الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

صندوق نگاری -1-

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۲۳ ق.ظ


فقره اول "مردم همیشه در صحنه"


صبح شلوغی بود و کارها داشت قشنگ پیش میرفت اما وقتی داشتم باقی پول یک بنده خدا را پس میدادم دستی با یک دفترچه تویش از پیشخوان آمد جلوی صورت و در مسیرش هم خورد توی دستم و هشتصدتومن سکه پخش شد پشت مانیتور.گیج شده بودم و داشتم خیره به کسی که این افتضاح را بار آورده بود نگاه میکردم. مردک انگار اصلا توی باغ نبود و همینجوری داشت دستش را جلوی صورتم تکان می داد؛ یعنی بدو که عجله دارم.

خودم را کنترل کردم و همه را که راه انداختم، آن ایده کذایی به ذهنم رسید. سریع صفحه word را باز و تایپ کردم: مراجع محترم ایستادن در صف علاوه بر کمک به صندوقدار در راه انداختن کار شما برای آرامش اعصابتان هم مفید است. صد البته میدانستم آرامش اعصابش بیشتر مربوط به خودم است اما فکر کردم شاید مردم هم این شلوغی سرسام گرفته اند. خلاصه متن را توی A5 پرینت گرفتم و چسباندم روی شیشه پیشخوان. از همان لحظه ی شوم جنگ اعصاب من برای نمایش و تفسیر این جملات گهربار با مراجعان شروع شد؛ جوری که اطمینان دارم آنقدر که من برای اینکار زحمت کشیدم مرحوم شهریار در عنفوان جوانی برای کسب مخاطب تلاش نکرده بود.

حتی چند بار وسط شلوغکاری ملت و در هیاهوی دست های دراز شده توی صورتم از صندلی بلند شدم و کاغذ آئین نامه انضباطی ام را بلند بلند برایشان خواندم. ولی اگر شما از یک نفرشان توجه دیدید من هم دیدم.

عجیب اینکه انگار فقط من از این بی نظمی ها ناراحت بودم. مواردی بود که یک نفر توی نوبتش داشت با من حرف میزد و حتی مثلا پول را هم به من داده بود ولی یکهو مرد یا زنی از آن پشت مشت ها دستش را میاورد توی دهان من؛ این وسط آن بنده خدایی که حقش داشت ضایع می شد هم انگار نه انگار!!!

یکبار یادم است به یکی شان گفتم توی نانوایی هم میگذاری اینطور نوبتت را بخورند؟ گفت: نه ولی اینجا که نانوایی نیست! پیش منطقش انصافا حرفی نداشتم.

بگذریم. چند روزی گذشت تا اینکه رئیسمان برای خریدن چند قلم دارو آمد روبری پیشخوان. سلام و علیکی رد و بدل شد و تا آمدم قبضش را بدهم بهم گفت: چرا اینقدر کوچک خب توی A4 می زدی!! 

یکی دو ثانیه ای گذشت تا بفهمم دارد درباره کتیبه حمورابی ام صحبت می کند. ضمن تشکر از دقت نظرش اطاعت امر کردم و کاغذ اعلان را بزرگ تر!

به این خیال که کم توجهی مردم به رعایت نوبت به خاطر نقص اطلاع رسانی من بوده روز بعد از آن نه فقط تلاشم برای تشریح مفاد قطع نامه به مردم کمتر نشد که سعی کردم با هماهنگی مدیران روی زمین خطی را به عنوان خط صف تعبیه کنم.

اما کو گوش شنوا!

عاقبت همان روزهایی که داشت به کله ام می زد قانونی که کسی رعایتش نمیکند را لغو کنم تیر خلاص را رئیس دفتر رئیس کل در مغز خلاقیتهای من خالی کرد.

روز خلوتی بود و داشتم با گوشی ام ور می رفتم که جناب نامبرده تشریف فرما شدند. خودم را زدم به نشناختن و شاید همین جری اش کرد. چون پول را که گرفتم و قبض دادم یکهو فرمایش کردند که: این متنه چرا اینجوریه؟؟ گفتم: چه جوری؟ گفت: تویش احترام به ارباب رجوع لحاظ نشده! این را برش دارید. دم به دمش ندادم که چرا و چطور فقط سرتقی کردم و گفتم چشم الان متن پیشنهادی شما را می گذارم.

خلاصه دو سه دقیقه بعد تشریف بردنشان تلفن زنگ خورد و مسئول حراست از آنور خط ازم پرسید: متن کاغذ روی پیشخوان رو درست کردی؟؟...

الان چند روزی هست که دیگر دغدغه ی روخوانی از متن تقدیرنامه ای که چسبانده ام روی شیشه را ندارم. چون شکر خدا ارباب رجوع ما همه از خودند و در قید و بند این حرف ها نیستند. بندگان خدا معلوم است سخت دل مشغول اند که همیشه عجله دارند..

گاهی اما برای تقویت خلاقیتم متن متفاوت پیشنهادی جناب رئیس دفتر رئیس کل را میخوانم و به هوش و درایتش آفرین میگویم:

مراجع گرامی

از اینکه با ایستادن در صف ما را در کارمان یاری میکنید از شما ممنونیم.

..........

به نظر شما چه طور میشود از مردم خواست توی صف بایستند که همه متوجه شوند و رعایت کنند و کسی هم ناراحت نشود؟


#عماد_الدین

#فرهنگ_صف

#خلقیات_مردم

۹۵/۰۶/۲۰
عماد الدین

نظرات  (۹)

سلام
میشه از حالت تکنولوژیکش استفاده کرد که همون سیستم نوبت دهیه . شبیه بانک . در غیر اینصورت به نظرم شما فقط میتونید آرامش خودتونو حفظ کنید !!!! مردم ما  به قوانینی که زوری نباشه اهمیتی نمیدن
پاسخ:
سلام علیکم
اتفاقا بارها برای قسمت پذیرش این درخواست مطرح شده تا مردم دیگه دستی برای نوبت اقدام نکنند و پارتی بازیا کمتر بشه.
اما کو گوش شنوا.
روسا براشون مهم نیست..
این قضیه قانون زوری هم یه مساله جهانی بوده ولی تو بقیه کشورها بعد از یه مدتی قانون درونی میشه و از حالت زوری درمیاد..
یکی از راههای حفظ آرامش برای من همین نوشتنه
ممنون

پس من اندفعه هر صندوق داری رو ببینم که بداخلاقه بهش حق میدم، چون تا قبل از این حق نمیدادم!:))
مردم رو کاری نمیشه کرد مگر اینکه کلا دستتون باز باشه و با جرات بگید کار راه نمیندازم تا صف ببندید!
من موندم توو کار اآن رئیس، چقدر بچه، درجا دوییده حراست...
پاسخ:
آره حتما به صندوقچی ها حق بده
پذیرش چی ها همینطور.
از اینجور بداخلاقیها رو میشه کرد ولی بایست ریکس( بله ریکس نه ریسک) فیلم گرفتن و بیست وسی و اینجور مزخرفاتو به جون بخری!!
لفظ بچه برای بیشتر بالادستی ها مال یه دقیقه شه..
باور کنید یا نه کارهای خیلیاشون فقط از رو باد شکمه.
دیدم که میگما...
به نظرم مردم وقتی وارد فضایی بشن که توی اقلیت قرار بگیرن سعی میکنن کاری کنن که همرنگ جماعت بشن! یه چند نفرو بگذارین همیشه تو صف وایستن بعد بقیه مشتری ها با دیدن اونها خود به خود تو صف وایمیستن :)))) پر هزینس ولی تضمین شدس! :))
پاسخ:
خیلی خلاقانه بود((((-:
آفرین
پاسخ صوفی سرخوش عالی بود!
خوب فرهنگ سازی واقعا هم همینجوره دیگه!

پاسخ:
آره پاسخش من یکی رو که خیلی شاد کرد.
ولی واقع گرایانه که نگاه کنی میبینی این روش اجرایی نیست.
لااقل به این خاطر که باعث نمیشه تو صف ایستادن برای مردم درونی بشه و ریکس اقدام متقابل و به اصطلاح اعتراض مدنی توسط مردم توش خیلی بالاس.
شما خودتو بذار جای کسی که توی صف عابر بانک سه نفر جلوشن و هرسه نفرشون میان و بدون وارد کردن کارت با دکمه های دستگاه ور میرن چون پول گرفتن که در صف ایستادن رو به شما یاد بدن
خدایی دهنشونو خورد نمیکنی؟؟((:
۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۲۱ سنگـــ ـــول
سلام
سریال برره رو به یاد دارید ؟ هر جا میخاستن یه ارزشی رو نهادینه کنند پای پول رو وسط میاوردن . شخصا به این نتیجه رسیدم فرهنگ نقره داغ  تو مملکت ما خوب جواب میده. مثل قضیه نبستن کمربند ایمنی که هیچ کس زیر بار نمی رفت اما با اختراع جریمه همه بستن.
البته در مورد صف صندوق قضیه پیچیده نره . نمیدونم طرح معماری محدوده صندوق اجازه میده یا نه اما شاید یک متر هندریل ( نرده ) تاثیر روانی مناسبتری ایجاد کنه. در صف بی آر تی که خیلی موثر بوده
پاسخ:
واقعا همینه.
مردم ما عمیقا در مقابل فهمیدن بعضی مسائل مقاومت میکنند.
درباره نرده هم پیشنهادتون فوق العاده ست
به امید گوش شنوا
 نمیدونم تا حالا تو ترافیک جاده های شمالی موندید یا نه : هراز یا فیروز کوه . به محض اینکه یه ترافیک کوچیک ایجاد میشه عده ای وارد شونه ی خاکی میشن ، تا جایی که کم کم فقط چند لاین  تو قسمت خاکی تشکیل میشه که همشون میخوان برگردن تو آسفالت و باعث تشدید خیلی بیشتر ترافیک میشن . مضاف بر اون گرد و خاکی که هوا میکنن مزاحم ماشین های دیگه میشه . این دقیقا مصداق نبودن فرهنگه . درسته که بی فرهنگی در مردم نمود پیدا میکنه اما ریشه اش قطعا و یقینا در اثر نبودن قانونه . خلاء قانون نه تنها توی ترافیک هراز که در کل جامعه باعث پس رفت فرهنگ میشه . بنابراین تا زمانی که محل کارتون قانونی برای ایستادن توی صف وضع نکنه شما چاره ای جز صبر جمیل ندارید . 
پاسخ:
دور باطل را خوب گفتید.
البته به نظرم دایره قوانین نباید همه شئون زندگی را در بر بگیرد.
چون اساسا برخی رفتارها بیشتر عرف محورند.
مثلا همین توی صف ایستادن شاید منطقی نباشد که کسی را به خاطر توی صف زدن جریمه کنند هزچند کارش اصلا زیبا نیست
سلام، 

نرده گذاری کمک می کنه تا مردم نتیجه صف بستن را بدونند.
پاسخ:
نه دوست من
اینکار مردمو مجبور میکنه صف ببندن
همین
اگه جایی نرده نداشته باشه باز همان آش و همان کاسه
ایده ای نداشتم ولی با چندتا از نظرای دوستان در این مورد موافقم :)
پاسخ:
نکنه شما هم میخوای نرده پیچمون کنی(((-؛

اون تلفن مسئول حراست خیلی جالب بود:))))

راستش من خیلی وقته به چنین مشکلی برنخوردم... فکر می‌کردم فرهنگ صف دیگه نهادینه شده:(
پاسخ:
سلام
با این حرفت یاد اون تیتری افتادم که درباره عارف زده بودن: سفر عارف به جنوب تهران..


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی