الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

صندوق نگاری(2)

جمعه, ۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۵۵ ق.ظ

مردم همیشه دست به جیب

یا 

همینطور که داری می میری بگو سیب!

 

نشسته ام توی صندوق و دارم با پس دادن دویست تومانی سکه ای و پانصدی و هزاری به مردم کارشان را راه می اندازم و هر چند دقیقه یکبار هم با خاکساری تقاضایم در رعایت صف را برایشان تکرار می کنم که یک پیرمرد با شنیدن مبلغ هزینه اش شروع می کند به خودزنی.

هزینه اش خیلی نیست و اگر خلوت تر بود می شد وقت بگذارم برای معرفی اش به مددکاری ولی تصمیم حرفه ای من این است که توی این شلوغی کار دیگران را انجام بدهم و مداخله ای نکنم.

دارم توی دلم از خدا می خواهم که یک جوانمردی پیدا شود و دست کند توی جیبش و پول این بنده خدا را حساب کند که در لحظه می بینم دست چند نفر باهم میرود توی جیب، نفس راحت را میدهم توی سینه و تا میخواهم بیرون بدهم اش می بینم دست ها با موبایلها بیرون می آید. همه شروع میکنند به فیلم برداری از ضجه مویه های پیرمرد و نفس توی سینه من حبس می شود.

به گمانم کشته شدن دختری جلوی چشم چندین نفر ناظر بدون واکنش، در دهه هفتاد میلادی بود که باعث تولد علمی به اسم روانشناسی اجتماعی شد.

و باز فکر کنم که بعد از چهل سالی که جهان غرب هزاران هزار نسخه ی رنگارنگ برای این نوع مشکلات و بیماری های اجتماعی تجویز کرده و شاید بتوانیم بگوییم تا حد زیادی هم به درمان نزدیک شده است، هنوز هیچ کس از خود نمی پرسد چرا این مساله که عمیقا به عواطف و تعهدات انسانی مرتبط است در جامعه ما که هم انگ انسان دوستی و هم مهر مذهب را بر پیشانی دارد اینطور ریشه دوانده؟

اینکه نزدیک ده سال قبل مردی را در میدان کاج جلوی چشم مردم کشتند تنها شروع یک اپیدمی بود و حالا در اوج این معضل مردمی را میبینیم که برای گرفتن عکس یادگاری با پیکر چاک چاک ساختمان پلاسکو پایشان را روی آواری میگذارند که بعید نیست زیرش یک نفر هنوز نفس میکشد.

بعید نیست فرداها برخی از ما با تهیه عکس و فیلم از سلاخی مقتولمان بخواهیم رسالت #شهروند_خبرنگاری مان را انجام دهیم.

کاش درباره این معضل با نگاه علمی در پی درمان برآییم و از تجربیات گرانبهای  روانشناسان اجتماعی نیز در حل این معضل اجتماعی استفاده کنیم...

 
۹۵/۱۱/۰۱
عماد الدین

نظرات  (۷)

اینا روانشناس نمیخواد ... یه ذره انسانیت و فرهنگ داشتن، فقط یه ذره، کافیه واسه انجام ندادن این کارا...

یه دانش آموزی توی یه مدرسه ای، معلمشو به خاطر نمره با چاقو زده بود، من فیلمی رو دیدم که از اون معلم گرفته شده بود و اون معلم داشت تو خون دست و پا میزد ... واقعا زبان در وصف آدم پشت دوربین قاصره ...
من از دیدن این سری ویدیو هایی که این ادم ها گرفتن توی زمان های مختلف خجالت میکشم و واقعا دوست دارم بدونم اینون افراد بعد از حضور و فیلم گرفتن در چنین ماجراهایی واقعا مشکل روحی پیدا نمیکنن؟ 
پاسخ:
اگر بخواهم صادقانه جوابت را بدهم باید بگویم نه هیچ مشکلی که پیدا نمیکنند هیچ کلی هم خاطره جذاب برای تعریف کردن به دست آورده اند...
متاسفانه حقیقتی تلخ و دردناک است...
متاسفانه جامعه ی ما دچار بیماریهای وحشتناکیست و البته ما هم جزئی از این جامعه ایم
پاسخ:
ما هم جزئی از آن ایم ولی نه به این معنا که با آن همراه و موافقیم
سلام، 

خرفت حساب است، اما چرا از خودت شروع نکردی؟ شاید اگر پیشقدم می شدی دیگران هم همکاری می کردند.
پاسخ:
گفتم که من توی یک سیستم خودم سرحلقه بودم و داشتم مردم دیگر را راه میانداختم طبعا توی اینجور موارد اگر کارم را رها و به افراد اینچنینی کمک کنم صدای مردمی که منتظرند کارشان توسط من راه بیفتد در می آید...

۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۱۵ منتظر اتفاقات خوب
لابد بعدش می خوان زیر فیلمی که خودشون گرفتن و منتشر کردن کلی اظهار همدردی کنن و نظرات کارشناسانه ارائه بدن!!
یه جلسه مدیریت بحران باید تشکیل داد برای حل این معضل که معلوم نیست ریشش کجاست و درمانش کجا؟!
پاسخ:
حتما همینکارو میکنن شک نکن
سلام به نظرم
این وبلاگ تون یه ایراد بزرگ داره
خیلی میخاد ادای من زیاد بلدم و خوبم در بیاره!
البته جسارتمو ببخشید ولی دربارش فکر کنید!
پاسخ:
سلام
از جسارتت ممنون(-:
۰۵ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۴۱ سنگـــ ـــول
سلام
یکبار دوستی که مطالعات روانشناسی گسترده ای داشت میگفت :
اگر یک روانشناس خبره ( مثلا فروید ) به مدت ده سال بیاد و روی ایرانیها و معضلات روانیشون تحقیق و بررسی کنه اون تحولی رو که فروید و امثال اون تونستن طی صد سال در اروپا تقدیم علم روانشناسی بکنند اون شخص طی ده سال با گونه های متنوع تر از بیماری های روانی میتونه تقدیم علم کنه.
متاسفانه این یک حقیقت تلخ هست که شیوه زندگیمون ما رو داره از چارچوب نرمال انسان و انسانیت دور میکنه .
پاسخ:
سلام
طبعا اون دوست با مطالعه تون کمی بدبین هم هستند(-:.
منظور من این نیست که ایرانی ها مثلا ژنشون بیماره یا این حرفها.
به اعتقاد من در ایران به جای درمان اینجور اختلالات بیشتر دنبال توجیه شونیم. لتوی بهترین حالت هم که مشکل رو قبول میکنیم پی مقصریم نه درمان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی