قرآن، راوی صادق رسول
ظاهرا اولین سیره ای که راجع به رسول خدا نوشته شده است، سیره ابن اسحاق است که در نیمه اول قرن دوم هجری تالیف شده و قسمت های عمده ای از آن به روایت ابن هشام تحت عنوان السیره النبویه به دست ما رسیده است. یعنی یک قرن و نیم بعد از وفات ایشان و این خود یک آسیب بزرگ برای سیره نویسی است چرا که نقل سینه به سینه روایات و تکیه بر حافظه راویان در مدتی نزدیک به یک قرن و نیم، قطعا موجد آفات و نقصان هایی در حفظ سنت صحیح پیامبر شده است.
از جمله این آفات می توان به جعل حدیث با اغراض سیاسی و تعصبات و رقابت های قبیله ای و خاندانی، دخالت عناصری از یهودیان مسلمان شده در جریان سازی و ترکیب روایات توراتی و اسراییلیات با حدیث پیامبر، و همچنین فعالیت طبقه ای موسوم به قصه پردازان (قصّاص) در این دوران و در نتیجه ورود عناصر داستانی و حماسی در روایات مربوط به سیره اشاره کرد.
روحیه قهرمان پروری و جنگ آوری اعراب باعث علاقه شدید آنان به روایات مغازی می شد و همچنین نیاز حاکمان وقت به توجیه توسعه طلبی ها و اقتدارگرایی های خود باعث بزرگنمایی این گونه روایات شده است. در این فضا ذهن و ضمیر سیره نویسان نوعا متوجه روایات مربوط به جنگ های پیامبر و برخوردهای ایشان با مخالفانش بوده و آنچه از نظر آنان مغفول ماند یا کمتر به آن توجه شد، همانا رسالت اصلی پیامبر یعنی تربیت انسان ها و گسترش مکارم اخلاق بود. پیامبر در منابع سیره موجود، بیشتر یک غازی و مجاهد شمشیر به دست است تا یک نبی و هدایتگر کتاب به دست! بر اساس این منابع گویی پیامبر خدا در ایام 10 ساله مدینه کاری جز تجهیز سپاه و اعزام غزوه و سریه به این سو و آن سو نداشته در حالی که مدت زمان همه جنگ های پیامبر روی هم به سختی به یک سال می رسد.
نهایتا تلفیق این دو عامل یعنی اخبار و روایات جعلی و مبالغه آمیز برآمده از فرهنگ سلحشوری و جنگ آوری اعراب و حمایت یا حداقل رضایت حاکمان از این اخبار، کتاب هایی را از سده دوم به بعد پدید آورد که عنوان «سیره النبی» داشتند ولی در واقع «غزوات النبی» بودند. در این کتاب ها صلح حدیبیه «غزوه حدیبیه» نام گرفت. سفر زیارتی و صلح آمیز عمره القضاء «غروه القضیه» خوانده شد و اعزام حتی یک تن از سوی پیامبر برای انجام ماموریتی عنوان «سریه» یافت تا فهرست غزوات و سرایای رسول آخرین که خدایش رحمه للعالمین خوانده بود، بلند و بلندتر شود!
در این میان آنچه اهمیتش بیش از پیش آشکار میشود، نقش قرآن کریم و ائمه (به خصوص امیرالمومنین) در معرفی چهره صحیح پیامبر است. اگر در آیات متعدد قرآن کریم به خلق عظیم پیامبر، رحمه للعالمین بودن ایشان، اسوه حسنه بودن حضرت، رافت و رحمت شدید ایشان نسبت به مومنین و شرح صدر الهی ایشان اشاره نشده بود، شاید ما نمی توانستیم پیامبر را درست بشناسیم و سره از ناسره نقلهای تاریخی را به درستی تشخیص نمیدادیم. پیامبری که در قرآن معرفی شده، چراغی به دست ما داده است تا بتوانیم چهره واقعی پیامبر خاتم را از بین نقلهای مختلف و بعضا غرض ورزانه تاریخ نویسان و سیره نویسان پیدا کنیم.
پ.ن: رفرنس منابع تاریخی، از کتاب ارزشمند "رحمت نبوی، خشونت جاهلی" نوشته دکتر صابر اداک است.