الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

رفیق!

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۳ ب.ظ

حدودا پارسال بود. داشتیم میرفتیم مسافرت. تو یکی از شهرهای بین راه رفتیم ناهار بخوریم و رستورانش نوشابه شیشه ای داشت. حس آدمایی رو داشتم که بعد از یک مدت طولانی دوست صمیمی دیرینه اش رو دیدند!! خیلی ذوق کردم!

ما با نوشابه شیشه ای داستانها داشتیم. یک مدتی کلا نوشابه یک نوشیدنی شیک محسوب میشد. وقتی تو مهمونی ها نوشابه میدادند یعنی خیلی کار باکلاسی کردند! برای ما که بچه بودیم نی هم خیلی چیز جذابی بود! مخصوصا اونایی که سرش هم خم میشد! البته خوردن نوشابه با سرش نماد خفن بودن بود و تو مهمونی ها معمولا جوونترها این کار رو میکردند و بزرگترها با لیوان میخوردند.  یادمه یک بار با برادرم رفته بودیم کباب بخریم، تا غذا آماده بشه اخوی دو تا نوشابه شیشه ای خرید که بخوریم. اومدم تو خیابون و  اون موقع حس سوار شدن پرادو رو داشتم! هر قلپی که میخوردم هی به این طرف و اون طرفم نگاه میکردم و احساس باکلاسی میکردم!

یکی از مسائل جانبی نوشابه شیشه ای هم گرفتن گازش بود و اینکه شستت رو بذاری جلوی دهانه اش تا با فشار خارج بشه! منتها این یک کار بزرگسالانه بود و من از انجامش عاجز بودم! البته اگر نمک هم توش میریختی گازش در میومد. یکی دیگه از تفریحات جانبی نوشابه شیشه ای جمع کردن تشتک بود. مخصوصا وقتهایی که مهمونی داشتیم و تعداد تشتک ها زیاد بود. اونها رو جمع میکردیم و با بچه های فامیل چند مدل بازی باهاش میکردیم. یکی از توانایی های افراد این بود که چند تا نوشابه شیشه ای رو با یک دست بلند کنند! من بیشتر از دوتا نمیتونستم ولی بعضی ها سه تا بلند میکردند. یکی دیگه از توانایی ها هم بلند کردن جعبه نوشابه بود. اگر کسی با هر دستش یک جعبه بلند میکرد برای من حکم هرکول رو داشت! یک نَفَس خوردن نوشابه هم یک جورایی مسابقه محسوب میشد. باز کردن درب نوشابه با قاشق هم یک توانایی محسوب میشد و اینکه آدم بتونه چنان درب نوشابه رو باز کنه که تشتکش بخوره به سقف یکی از اسباب پُز دادن بود!

یکی از تفریحات رایج هم خوردن کیک و نوشابه بود. البته کیک باز، نه کیک بسته بندی شده. نوشابه قوطی هم اصلا اون موقع ها نبود و فقط کسانی که از مکه برمیگشتند با خودشون می آوردند وخاطرم هست که وقتی کسی می آورد هرکس یک قُلُپ میخورد ببینه چیه!

خلاصه دیدن نوشابه شیشه ای کلی خاطره برای من زنده کرد. خاطره ای که شاید بقیه هم سن وسالهای من هم داشته باشند.

۹۲/۰۹/۰۲
شرف‌الدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی