الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

افسانه درخت بامبو

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۳۲ ب.ظ

مدیری را می شناختم که شرکتش را بسیار پر هزینه اداره می کرد. مثلا اگر احتیاج به این داشت که از محصولاتش عکاسی شود می رفت و کل وسایل یک آتلیه را می خرید٬ یا اگر قرار بود برای محصولات بسته ای تهیه شود گرانترین و بهترین را انتخاب می کرد. البته برای روش پر هزینه اش توجیه جالبی داشت. می گفت: یک سازمان مثل درخت بامبو است. تا ۵ سال زیر خاک می ماند و فقط آب می خورد اما ناگهان رشد می کند و بالا می رود. پس ما هم نباید عجله کنیم و در این مدتی که شرکت هنوز زیر خاک است باید تا می توانیم آن را آبیاری کنیم. هر چه امروز سرمایه بیشتری بگذاریم فردا نتیجه بهتری می گیریم. من اسم این استعاره را گذاشته بودم افسانه درخت بامبو. افسانه ای که فهم این مدیر از واقعیت را کاملا تحت تاثیر قرار داده بود.

 

افسانه ها از ابتدایی ترین روزهای زندگی بشر به ما انسان ها کمک کرده اند تا دنیای خود را بفهمیم. مثلا اگر این سوال برایمان پیش می آمد که آتش از کجا آمده می گفتیم هوشنگ شاه در حین شکار سنگی را پرتاب کرد که به سنگی دیگر خورد و از جرقه آن آتش درست شد. در هر فرهنگ افسانه هایی در مورد رعد و برق٬ خلقت جهان ونیز وجود دارد که به فهم جهان کمک می کرده و حتی می کنند. شاید ما امروز کشف آتش را به هوشنگ نسبت ندهیم اما هر روز افسانه های جدیدی می سازیم و بر اساس آنها زندگی می کنیم.

 

مثلا در همین مدیریت و کارآفرینی این افسانه وجود دارد که موسسین شرکت های بزرگ امروزی از همان ابتدا اندیشه و هدف بزرگی داشته اند. یا اینکه رهبرانی کاریزماتیک برای سازمانشان بوده اند. اما پژوهش ها نشان می دهد در اکثر موارد نه تنها  هیچ تصویر هیجان انگیزی وجود نداشته و هدف صرفا امرار معاش روزمره بوده است٬ که هیچ رهبری فرهمندی نیز در کار نبوده است و اصلا این فرهمند ها در بسیاری موارد به سازمان خود ضربه زده اند.

 

افسانه ها به درک استعاره ای ما از جهان کمک می کنند اما همیشه باید توجه داشت که افسانه اگرچه می تواند جنبه هایی از واقعیت را داشته باشد اما واقعیت نیست. واقعیت بسیار پیچیده تر از افسانه هاست. در زندگی روزمره بسیار این افسانه ها را شنیده ایم که پسرها اگر بروند سربازی مرد می شوند٫ ازدواج کنند درست می شوند٫ فرزندان انسان های فقیر موفق تر هستند٬ ثروتمند یا خودش دزد بوده یا پدرش٫ خانه داری فطرت زن است و … . اما اگر کمی هوشمندانه زندگی کنیم متوجه می شویم خیلی هم اینطور نیست.

 

 واقعیت این است که تمام جنبه های ارتباطی و فرهنگی زندگی ما پر از افسانه است. افسانه هایی مثل درخت بامبو که نهایتا باعث ورشکست شدن آن شرکت شد.

۹۵/۰۲/۱۸
سراج الدین

نظرات  (۵)

سراج الدین جان یک گلایه از شما داشتم
مطالب خوبی را انتخاب میکنی جهت نوشتن اما انقدر در حاشیه و لفافه آن را بیان میکنی که سوخته میشود و اثرگذاری خود را از دست میدهد
کمی صراحت قلم داشته باش
صریح القلم پلیز(با خاک یکسان شد زبان فارسی)
پاسخ:
سارج الدین:
حق با شماست، کاش میشد صریحتر گفت ولی من نمیتونمبشه
البته صریحتر بودن میتونه باعث واکنش تدافعی در خواننده بشه
باید یه چیزی گفت که ایجاد سوال کنه و کمک کنه آدمها کمی متفاوت. فکرکنن
سلام

1.ولی به نظر من پیام لفافه هایتان از پیام اصلی پست بهتر و گویاتره:)
2. پست های شما این مزیت رو داره که خواننده تا آخرین جمله پست نمیتواند حدس بزند پیام پست چیست؟ به همین خاطر ناچار است از اولین جمله تا آخرین جمله را بادقت دنبال کند... تا متوجه پیام پست شود:) و این در واقع نوعی تشویق به خواندن است

3. نگران واکنش تدافعی خوانندگان نباشید، کمی شجاعت داشته باشید، از جناب شرف الدین و شهاب الدین یاد بگیرید... چقدر راحت حرفشان را می زنند... نگران قضاوت خوانندگان هم نیستند...
چون به هر حال خواننده ای که مثل من: ) واکنش تدافعی داشته باشد، مطلب را می گیرد و حرفش را میزند:)

4. فارغ از همه این بحث ها... مثال هایتان برای افسانه ها اصلا خوب نبود...
پسرها با سربازی رفتن و ازدواج مرد می شوند! 
خانم ها خیلی از آقایان خانه داری و مدیریت منزلشان بهتر است!
و... کسانی که در شرایط سخت رشد می کنند، موفق ترند!

حالا این که شما آقایان دارید سعی می کنید با افسانه پنداشتن این حقایق، از سربازی و ازدواج فرار کنید:) یک بحث دیگه است:))
پاسخ:
سراج الدین:
مورد ۱و ۲: 
نظر لطف دارید به بنده

مورد۳:
راستش فعلا این سبک رو ترجیح میدم

مورد ۴: 
واقعا اینها افسانه است٬ نه اینکه کلا غلط باشه ولی افسانه است. این نکته رو هم در نظر داشته باشید که واقعیت ادراک ما رو شکل میده و ادراک ما رفتار ما رو تحت تاثیر قرار میده و همینطور رفتار ما بر واقعیت تاثیر میذاره و اون رو تغییر میده. پس وقتی شما ادارکتون از زن اینه که فطرتش خانه داریه زن رو خانه دار میکنید و وقتی به شما گفته میشه دلیلتون کو میگید ببین همه زنها خانه دار هستن.
خوب این درست نیست. 

البته در مورد سربازی رفتن هم همینه. سربازی شاید یه دوره ای آدم ها رو مرد می کرد. زمانی که سربازی سخت بود. اما الان اگر معتاد  نکنه تغییر مثبتی هم ایجاد نمی کنه.

ولی بنده از زیر ازدواج فرار نکردم هرچند سربازی رو معاف شدم:))
شاید از "قسمت" و "تقدیر" هم از همین مدل استفاده ها میکنیم. سعی میکنیم کارها رو با اینها توجیه کنیم
پاسخ:
سراج الدین: 
بله همینطوره
سلام، 

آن مدیر یادش رفته بود که درخت بامبو در مناطق حاره است نه کویری! آنهم در کوبر اقتصادی!
پاسخ:
سراج الدین:
افسانه استعاره است و دقیقا عین واقعیت نیست. به همین دلیل میتونه مارو به اشتباه بندازه.
۲۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۳ سنگـــ ـــول
سلام
من با این پست شما به شدت موافق. در زندگیم خیلی سعی میکنم که واقعیات رو بدون تعصب و جوگیری ببینم و بپذیرم .
اما بنظرم افسانه ها نقشی فراتر از ایجاد ادراک دارند. افسانه ها میتونن انسانها رو تحت تاثیر قرار بدن ایجاد پویایی کنند یا امیدی در دل انسان بیدار کنند و یا دید مثبت  بسازند .
بنظرم مثل « تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها » هم در این زمینه چندان بی نقش نیست .
بنظرم اینکه انسانها تا چه حد تحت تاثیر یک افسانه قرار بگیرن و یا از چه زاویه ای به افسانه نگاه کنن در تاثیر مثبت و منفی افسانه محوری نقش داره.
ما رستم رو افسانه میدونیم . اگر توقع داشته باشیم مثل رستم از ضرب سم اسبمون زمین چاک چاک بشه منطقی نیست اما اگر در غیرتمندی از افسانه رستم پیروی کنیم قطعا به نتیجه بهتری میرسیم
پاسخ:
بله کاملا درست می فرمایید
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. اما نکته دقیقا همین جاست
قفط چیزکی بوده که به چیزها تبدیل شده. عناصری از واقعیت رو داره اما واقعیت نیست و کسی که از افسانه انگیزه میگیره همیشه باید متوجه این باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی