الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

من از این شکاف می ترسم

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ق.ظ

گوشه مسجد نشسته بود و مشغول موبایلش بود. رفتم کنارش نشستم و گفتم چه می کنی رفیق محمد؟ سلامی کرد و گفت پیام میفرستم. همدانشگاهی محمد به تازگی در سوریه شهید شده بود و مشغول فرستادن خبر شهادت دوستش به سایر همکلاسی ها بود. دوستانش جواب پیام را می دادند اما چهره غمگین محمد با خواندن پیامها گرفته تر شد و آرام و آرام عصبانی. رو به من کرد و گفت: اینا چشونه یه جوری جواب میدن انگار سرباز دشمن مرده. به غیر دو نفر یا جواب ندادن یا میگن به ما ربطی نداره حتی متلک میندازن. محمد شکه شده بود و متوجه نبود که ریشه این بی توجهی و حتی دشمنی به اشتباهات گذشته بر میگردد. به رفتارها و سیاست های غلط حوادث سال ۸۸.

تلخ ترین نتیجه حوادث سال ۸۸ ایجاد شکاف بین مردم بود. حوادث ۸۸ باعث دور شدن مردم و کاریکاتوری شدن درک آنها از یکدیگر شد. سال ۸۸ بخشی از مردم در مقابل بخشی دیگر قرار داده شد و فضا به جای مفاهمه و آشتی به سمت دشمنی و ضدیت رفت و اینطور برادر در برابر برادر قرار گرفت. یکی از نتایج این دشمنی همین موضع سرد و گاه ضدیت بخشی از جامعه (که حتی مذهبی ها هم در میانشان کم نیستند) در برابر شهدای مدافع حرم است. متاسفانه کسانی که در سال ۸۸ معتقد به تخلف بودند خاطره بسیار بدی از افرادی دارند که امروز در خارج از کشور برای منافع ایران میجنگند. این خاطره ها در کنار تبلیغات صدا و سیما و تاکید آن بر حضور این شهدا در برخورد با معترضین باعث شده است زخمه های کهنه همچنان سرباز بمانند و حتی چرکین شوند. این روزها بسیار میشونیم که مدافعین حرم برای پول به سوریه میروند؛ شستشوی مغزی شده اند؛ تندروهای شیعه اند (بلاتشبیه داعش شیعه اند)؛ اوباش هستند؛ افرادی سرخورده اند که حتی نتوانسته اند کار پیدا کنند و از بیکاری به جمع نیروهای نظامی پیوسته اند؛ یا اینکه.... . اینها نتیجه همان دور شدن و شکاف افتادن است. حقیقتا واقعیت ماجرا خیلی متفاوت است. در اینجا قصد ندارم بگویم برای چه می روند، فقط می خواهم دعوت کنم به در کنار هم نشستن و برای لحظاتی دنیا را از دریچه دیگران دیدن. میدانم که به خیلی ها ظلم شده است اما میخواهم بگویم باید گذشته را بخشید. کنار گذاشت. برای ساختن آینده باید از گذشته گذشت هرچند نباید فراموشش کرد. اگر میخواهیم آن اتفاقات دیگر تکرار نشود و در مقابل این موج تهدیدات بی سابقه که از داخل و خارج در عرصه های مختلف از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و امنیت و سیاست خارجی ایران را حفظ کنیم؛ باید برای پر شدن این شکاف ها گام های عملی برداریم. باید سعی کنیم به هم نزدیک شویم و با هم زندگی کردن را یاد بگیریم. وگرنه همه ما خواهیم باخت. میتوانیم از کار های خیلی ساده شروع کنیم. از علایق مشترک. از ورزش و فعالیت های مذهبی. لازم نیست یکدیگر را تغییر دهیم فقط سعی کنیم یکدیگر را بفهمیم. همین.

 

من فقط می خواهم بگویم که از این شکاف باید ترسید.

۹۵/۰۱/۲۱
سراج الدین

نظرات  (۱۱)

سلام
و خیرمقدم

و... تبریک... منزل جدید مبارک...
إن شاء الله که به برکت این ایام،
  پست های پربرکت هم اینجا رو رونق بده...
و وبلاگ الدین تبدیل بشه به یکی از موفق ترین وبلاگ های بیان

در اولین فرصت که بتوانم به رایانه و اینترنت دسترسی داشته باشم، بر میگردم و چند وبلاگ بیانی خوب را معرفی می کنم...

ولی....
پس کو جناب محی الدین؟:(
پاسخ:
سلام و عرض ادب
خوب هستید؟
مشتاق دیدار
دیدن دوستان قدیمی چه لذتی داره

ممنون از دعاهای خیر و تشکر از وعده معرفی وبلاگهای خوب بیان

محی الدین هم ازش بی خبر نیستم. بهش پیشنهاد میدم و اگر خواست حتما اضافه میشه به ما
سلام به تمام الدین های عزیز
تبریک بابت مکان جدید و همچنین کانال تلگرام الدین
ایده بسیار جالبی بود ایجاد کانال تلگرامی
امیدوارم موفق و سربلند باشید
پاسخ:
سلام سیدجان
ارادت

ممنون از ابراز لطف

خیلی مخلصیم
بنظرم با این شکاف باید روبرو شد . ترس راه حل خوبی نیست. برداشتم از این ترسی که منظورته اینه که افراد جامعه همه بپذیرن در انتخابات 88 تقلب نشد یا اگر تقلبی در کار بوده از ش صرفنظر کنند که اتحاد جامعه حفظ بشه
شخصا معتقدم باید نظر مخالف رو بشنوم و برای حقانیت خودم دلیل عقلانی پیدا کنم.
پاسخ:
راستش هر کس داستان رو از سمت خودش میبینه. اون طرف هم میگه یعنی ما فراموش کنیم چه ظلمی به نظام شد؟
خوب اینطوری تا ابد جنگ ادامه پیدا میکنه. حقیقتا به نظر من تنها راه داستان اینه که مردم در موردش با هم صحبت کنن تا همدیگه رو بهتر درک کنن و نظرات به هم نزدیک بشه. به هر حال هر دو طرف خواستار رشد کشور هستند اما ادامه وضع موجود به این هدف اصلی نمیرسه.
یه نقد هم به شما بکنم. فرمودید: "برای حقانیت خودم دلیل عقلانی پیدا کنم".
این یعنی شما فرض رو بر این گرفتید که حق هستید و حالا بگردم دنبال دلیل. این به بازی گرفتن عقل و منطقه.
1. با اصل قضیه ی دفاع از حرمین و مبارزه در خارج از مرزها و این صحبتها کلا مخالفم و این هیچ ربطی به ماجرای 88 هم نداره.
2. کسانی که خارج از ایران در حال جنگ هستند به خصوص آنها که شهید برمیگردند لزوما آنهایی نیستند که رو به مردم آتش گشودند! هرچند در بینشان هم ازین دست آدمها هست، هم از آن تیپ دومی که گفتید به خاطر پول و نخواندن خرج و دخل و... و هم کسانی که فکر میکنند میجنگند تا مثلا از امام حسین دفاع کنند!!!
3. با تمام این اختلاف نظرها من هم ازین شکاف میترسم!!! در این سالهای بعد از کودتا، تشت رسوایی قدرتمداران از بام افتاد و فساد اقتصادی و سیاسی در پیش چشم حتی عوام عیان شد، و در این بین از همه چیز مظلوم تر "دینی بود که حکومت داعیه دارش بود!! پس بین عوام و عمدتا نسل جوان، این دو با هم خلط شد تا شکافها در بین مردم، اعم از هواخواهان حکومت و منتقدین و مخالفین بیشتر و بیشتر شود. من به شدت با شفافسازی موافقم ولی پراخشجویی و خود حق پنداری شد آفتی که حتی جلوی این شفافیت احتمالی که میتوانست ایجاد شود را گرفت و خود به مثابه سنگی بود که بر چسمه ای انداخته شود و فضا را گلالود کند!!! و از آن به بعد هم این پرخاش و ستزه جویی روز به روز بیشتر و بیشتر شد
4. از مورد بالا بدتر عدم تحمل همدیگه است!!!! که میبینیم در دو سوی میدانی که شما ترسیم کردید هم افراد یکدیگر را تحمل نمیکنند و حتی گفتگو را تحمل نمیکننند!!! موضعگیریهای صریح و حتی بی منطق هم آفتی دیگر است که هر بخشش جداگونه نیاز به گفتگوهای بسیار داره...
5. خوش آمدید جناب سراج الدین، بازگشت قهرمانانه حضرتتان را به عرصه ی وبلاگنویسی تبریک عرض نموده و برای جنابعالی آرزوی صحت فکر و سلامت قلم میداریم ان شاالله :))))
پاسخ:
در مورد شماره یک باید بگم در بی نظری به سرمیبرم.
در مورد شما ره دو: نظر من دقیقا همین نظر شماست
در مورد شماره سه: تقریبا موافقم
در مورد شماره چهار: کاملا موافقم
در مورد شماره پنج: خیلی ممنونم از محبت و دعاهای خوبتون
۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۷ سینا برادران
این شکاف خطرناکی است که میان قشر متوسط جامعه و اقشار فقیر بوجود آمده است و به قول هنرمندان فضای دراماتیک خلق کرده است که اگر با ما نیستید پس بر علیه ما هستید. این همان طوفانی است که به واسطه طرح مباحثی مانند تساهل در زمان آقای خاتمی مطرح شد و امثال آقای مصباح و علم الهدی و مرحوم خزعلی با آن طوری مخالفت کردند که گویی قرار است با کفار تساهل روا داشته شود. 
پاسخ:
بله متاسفانه امروز کشور ما و حتی کل جهان اسلام دچار نوعی جنون شده
جنونی که فقط به دنبال شکاف و دشمنیه
این خیلی بده که شما و خیلیها از نگاه خودشون نقد میکنن بدون اینکه برای درک منظور دقیق یک حرف بخ خودشون زحمتی بدن. اگر بجای تکیه کردن به برداشت شخصی خودتون بر اساس سیستم استدلال کامپیوتری ( صفر و یکی ) به موضوعات نگاه کنید اینقدر اختلاف بین آدمها نیست.
من یه نظری دارم . میرم دنبال دلیل عقلانی که ببینم حق با من هست یا نه . اگر هست که دلیل عقلانیم رو ارائه میدم ( و صد البته فقط از یه جامعه استدلال محور میتونم توقع پذیرفته شدن داشته باشم ) و یا حق با من نیست...
با اینکه عمیقا معتقدم هیچ بدی نرفته که خوب جاش بیاد اما ای کاش هر مظلومی مثل این نظام باشه
سلام

من چون این روزها خیلی فرصت وب گردی ندارم...نظر دادن را از پست های اخیر شروع می کنم...

حقیقتش... من هم موافقم با دوستانی که معتقدند: این مسائل.... حداقل در نگاه اول... ارتباطی به حوادث سال 88 پیدا نمی کنه...
در عین حال با نظر شما درباره نقش رسانه ملی و به طور کلی رسانه های داخلی با این موضوع موافقم

یا در منصفانه ترین حالت، می توان گفت که با این پست میشه، عمیق تر و تحلیلگرانه تر هم برخورد کرد...


می دانید جناب سراج الدین؟!
باید برگردیم عقب... و ببینیم، طی حوادثی که در سوریه اتفاق افتاده... سیر اطلاع رسانی به مردم... برخورد مسئولان با عکس العمل های مردم...خبررسانی ها... نقدها... ارائه راهکارها...
چطور بوده؟
واقعیت امر اینه که
- رسانه های ما، تا مدت ها در مورد حوادث سوریه، سیاست سکوت را در پیش گرفتند، انگار نه انگار که دارد اتفاقی می افتد...

- بعد... سیاستمداران ما، وارد این گفتگو شدند که: مسائل سیاسی سوریه، داخلی است و به ما ارتباطی نداره!!!

- این ادامه داشت، تا زمانی که آخرین کاروان ایرانی- لبنانی در سوریه، به گروگان گرفته شدند...محاصره دمشق... جدی تر شد... دولت اسد، در خطر سقوط قرار گرفت...شلیک خمپاره ها و گلوله ها در نزدیکی حرم سیده زینب س ... به ناگاه مسئولان ما را از خواب بیدار کرد... که بله! حرم امن زینبی در خطر است...مهمترین حامی سالیان دور ایران، مهمترین پشتیبان ما در منطقه ... گرفتار جنگ داخلی شده!!

- با این وجود...عکس العمل ها چه بود؟ راه سفر به سوریه بسته شد!! تحصن های دانشجویی و حوزوی در حمایت از حرم زینبی و دفاع از سوریه در رسانه ها، بازتابی نداشت.... حتی تحصن جوانانی که در  فرودگاه خواستار اعزام و دفاع از سوریه بودند، با یک خبر کوتاه، مسکوت ماند!!

- بعد... نخبگان مذهبی و سیاسی ما وارد جریان این سخنرانی ها شدند که؛
جهاد در سوریه تکلیف نیست! یا حداقل به مصلحت نیست که ایرانی ها دخالت نظامی کنند!
ایران قرار نیست به سوریه نیروی نظامی بفرستد!

و به این ترتیب، به لطف سخنرانی ها و قلم فرسایی های بسیاری از حضرات، بسیاری از جوانان متقاعد شدند، که مسائل سوریه، در اولویت و تکلیف نیست... تا چه رسد به جهاد!!!

و این درحالی بود، که ما همان موقع هم، داشتیم در سوریه شهید می دادیم!

تشییع شهدا نه در خبرها، نه در رسانه ها... هیچ بازتابی نداشت
و مسئولان ما منکر بودند! و ادعا می کردند ما نیروی نظامی در سوریه نداریم!!!!

برای نمونه... به  این پست های آقا محمود سری بزنید:

آیا رفتن به سوریه و دفاع از حرم اهل بیت واجب است؟


سوریه نیروی ایرانی نمی خواهد
پاسخ:
سراج الدین:
خوب این هم زاویه دید جالبیه
حقیقتا از زوایای مختلفی به این داستان نگاه شده زاویه اخلاقی٬ زاویه منافع ملی(با تعاریف متعدد)٬ زاویه مبتنی بر امت اسلامی و جبهه مقاومت و ... . من خودم باید اعتراف کنم گیج شدم.
اما اصلا حرف من سوریه نیست. اصل حرف من اون شکافه. شکافی که من همه جا دارم میبینم و روز به روز هم داره عمیق تر میشه.
و...
یک مسئله مهمتری که مطرحه اینه که
آیا این اتفاقی که شما شرح دادید، ممکنه برای مردم سوریه هم افتاده باشه؟
یعنی این نگاه بدبینانه به مجاهدان ایرانی، ممکنه در سوریه هم وجود داشته باشه؟
ممکنه این احتمال ....به نظر خیلی ها مسخره بیاد
ولی متاسفانه
این اتفاقیه که در تاریخ افتاده...
نه یکبار.. بارها

یک نمونه اش هم حضور نیروی های حافظ اسد! به درخواست امام موسی صدر، در لبنان، برای برقراری صلح و آرامش و دفاع از مرزهای لبنان در برابر اسرائیله
که با سمپاشی های منطقه ای عده ای مزدور،
جنگ های داخلی، در لبنان را شعله ورتر کرد...
فقط و فقط به خاطر این سوء تفاهم که گروه هایی در لبنان، این پیشنهاد امام و حضور نیروهای سوری را در لبنان، نقض حاکمیت لبنان تلقی کرده بودند... جای دوست و دشمن.. خیلی راحت عوض شد... نیروهای فلسطینی و سوری با هم درگیر شدند... قوای امت اسلامی تلف شد و...
فجایعی اتفاق افتاد... که ندانستنش از دانستنش بهتر است!!!

همین اتفاق...اول انقلاب... با حضور نیروهای ایرانی در مرزهای لبنان می افتاد... اگر... تیزهوشی و درایت امام خمینی نبود و فرخواندن به موقع نیروها از  لبنان اتفاق نمی افتاد....

همین سمپاشی ها ممکنه در سوریه هم بر علیه نیروهای ایرانی، و روسی اتفاق بیفته... اگر این حضور...مدبرانه نباشه!
پاسخ:
حق با شماست اما مسئله اصلی اون شکافه و داستان اخلافات در رابطه با حضور نظامی در سوریه یکی از مصادیقشه
بیاید روی این شکاف فکر کنیم
بله...
و این شکاف وحشتناک...

به نظرم قدم اول اینه که از خودمان شروع کنیم...
مترها و خط کش ها را زمین بیندازیم و مدام در حال اندازه زدن و خط کشیدن نباشیم...

اشتباهات خودمان یادمان باشد... ولی اشتباهات رقیبان را به رخشان نکشیم...
من مطمئنم خیلی ها... در هر دو طرف این شکافی که داره عمیق تر میشه، به اشتباهاتشان پی بردند... ولی همین ترس از اعتراف به شکست، باعث شده که بر راه غلط خودشان باقی بمانند...

بعد باید بال زدن و پریدن یادبگیریم.... یعنی یادبگیریم چطور در متن حوادث نباشیم و از بالا به مسائل نگاه کنیم...
حتما شنیده اید که امام موسی صدر، اصطلاحی دارند به عنوان "انسان آسمان"

انسان آسمان به معنای انسان الهی یا متصل به آسمان نیست!
انسان آسمان: یعنی این که ما برویم بالا... و از آسمان به زمین نگاه کنیم،
آنوقت آدم ها را مثل هم می بینیم، رنگ پوستشان، دینشان، مذهبشان، نگاهشان به دنیا، افکارشان روی رفتار ها و قضاوت های ما اثر گذار نیست...
و باعث میشه که ما عادلانه برخورد کنیم...

حتی یک تعبیر دیگری دارند به عنوان دولت آسمان، خودشان توضیح می دهند که: دولت آسمان، مثل ابرها است، وقتی باران میبارد، شیعه و سنی و درزی و مارونی برایش فرقی نمی کند!

اگر ما هم بتوانیم نظریه انسان آسمان را پیاده کنیم... حداقل بین خودمان.... دیگر
اصلاح گرا
و
اصول طلب
:)
فرقی برایمان نمی کند، با هم به عدل رفتار می کنیم
آنوقت دفاع از سوریه و حرم زینبی س که برای همه ما عزیز است،
ارزشمند می شود.

پاسخ:
با جمله به جمله تون موافقم
یعنی
با
 اصلاح گرایی

 و

 اصول طلبی

 هم موافقید؟ :))
-------------------------------------------------------
پاسخ:
بله
با اینها هم موافقم
حقیر اعتقاد دارم ضربه ای که نظام از سال ۸۸ خورد از هیچ تحریم و جنگی نخورد

آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه ولی خودمون میتونیم نظامو و کشورو ساقط کنیم

اگه تو اون فتنه محکم وای نمیستادیم الان شده بودیم عین سوریه
سوریه تسامح کرد کار کشید به مبارزه مسلحانه و شد تلی از خاک

و اما مدافعین حرم
حقیر اعتقاد دارم این شهدا مظلوم ترین شهدای تاریخ ایران هستن و بالاترین
هم از اون ور حرف میشنون هم عده ای جاهل این ور بهشون برچسب میزنن
زمان همه چیز رو مشخص میکنه
مشخص میشه فتنه هشتاد و هشت چه کار کثیفی بود و احساسات مردم رو بازی گرفت
و مشخص میشه که شهدای مدافع حرم چه کار عظیمی انجام دادن

برای ظهور هزینه های زیادی باید داد
پاسخ:
سراج الدین:
من در مورد نظرتون که حرف خاصی ندارم ولی خداییش اینکه آدم به خودش بگه سرباز خدا خیلی اعتماد به نفس میخواد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی