی نوشابه شیشه ای جمع کردن تشتک بود. مخصوصا وقتهایی که مهمونی داشتیم و تعداد تشتک ها زیاد بود. اونها رو جمع میکردیم و با بچه های فامیل چند مدل بازی باهاش میکردیم. یکی از توانایی های افراد این بود که چند تا نوشابه شیشه ای رو با یک دست بلند کنند! من بیشتر از دوتا نمیتونستم ولی بعضی ها سه تا بلند میکردند. یکی دیگه از توانایی ها هم بلند کردن جعبه نوشابه بود. اگر کسی با هر دستش یک جعبه بلند میکرد برای من حکم هرکول رو داشت! یک نَفَس خوردن نوشابه هم یک جورایی مسابقه محسوب میشد. باز کردن درب نوشابه با قاشق هم یک توانایی محسوب میشد و اینکه آدم بتونه چنان درب نوشابه رو باز کنه که تشتکش بخوره به سقف یکی از اسباب پُز دادن بود!

یکی از تفریحات رایج هم خوردن کیک و نوشابه بود. البته کیک باز، نه کیک بسته بندی شده. نوشابه قوطی هم اصلا اون موقع ها نبود و فقط کسانی که از مکه برمیگشتند با خودشون می آوردند وخاطرم هست که وقتی کسی می آورد هرکس یک قُلُپ میخورد ببینه چیه!

خلاصه دیدن نوشابه شیشه ای کلی خاطره برای من زنده کرد. خاطره ای که شاید بقیه هم سن وسالهای من هم داشته باشند.

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۳
شرف‌الدین

تو ایام محرم یک شب یک هیئتی رفتم که سخنرانش یک شیخ حدود 40 ساله بود. خیلی هم با شور و حرارت حرف میزد و جملات مفصل عربی رو از حفظ میخوند. کلیت حرفهاش بد نبود اما برام جالب بود که تو سال 1392 و اینهمه رواج علم و سواد کسی پیدا میشه که میگه امام حسین (ع) با هر حمله 10هزار نفر رو به درک واصل میکرد! بعضی ها فکر میکنند اگر بخواند مستند حرف بزنند همین که یک حرفی بزنند که تو یک کتابی نوشته شده دیگه حرفشون مستند و علمی محسوب میشه. حالا اینکه این کتاب رو کی نوشته و منبعش چیه و محتواش چیه براشون مهم نیست.

مثلا طرف میگفت این رو از فلان کتاب میگم و اصلا براش مهم نبود که ارزش علمی و تاریخی این کتاب چقدره. شبیه این رفتار رو در ترویج فرهنگ کتاب خوانی هم میبینیم. میگند مردم کتاب بخونید اما نمیگند چی بخونید و هر مزخرفی نخونید. هر غرفه کتابی که تو پارکها و مترو میگذارند اعصاب منو خرد میکنه از بس کتابهای بیخودی میفروشند. به نظرم اگر این کتابها خونده نشه بهتره.

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۲ ، ۲۰:۴۹
شرف‌الدین

1-امشب ساعت یازده شب خواستم یک مسیر کوتاه تو محل خودمون رو با ماشین برم. چند برابر همیشه طول کشید چون چند تا دسته عزاداری تو خیابون بود و ترافیک عجیبی درست شده بود. یک جا پشت چهارراه موندم تا دسته از جلوم رد بشه. ساعت یازده و ربع شب 5تا طبل بزرگ با هم میزدند، جوری که ماشین میلرزید.

2-تعداد خیلی زیادی خانم با حجابهای افتضاح و آرایشهای وحشتناک دنبال دسته ها بودند و من تو همون چند دقیقه کلی دختر و پسر رو دیدم که با هم دیگه میگفتند و میخندیدند و دنبال دسته ها راه میرفتند.

3- یک قضیه معروفی تعریف میکنند که یه بار یه آدم عرق خور رفت تو مجلس امام حسین. صاحب مجلس که میدونست این آدم عرق خوره و آدم خوش نامی نیست اون بنده خدا رو از مجلس بیرون کرد و شب خواب سیدالشهدا رو دید که حضرت از اخراج این فرد ابراز ناراحتی کردند وگفتند این فرد مهمان ما بود. (نقل به مضمون) این سه تا رو اگر کنار هم بگذاریم شاید تو دام یک مغلطه بیفتیم و اون اینکه ما هم به افرادی که با این سر و وضع تو خیابون میاند چیزی نباید بگیم چون مهمان اباعبدلله هستند و عزادار اون حضرتند.

اما این حرف درست نیست. تو اون قضیه اون فرد برای امام حسین رفته بود روضه و تو مجلس هم کار خطایی نمیکرد و وسط مجلس عرق نمیخورد! اما این خانمها وسط مجلس امام حسین دارند مرتکب گناه میشند و  دقیقا در همون حال دارند به دینی که امام حسین به خاطر اون شهید شدند دهن کجی میکنند. این دو تا با هم قابل مقایسه نیست. و این وسط ما چقدر ول معطلیم.

داریم اینقدر علنی و صریح گناه رو میبینیم و انگار نه انگار. حق الناس و صدای بلند طبل ساعت 11 شب رو میبینیم و عین خیالمون نیست.  همین امام حسینی که براش سینه میزنیم مگه برای امر به معروف و نهی از منکر شهید نشد؟! تازه ما برای انجام این واجب جون هم نمیخوایم بدیم!

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۳
شرف‌الدین