الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

برداشتی آزاد با برداشت آزاد

يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۵۵ ب.ظ


عرضم به محضر سالار خودم ما چارتا توله بودیم.

یکی از یکی تخس تر.

من سومی بودم.

بزرگه اسی بود خدا بیامرز.

جوون مرگ شد.

عمرش وصال نداد به شراکت.

دور از حالا مث خودت آقا.

خلاصه کنم اون اگه بود الان بغل من نشسته بود پشت به پشت سیگار میکشید.

حرصی بود بسکه.

من نه. دنیا به هیچ جام نیست.

بی غیرت نیستما نه!

مال دنیا ارزششو نداره.

الغرض سر مراسم چهل همین اسی بود که ابی اومد بیخ گوش من فکرشو گفت.

ابی ته تغاری آقام خدابیامرز بود.

به جای سیبیل آقامون ریش دائیه رو ارث برده برده بود با اون کتابی حرف زدنش.

قشنگ ده بیست سی دقیقه دم گوش من وز وز کرد تا خوب پختم.

اولش از بدهیای اسی گفت.

از خمس نداده ش.

از نمازای نخونده و روزه های نگرفته ش.

بعدم از فشار قبر و عذاب اون دنیا و حق الناس و حق الله و حق المعامله و هرچی دین به گردن داآش مون میشد باشه.

بعدترش هم منو برد تو اتاق پنجدری که همه طلبکارا نشسته بودن.

یه آخوندی هم که قرار بود نماز روزه ها رو ادا کنه دیدم فک کنم.

یه کاغذی گذاش جولوم. 

طوماری بود.

اسم کل تهرون توش بود با کلی عدد و رقم جلوشون.

یه رقم کلونی هم ته برگه زده بودن به اسم جمع کل.

هرچی حساب کردم دیدم کل دارایی اون مرحوم به بدهیاش قد نمیده.

از ناراحتی ش بغض بیخ گلومو چسبید و نم اشک اومد تو چشام که حرفشو زد.

بهم گفت برادر الان شما وکیل اون مرحومی یا بایست اون تو آتیش بسوزه یا پولش.

به ابی گفتم داشی یه وکالت نومه بهت میدم میشی آتیش به اختیار

دیگه توئی و روح اون مرحوم.

دو قواره زمینم خودم گذاشتم تنگ مایملکش.

باقی هم مهر بود و امضا و انگشت و شاهد و سلام و صلوات.

خدا به سرشاهده اصلن فکرشم نمیکردم این همه آدم اجیر شده خودش باشن.

اینجوری شد که الان شما مث شاخ شمشاد واستادی جولو ما داری به قول خودت تفهیم اتهام میکنی.

هرچند این وسط ما نفهمیدیم با اون کلاهبرداری ابی از من مسئولیت ما این وسط چیه؟

مرگ که مال همه س.

ولی راستیتش فک میکنم تو این دنیا نباس دیگه بدهیای اسی دخلی به من داشته باشه.

باس داشته باشه...؟؟؟

۹۶/۰۳/۲۱
عماد الدین

نظرات  (۳)

۲۲ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۴۷ مَـهدی (میرزای قدیم)
خوب بود. خوب بود. خوب بود.. 
یعنی اشاره خوبی کردید به مسئله ی بغرنجی که این روزا گریبان همه رو ممکنه بگیره.. یه طنز نسبتا قوی. سپاس که نشر کردید که بخونیم.

پاسخ:
قربانت
اشاره خوبی کردی به اینکه دامن همه را خواهد گرفت.
سلام، 

تا وقتی اینقدر ساده لوح باشی و گول اون ریش و پشم و اخوند را بخوری . بدهی اسی که هیچ بدهی کل ایران به تو ربط پیدا می کنه و می ش سیبل آتش به اختیار دیگران!!
پاسخ:
((-:

چه جواب در خوری...
۲۴ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
برادر به برادرش اعتماد نکنه به کی بکنه؟!!

پاسخ:
اعتماد که بله
ولی حماقته که بخوای همه اعتبارتو بسپری دست دیگرونی که تجربه ثابت کرده ادمای امینی نیستن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی