الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

هر چه جلوتر میرویم بیشتر برایم مسجل میشود که در نظام جمهوری اسلامی، نظام از اسلام مهمتر است.

امروز برای مجلس ختمی رفته بودم مسجد. جلوی مسجد طاق نصرت بسته بودند و یک بنر بزرگ برای 22بهمن زده بودند اما هرچه گشتم یک پارچه نوشته کوچک هم برای ولادت حضرت رسول (ص) ندیدم. تلویزیون یک دهم آنچه برای دهه فجر و راهپیمایی 22بهمن خرج میکند صرف میلاد پیامبر اسلام و حضرت صادق (صلوات الله علیهما) نمیکند. مراسم بی مزه ورود امام مورد اعتراض همه قرار میگیرد اما بازسازی مسخره صحنه غدیر را هیچ کس محکوم نمیکند. تجمع 110 هزار بسیجی در روز غدیر و بنر بزرگ "لبیک یا علی" برای بیعت با رهبری و قیاس ایشان با امیر مومنان (ع) را هیچکس تقبیح نمیکند. "غدیر قم" نامیدن دیدار مردم قم با آقای خامنه ای، کک از یک نفر هم نمیگزد.

گویا جدی جدی حفظ نظام از حفظ اسلام هم واجب تر است!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۴۲
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

ما که سرمون نمیشه ولی یه نفر که دستش تو کاره، یه بار بشینه خدا پیغمبری حساب کنه ببینه هزینه برگزاری جشن 2500 ساله شاهنشاهی بیشتر بوده یا برگزاری جشنهای دهه فجر.

آخه یکی از جدی ترین انتقادهای روحانیون به شاه این بود که چرا وقتی بعضی مردم به نون شبشون محتاجند اینهمه ریخت و پاش کرد و جشن مسخره 2500 ساله را برگزار کرد؟!!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۹
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

اساسا دو دو تای خدا نمیشه چهار تا. همین که پای خدا میاد وسط همه چیز به هم میریزه. مثلا قرض که میدهی، انفاق که میکنی، پولت کم که نمیشود هیچ، زیاد هم میشود.

اینهایی که این چند روز در راه کربلا بمب گذاشتند هنوز این راه نفهمیده اند. ریاضی خدا را بلد نیستند. نمیدانند هرچه بیشتر بکشند، بیشتر میروند. قصه کربلا قصه آلمان و نروژ نیست که عملیات تروریستی توریستش را کم کند. آنها که پای پیاده به سمت کربلا راه افتاده اند با این انفجارها ذره ای در کارشان تردید نمیکنند.

وقتی تصویر کشته ها را می دیدم، می شنیدم که صدایی خوش آمد میگفت. عجل القدوم علینا

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۸
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

دستور آمده بود که همه بچه های بهداری ستاد لباس سپاه بپوشند. رهنمون را دیدم. لباس سپاه تنش نبود. گفتم "محمد مگه نشنیدی دستور فرماندهی رو"-چرا شنیدمگفتم "پس چی؟"طفره رفت. اصرار کردم.گفت "راستش میترسم این لباس رو تنم کنم. میترسم وقتی توی خیابون دارم راه میرم این لباس تنمه، کاری، خطایی چیزی ازم سر بزنه که نباید. خدمتی که تا حالا نکردم هیچ، این لباس رو هم خراب کنم"(مجموعه یادگاران، کتاب رهنمون، انتشارات روایت فتح)

این خاطره از شهید محمدعلی رهنمون -معاونت درمانی بهداری سپاه- نقل شده. متولد 1334 یزد و شهادت 6 اسفند 64 در عملیات خیبر.

هر وقت به هفته بسیج میرسیم اینقدر قدر نشناس نباشیم. همه را یک کاسه نکنیم. همه میدونیم که الان تا نامی از بسیج میاد چه ذهنیتی نقش میبنده. اما از قدیمی تر ها که میپرسیم چیزهایی از این بسیجی ها میگویند که مو به تن راست میشود. کاش نگذاریم واژه ها اینقدر زود خراب شوند.

من که خودم ندیدم اما یکی از دوستان میگفت در یک فیلمی حمزه تعریف میکرده که یکی رفته پیش مهندس و گفته ما دیگر حالمان از شنیدن واژه هایی مثل عدالت به هم میخورد از بس که اینها خرابش کردند. مهندس یک جواب داده معرکه. گفته: "ببین، واژه ها مثل مرزهای ما هستند. اگر کسی آنها را از ما گرفت باید بجنگیم و پسشان بگیریم"

بسیج هم از آن واژه هایی شده که جنگ طلب میکند!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۷
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

میگویند چند وقت پیش یک همایشی گرفتند و در آن بنا داشتند زیباترین شعری که راجع به امیرمومنان (ع) سروده شده است را انتخاب کنند. جالب اینکه شعری که انتخاب شد را شاعری اهل تسنن سروده بود. همان سعدی خودمادن.علی حبه جُنه، قسیم النار و الجَنهولی المصطفی حقا، امام الانس و الجِنهاین که حب علی سپر از آتش جهنم است و علی است که مقسم بهشت و جهنم است و او امام جنیان و انسیان است را شاید حتی بعضی شیعه ها قبول نداشته باشند اما این سعدی سنی اینقدر زیبا میگوید.

یک آشپزی بود که آن اوایل که قاچاقی میرفتند کربلا، طی یک ماجرای پر بلایی قاچاقی رفته بود آن طرف و الان حدود 7، 8 سال است که دائم آنجاست و برای زوار ایرانی غذا میپزد. حدودا هر 45 روز یکبار هم چند روزی می آید تهران. میگفت شیوه کارشان اینطوری است که به صورت گردشی در شهرهای مذهبی عراق میچرخند و غذا میپزند. این بنده خدا داشت تعربف میکرد که مردم هر کدام از شهرها چه خصوصیتی دارند و ویژگی هر شهری چیست. راجع به نجف که حرف میزد تعبیر قشنگی به کار میبرد. میگفت وقتی در حرم امیرالمومنین راه میروی یه کَتی راه میروی. انگار هندوانه گذاشته اند زیر بغلت. میخواهی به زمین و زمان فحر بفروشی که مولایت علی است. از اینکه شیعه علی هستی افتخار میکنی.

خیلی این تعبیر به دلم نشست. جدا که آدم چقدر کیف میکند از اینکه میگوید "من شیعه امیرالمونین هستم"

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۵
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

این روزها هفته دفاع مقدس است و همه از جنگ حرف میزنند و بعضی ها هم چند سالی است که انگار برای بیان "ناگفته های جنگ" مسابقه گذاشته اند. سن وسال من و دوستانم که به جنگ نمیخورد اما جنگ برای ما هم مهم بود. مثلا یکی از بازی های رایج دوران کودکی من و بچه های هم سن و سالم "جبهه بازی" بود. چند نفرمان ایرانی میشدیم و چند نفرمان عراقی و پشت مبل ها و پشتی ها سنگر میگرفتیم و میجنگیدیم و اسلو موشن شهید میشدیم! اما ندیدم بچه های الان از این بازی ها بکنند.

همه ما از جنگ بیشتر از عملیات ها شنیده بودیم و شهیدانش. تصور من تا همین چند سال پیش این بود که ایران در همه عملیات ها پیروز بوده و وقتی جنگ تمام شده صدامی ها عزا گرفته اند. البته الان هم ذره ای از ارادت من به شهدا کم نشده است و معتقدم تک تک نفسهایی که میکشیم را مدیون آنهاییم. اما چند وقتی است معماهای بزرگی از جنگ در ذهنم نقش بسته. مثل نقش افراد مختلف در طول جنگ و داستان پر پیچ و خم قطعنامه.

اما مهمترین چیزی که ذهن من را درگیر کرده این است که چرا آمریکا در طول جنگ به ما موشک میفروخته؟ مگر ما نمیگوییم آمریکا تمام قد پشت صدام بوده تا جمهوری اسلامی را نابود کند؟ پس چرا هاشمی در کتاب خاطراتش مینویسد که در میانه های جنگ آمریکا به ما موشک میفروخته؟ این معمای بزرگی است برای من که امیدوارم جوابی برایش پیدا کنم

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۳
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

امشب که شب نیمه شعبان بود با یک مغازه دار وعده داشتم که یک جنسی را از او تحویل بگیرم. بعد از اذان مغرب از خانه زدم بیرون. چهره خیابان ها دیدنی بود. حداقل ده جا دیدم که میز گذاشته بودند و شیرینی و شربت پخش میکردند و دو تا باند آنچنانی گذاشته بودند و صدای مداحی را تا ته زیاد کرده بودند، کأن دیسکو. خیابان ها پر از ماشین بود و اکثر ماشین ها راننده جوان با سر و وضع خاص داشت و صدای نوار ترانه ها گوشخراش. هرچند دقیقه یک بار یک موتور با سرعت نور و صدای صور از کنارت ویراژ میداد. دسته دسته دختر و پسر جوان را میدیدی که فکر کرده بودند آمده اند عروسی و ...... . بازار تیکه و متلک هم داغ. هر آن احتمال میدادی یک ترقه کنار پایت بخورد. از اطراف و اکناف هم دائما صدای انواع ترقه می آمد.

بهانه همه این کارها میلاد امام عصر بود.السلام علیک ایها الامام الغریب

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۲
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

بعید نیست که این روزها از یکی از تریبون های رسمی بشنویم که فلانی قرآن را باز کرده و دیده نوشته سوره جن. این جریان انحرافی حتی در قرآن هم نفوذ کرده!....این روزها فضای سیاسی کشور تا گردن در بحث درباره جریان انحرافی فرو رفته و تریبون های رسمی مسابقه "افشای پشت پرده جریان انحرافی" راه انداخته اند. هرکس حرف عجیب و غریب تری بزند بیشتر تحویلش میگیرند. اما من میخواهم از آن چیزی که جریان انحرافی نامیده میشود دفاع کنم. هرچند من هیچ علاقه ای به امثال آقایان احمدی نژاد و مشایی و بقایی ندارم اما این ناجوانمردانه نواختن مخالف هم آزارم میدهد.

من میخواهم بگویم وقتی احمدی نژاد رای مردم را گرفته و قانونا رئیس جمهور است قطعا حق دارد معاون اولش را خودش انتخاب کند. قطعا حق دارد هرکسی را میخواهد برای وزارت معرفی کند. حق دارد رئیس دفتر و رئیس میراث فرهنگی دولتش را خودش انتخاب کند. کما اینکه وزرا هم در انتخاب معاونینشان آزادند. اصلا دموکراسی و مردم سالاری و حکومت قانون یعنی همین. شاید به نظر ما اشتباه میکند اما او حق اشتباه کردن هم دارد. او طبق قانون این اختیارات را دارد و البته مجلس قوه قضاییه هم وظایف خاص خود را دارند.

به نظر من جریان انحرافی واقعی آن تفکری است که کارش شده برچسب زدن و قلدری و هوچی گری. یکی را لیبرال می نامد، دیگری را غربزده، بعدی را عامل استکبار، به گروهی فتنه گر میگوید و یکی دیگر را جریان انحرافی می نامد. این جریان انحرافی واقعی قوی ترین ابزارها را در اختیار دارد. سپاه، صداوسیما، روزنامه های مختلف، تریبون های نماز جمعه و خیلی تریبون های دیگر. کار این جریان شده اینکه هرکس را تا زمانی که مطابق میل او عمل میکند قبول کند و در غیر اینصورت با همه ابزارهایش آنقدر او را میکوبد تا رامش کند. برای این جریان رئیس جمهور یک عروسک خیمه شب بازی است که باید به ساز آنها برقصد. بخواهد مستقل باشد انگ میخورد.

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۳۱
شرف‌الدین

منتقل شده از وبلاگ قبلی:

مسعودی در مروج الذهب یک داستانی نقل میکند که خیلی جای تامل دارد. مضمونش حدودا این است که در زمان امیرمومنان مردی عراقی که یک شتر نر داشت وارد شهر شام شد. یک نفر از اهالی شام گفت این شتر ماده برای من است. مرد عراقی گفت این شتر نر است و برای من است اما مرد شامی میگفت ماده است و برای من است.

رفتند پیش معاویه و معاویه گفت شاهد بیاور. پنجاه تا شاهد آوردند و معاویه گفت شهادت بدهید که این شتر نر است یا ماده و متعلق به کیست. هر پنجاه تا شهادت دادند که این شتر ماده است و برای این آقاست. مرد عراقی حیران مانده و بود و نمیتوانست بفهمد اینجا چه میگذرد.

همه رفتند اما معاویه به آن مرد عراقی گفت بماند. از او پرسید قیمت شترت چقدر بود؟ گفت فلان مقدار. معاویه دوبرابر آن پول را به او داد و گفت برو به نزد علی و بگو من با صدهزار نفر از این مردم میایم به جنگ تو که وقتی احساس میکنند من دلم میخواهد شتر نری را ماده ببینند آن را ماده میبینند!

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۶:۲۹
شرف‌الدین