الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

راننده تاکسی و توصیه های جعلی عمه و خاله!

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ب.ظ

 

 

 

 

چند وقت پیش سوار تاکسی شدم و در حالیکه در اواسط بحث رسیده بودم سعی کردم به دقت مثل همیشه شنوده خوبی در یکی کرسی های آزاداندیشی در ایران باشم! راننده تاکسی و مرد میانسالی که کنارش  نشسته بود می گفت این ها گفتند می خوایم مثل امام علی و پیامبر عمل کنیم اما آخوند ها این قدر حدیث جعل کردند که کی میدونه امام علی چی گفته و چیکار کرده!

بحث با چرخشی دیدنی از حوزه علم رجال به اقتصاد رسید و در نقد وضع موجود اعم از مسئله بیکاری و تورم پیش می رفت که به علت منشوری بودن بخشی از آن قابل ذکر نیست، فقط همین قدر بگویم که خلا آقا پورحسین را به عنوان مجری موفق مناظره های 88 احساس کردم! که اگر ایشان هم در جوار ما در تاکسی حضور داشت، هم نمی گذاشت بحث تا این حد منحرف شود و هم در مورد کاندیدای غایب ( ناصر الدین شاه) صحبت شود و دست آخر اینکه چند دقیقه ای هم شاید وقت به ما می رسید!

مرد میانسال در مورد امیرکبیر و ناصر الدین شاه صحبت کرد و گفت امیرکبیر به شاه نامه نوشت که مملکت با توصیه عمه و خاله اداره نمی شود! و... متاسفانه زود تر از حد توقع و انتظار به مقصد رسیدم و از ماشین پیاده شدم اما ذهنم درگیر چند مسئله شد نامه ای که مرد میانسال به آن رفرنس می داد به شرح زیر است: 

« قربانت شوم، الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثق الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده اید. فرستادم او را تحت الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی شود. زیاده جسارت است. تقی»

 

نامه فوق الذکر مشهورترین نامه میرزا تقی خان امیرکبیر است که نه تنها در تاکسی و شبکه های اجتماعی که در فضای سیاسی و اجتماعی ایران نیز به آن استنادات گسترده ای می شود از جمله حمید رسایی در مصاحبه ای پس از حمله به آقای فیروز آبادی رئیس ستاد مشترک کل نیروهای مسلح  به این نامه استناد می کند و یا روزنامه وطن امروز که زندگینامه ای از امیرکبیر چاپ کرده و به نامه مذکور اشاره می کند وجالب تر از همه که استاد مسلم تاریخ آقای معتضد در تلویزن این نامه را می خواند و همگی بیت الغزل نامه را پرطمطراق تکرار می کنند، که آری! اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی شود!

 

هرچند که اساتید  برجسته به کرات گفته و نوشته اند که این نامه مثل بسیاری از مطالب دیگر که در فضای مجازی به سرعت بازتولید می شود جعلی است و به هیچ وجه به امیر کبیر مربوط نمی باشد و برای آن دلایل بسیاری آورده اند از جمله آنکه در هیچ کتب معتبری در باره امیرکبیر چنین نامه ای منتشر نشده. از جمله کتب ارزشمند امیرکبیر ایران مرحوم آدمیت و امیرکبیر مرحوم عباس اقبال آشتیانی! همچنین هیچ شباهتی بین خط امیرکبیر و این سند جعلی وجود ندارد! و حتی اگر چندان خوشایند ما نباشد اما واقعیت این است هیچ گاه امیرکبیر حتی در دوران تبعید این چنین با شاه سخن نگفت و همواره نامه با عبارت «قربان خاک پای همایونت شوم» شروع می شد و با تعبیر  «زیاده جسارت نورزید، باقی الامر همایون مطاع» خاتمه می یافت و دهها دلیل دیگر که سندیت این نامه را زیر سوال می برد اما برای ما امروز چه اهمیتی دارد مهم این است که اداره مملکت با توصیه خاله و عمه نمی شود و چه بهتر برای ما که چنین جمله ای را امیرکبیر گفته باشد!

 

در جامعه امروز نسبت به روایات ائمه حساسیتی وجود دارد که آیا این روایت صحیح السند هست یا خیر؟ بسیاری از افراد کل روایات را به این بهانه کنار می گذارند درست است که دقت در سند روایات ائمه و یا هر کس دیگری امر پسندیده و قابل ستایشی است اما به شرط آنکه در این مورد وحدت رویه وجود داشته باشد نه اینکه سرسوزنی حساسیت نسبت به سندیت جملات دیگران نداشته باشیم. فرقی نمی کند امیرکبیر باشد یا دکتر شریعتی! صادق هدایت باشد یا احمد شاملو! نامه ها، جملات و خاطرات آن ها را به سرعت فوروارد می کنیم در حالیکه کاش اندک حساسیتی نسبت به اعتبار و سندیت آن داشته باشیم!

 

۹۵/۰۲/۱۰
محی الدین

نظرات  (۶)

سلام
خیر مقدم جناب محی الدین:)
جای قلمتان حقیقتا میان دوستان خالی بود

فرمایش شما کاملا صحیح است... این که صحت روایت یا گفته بزرگان بررسی شود و سپس نقل شود که واقعا ایده آل است...
من فکر می کنم؛ حداقل کاری که می شود کرد... این که

برای نقل یک روایت یا جمله، یک بررسی کوتاه سندی شود، و نقل قول با ذکر راوی یا سند هم صورت بگیرد، خوب است... درست مثل سندیت احادیث که گفته می شود:
قال فلان عن فلان بن فلان عن ....
بدین ترتیب

اگر در صحت موضوع تردیدی باشد...حداقل مشخص میشود، خطا و اشتباه از کجا نشأت گرفته
پاسخ:
سلام ممنون

بله دقیقا حرف همین هست که هر چیزی را که میشنویم یا جایی میخونیم بدون سند ذکر نکنیم 
۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۰ هادی طباطبایی
با سلام. نقل شده است که "مرحوم سید احمد خمینی به پدرش گفته بود که زیارت جامعه کبیره سندیت معتبری ندارد. اما آیت الله خمینی پاسخ داده بود که بگذار در این خرافات خود بمانم."
بنده هم تصور می کنم در امور دینی بعضا یافتن سند ره زنی می کند. البته مستند بودن و یافتن سند امری نیکوست اما شاید مداقه های زیاد بر سر پاره ای ماثورات هم از حلاوت و شیرینی ادعیه ، فرد دیندار را باز دارد. (توجه دارم که متن شما در بیان موضوعی دگر بود. این نکته را جسارت کرده و در حاشیه عرض کردم.:) ) 
با سلام
مشکل نه از احادیث است نه امیرکبیر نه کوروش نه دکتر سمیعی
مشکل خود ما هستیم که تشنه شنیدن این جملات از زبان دیگران هستیم و خودمان جرات بیان عقاید خود را نداریم و تا جمله ای را نزدیک به اهداف و رفتارمان تشخیص دادیم آن را بازنشر میکنیم
بنظرم یکی از ویژگیهای انسانی خوب اینه که صرفا با شنیدن یک گزاره خبری جوگیر نشد و به اون استناد نکرد . فکر میکنم این حساسیت نه فقط در مورد جملات شاملو و ... یا روایات مذهبی بلکه در مورد  شنیدن خبرهای روزمره هم باید وجود داشته باشه . گاهی با خودم فکر میکنم این اخباری که در مورد جنایات رژیم صهیونیستی یا داعش و یا اختراعات حیرت آور غربیها و یا حتی جریان طلاق پسر همسایه میشنوم تا چه حد درست و یا قابل استناد و قابل تحلیل هستن؟!
پاسخ:
بله دقیقا همین طوره! اگر بسیاری از اخبار رسمی و یا شنیده های غیر رسمی و حتی شخصی و خانوادگی رو مورد بررسی قرار بدیم و پیگیر سند و صحت اش باشیم می بینیم که یا اصلا صحت ندارن یا ما تلقی اشتباهی از ان داریم 
سلام

آقای طباطبایی؟!
جناب محی الدین این همه نقل داستان و خاطره کردند که بگویند  با سند حرف بزنیم ...شما باز هم روایت بی سند نقل کردید؟! :) آن هم برای ایراد تردید در آوردن سند؟! :)))
آن وقت من نوعی، بدون سند، از کجا این نقل قول شما را قبول کنم؟:)

سند لطفا:)
پاسخ:
رو نوشت به اقای طباطبایی عزیز
در یکی از گروههای تلگرامی که اگر تعبیر به گروهک نشود!!! همه ادیب و دانشمند و شاعر مسلک، بنده از همان ابتدا بر کوس اصالت آثار ادبی می کوفتم که ای ایها الناس! این چه بلایی است که بر سر تاریخ ادبیاتمان در می آورید! حداقل در این یک گروه بیایید و نقل قولها را با راوی چک کنید! این همه خزعبلات به ناف شاملو وشریعتی و پناهی و این اواخر پروفسور سمیعی نبندید!! اما صد افسوس که به این نتیجه رسیده ام که به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن!!!
بگذریم!!
آخه بدبختی وقتی وارد مسائل دینی میشیم مسئله خیلی بغرنج تره!! این همه تحریف و بدعت و این همه خودخواهان پر نخوت بر مسند قدرت
آخ آخ آخ...
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل

شوخی نوشت: آقا جهت احقاق حقوق حقه ی کاندیدای غایب، ناصرالدین شاهو هم بیارید تو تیمتون یه تریبون تو الدین بش بدید که تیمتون تکمیل شه :))))))))))
پاسخ:
وضعیت گروه های تلگرامی که فاجعه است!
راستش من فکر می کنم اوضاع تو مسائل دینی بغرنج تر نیست فقط اسمش بد در رفته!!

الدینی ها همه رعیت و رعیت زاده اند، شاه شهید تو یک تیم با ما بازی نمیکنه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی