امام صدری که آنها می گویند...
بسیار گفته شده که امام صدر موسیقی را حلال می دانست و موسیقی را دوست داشت، که راست است و حقا چنین بود. گفته شده که اهل کتاب را طاهر و پاک می دانست و با همین مبنا کسب و کار یک بستنی فروش مسیحی را با خوردن بستنی در مغازه او نجات داد، که این هم درست است. اما خیلی از حرف ها را نمی گویند یا کمتر بر آن تاکید می کنند، چون با امام صدری که ساخته اند جور در نمی آید.
کدام امام صدر؟ امام صدری که شبیه به «بودا» و ضد جنگ است یا امام صدری که امام مقاومت است ، که افواج مقاومت لبنانی را راه می اندازد، امامی که برای برقراری موازنه پای ارتش سوریه را به لبنان باز می کند. امامی که تشیع مساله و دغدغه او نیست، یا امامی که بر هویت خاص شیعی خود و طایفه اش در جامعه اصرار می کند هرچند این هویت را بهانه تضییع حقوق دیگران قرار نمی دهد. امام صدری که مردد است و در گروه روشنفکران دینی پشیمان و شرمنده دسته بندی می شود و می خواهد همه احکام دین را برای خوشامد جهان جدید دست کاری کند ،یا امامی که فقیه است و از ثابت بودن احکام دین میگوید و حتی این را امتیاز دین می داند و معتقد است بشر در زمانه ای که علم هر روز متغیر می شود باید به جایی تکیه کند تا ارام بگیرد و آن احکام ثابت دین است. امام صدری که ما می شناسیم و امام صدری که آنها می گویند.
امام صدر در مکه بود. اگر امام صدر به مدینه می رسید بسیاری از سیاست هایش تغییر می کرد. البته روش امام صدر و شخصیت او قطعا نرم تر از رهبر کبیر انقلاب مرحوم امام خمینی و رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای است. اما و اما این به معنی مسامحه گر بودن امام صدر نیست. امام صدر خیلی بیشتر از کسانی که امروز طیف امام صدر خوانده می شوند، متعصب بر اصول بود، منتها با سیاست و تدبیر کار را پیش می برد.
امام صدر بر تاسیس مجلس اعلای شیعیان پافشاری می کند در حالی که دیگران تاسیس این مجلس را موجب تفرقه می دانند و می گویند نیاز جامعه تقریب و وحدت است، اما جواب امام صدر این است که تقریب قبل از تعریف و تثبیت هویت یک طایفه به معنی حل شدن و غرق شدن آن طایفه در دیگران است. او بالاخره مجلس اعلا را تاسیس می کند و از موضعی عزتمندانه وارد مباحث تقریبی می شود. امام صدر حتی در لبنان با اینکه با اهل سنت رابطه خوبی دارد وقتی بر یک کتاب -که نوشته یک مسیحی درباره حضرت زهرا است - می خواهد مقدمه بنویسد به قضیه فدک و غصب حق آن حضرت اشاره می کند. امام صدر از اذان ورژن شیعی نمی گذرد منتها با شیوه ارام خودش. امام صدر از مغرب شیعی نمی گذرد منتها با روش خودش.
سخنرانی امام صدر به مناسبت ورود آیت الله حکیم به لبنان واقعا غوغاست. در آنجا کاملا واضح فاصله خودش را معلوم می کند با کسانی که می خواهند مصلحت را به احکام دینی تحمیل کنند. از قوانین موضوعه بشری انتقاد می کند و می گوید فقیه حقوقدان نیست. فقیه مستنبط حکم الهی است. فقیه باید به ناب ترین حکم برسد و در این مسیر پیرایه های خرافی را بزداید اما این به معنی سنجیدن مصلحت و اعلام نظر خود نیست. از این سخنرانی معلوم می شود که نسبت امام صدر با کسانی که امروز با سنجه اخلاق عرفی، به خیال خود، اعتبار احکام اسلامی چون حجاب را تعیین می کنند چیست.
اما چرا امام صدر متفاوت است؟ امام صدر قائل به تدریج در اسلامی سازی جامعه بود و این موضوع را در سیر تحول فعالیت های او می توان مشاهده کرد. او اگر چه در ذهن خود مدینه فاضله ای داشت و نسبت به خوب و بد بی تفاوت نبود اما معتقد بود باید مثل پیامبر با توجه به ظرفیت مردم دست آنها را بگیرد و قدم به قدم با احکام شریعت و قواعد جامعه صالح مانوس کند. اما این حرکت تدریجی بهانه ای برای سکون نبود. او مثل ما نبود که عبارت «کار فرهنگی» را بهانه ای برای بی تفاوتی قرار می دهیم.
نمی شود مثلا به فلان عکس امام صدر با پرستارها استناد کرد وگفت نظر امام صدر درباره حجاب این بود. امام صدر درباره وضعیت فرهنگی لبنان می گوید مساله در لبنان برهنگی است. شهید چمران می گوید درصد بالایی از دخترانی که در عشرتکده های بیروت فاحشگی می کردند دختران شیعی بودند. حالا امام صدر آن دختری را که تا دیروز رقاصی و فاحشگی می کرد را از استضعاف مالی و فکری می خواهد نجات دهد و به سمت فعالیت های مفید اجتماعی سوق دهد؛ دانشکده پرستاری تاسیس می شود و دخترانی از همان طبقات اجتماعی دانشجوی این دانشکده هستند. امام صدر آدمی نیست که ناگهان از این دختران حجاب تمام بخواهد و از آنها فاصله بگیرد. این لباس نسبت به وضعیت دیروز آن دختران حجاب محسوب می شود. اما سقف خواسته های امام صدر این نبود.
متاسفانه امروز بسیاری از روشنفکران دینی و هر کسی که در دینش سست است و به احکام دینی توجه کافی ندارد، از امام موسی صدر دم می زنند و این هم از مظلومیت امام صدر است.
این چند خط را در ابتدا برای برادر خوبم شرف الدین نوشتم اما با پیشنهاد او دستی به سر و روی متن اولیه کشیدم و برای انتشار در اینجا آماده کردم. فردا نهم شهریور سالروز ربوده شدن امام موسی صدر است. امام موسی صدری که ما نمی توانیم او را مرحوم بنامیم نه تنها بخاطر اسناد و ادله قطعی که دلالت بر حیات او دارد بلکه بخاطر همه سال هایی که در انتظار او بوده ایم. شدیدترین عواطف جوانی من معطوف به مردی بوده است که سی و هشت سال است در اسارت زندگی می کند. از ده سال پیش که با امام صدر اشنا شدم کمتر روزی بوده است که به او فکر نکنم و منتظر خبر آزادی او نباشم. هنوز هم ناامید نیستم و برای آزادی او دعا می کنم. دعا کردن کمترین کاری است که می توانم بکنم.