الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

در ستایش اعتراف

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۶ ب.ظ

قطعا یکی از سخت ترین لحظات زندگی لحظه ایست که بخواهیم به چیزی اعتراف کنیم حتی  اشتباهات کوچکمان یا در برابر دیگران خیلی راحت بگوییم مقصر هستم و اشتباه کرده ام. فقط همین؛ اشتباه کردم. با این که خیلی ساده است اماهمین دو کلمه کنار هم خیلی سخت در دهانمان می چرخد، ولی سخت تر زمانی است که بی گناه باشید و مجبور باشید که اعتراف کنید، همچون گالیله که در دادگاه دستگاه کلیسا اعتراف کرد علیه اعتقاد و عقایدش و گفت: در هفتادمین سال زندگی ام در مقابل شما به زانو در آمده ام و در حالی که کتاب مقدس را پیش چشم دارم و با دست های خود لمس می کنم توبه کرده و ادعای خالی از حقیقت حرکت زمین را انکار می کنم و آن را مطرود و منفور می دانم (گالیله1633).

البته در تاریخ بودند کسانی چون اورهان پاموک (نویسنده ترک) و آریل دورفمن( نویسنده آرژانتینی) که تن به اعتراف ندادند و مقاومت کردند... . 

اما اعتراف کنم یا نکنم مسئله این است!! ما در مورد اعتراف کردن حتی در زمانی که گناه کار هستیم هم احساس خوبی نداریم، شخصی که اعتراف نکرده و مقاومت کرده را قهرمان می دانیم و معترفین را ترسو و خائن. اما به راستی ایا در همه جا فردی که اعتراف می کند خائن است؟ چرا نباید اعتراف کنیم؟ اگر اشتباه کرده ایم که باید اعتراف کنیم تا این کژ راهه که ما در آن قدم گذاشته ایم درس عبرتی شود برای دیگران. و اگر اشتباهی مرتکب نشده ایم باز هم اعتراف کنیم چه اهمیتی دارد؟ وقتی با اعتراف می توانیم هزینه کمتری متحمل شویم چرا اعتراف نکنیم؟
حقیقت پنهان نمی ماند. زندگی از ما دفاع خواهد کرد زمانه ما را تنها نمی گذارد و تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد کرد. ما را تبرئه می کند همچون ایساک بابل و گالیله. امروز کدام گالیله را باور می کنیم؟ گالیله قبل از دادگاه که می گفت زمین به دور خورشید می گردد و یا گالیله  بعد از دادگاه را که گفت خورشید به دور زمین می چرخد؟ روشن است که ما حرف گالیله را در دادگاه باور نمی کنیم حتی اگر به همه مقدسات هزاران بار قسم خورده باشد. مثلا ایساک بابل در دادگاه گفت: اعتراف می کنم استالین عادل ترین رهبر دنیا و حکومت شوروی آزادترین کشور دنیاست. آیا با یک چنین اعترافی چهره استالین جنایتکار در برابر مردم و تاریخ تطهیر می شود؟ آیا انسان عاقل بعد از مشاهده اعتراف بابل به خونخوار بودن استالین و غیر دموکراتیک بودن نظام سوسیالیستی و اتحاد جماهیر شوروی شک می کند؟ پاسخ مشخص است.
اعتراف های این چنین تاریخ  را تغییر نمی دهد. به قول آستوریاس نویسنده ی گواتمالایی که به دوست مبارز خود نوشت: از اینکه به چیزی که اعتقاد نداشتی اعتراف کردی ناراحت نباش... نگران حقیقت نباش آنها حریف حقیقت نمی شوند. نگران آزادی هم نباش زور آنها به آزادی هم نمی رسد... . آزادی هست آزادی شب نیست که نگران طلوع خورشید باشد. آزادی اسم انسان های این کره خاکی است. به تعداد همه مردم آزادی وجود دارد. اسم همه فرزندانت را بگذار آزادی تا اگر یکی را از تو گرفتند باز هم آزادی داشته باشی.
 وقتی با یک اعتراف ساده می توان هزاران نفر را نجات داد آن وقت اگر مقاومت کنیم قهرمانیم؟ اگر خیر و صلاح جامعه در گرو اعتراف ماست آیا اعتراف نکردن خیانت نیست؟ بیاییم به جای این که نقش قهرمان ها را بازی کنیم فداکار بودن را تمرین کنیم.
پی نوشت: این یادداشت اولین بار در تابستان 88 نوشته و منتشر شده و امروز با کمی تغییر مجددا انتشار می یابد 

۹۵/۰۵/۱۰
محی الدین

نظرات  (۳)

 چه نوشته ی خوبی بود . دارم به این فکر میکنم خیلی از ما گاهی اوقات نه تنها اعتراف نمیکنیم بلکه صرفا از سر لجبازی یا تعصب از چیزی که میدونیم نادرسته هم دفاع میکنیم . 
حالا چنین رفتاری وقتی وارد یک سیاست کلان میشه مقیاسش بزرگ میشه . یه سری پافشاری که چند نسل انسان رو به خاکستر تبدیل میکنه . 
طرف دیگه ی قضیه بازخورد افراد - یا در مقیاس بزرگتر ، اجتماع - نسبت به اعترافه . عده ای از اشتباهات دیگران چکشی میسازن برای  کوبیدنشون تو هر مسئله ی دیگه ای . یه تعمیم ناجوانمردانه . شاید همین بازخورد نادرست شجاعت اعتراف کردن رو از فرد بگیره . 
پاسخ:
ممنون واقعا همین طوره خیلی مواقع فقط به خاطر لجبازی هامونو اعتراف نمیکنیم 
فضا در جامعه به گونه ای هستش که اگر کسی اعتراف به اشتباه اش  کنه محکوم میشه در صورتی که باید براش احترام قائل بشیم 

و البته که در این متن جای خالی نام حاج آقای ابطحی و ع-طری-انفر به شدت احساس می شود و با توجه به اینکه متن بازنویسی است و تاریخ انتشار اولیه تابستان حادثه، اصلا عجیب نیست! و جالبتر این که اگر اشتباه نکنم سالگرد همان اعترافات تاریخی (به زعم خبرگزاریهای کود-تا!) باشد... مرداد 88...
در تاریخ سیاسی این مملکت نمونه های دیگه ای از اعترافات بزرگ را هم داریم مثل اعتراف آیت الله خامنه ای به سیاستهای کاهش نسل!!! (که البته جا برای اعترافات دیگر بازتر بود!)
اعتراف خط امامی ها به جفا در حق با زر گان!
اعترافات سعید ام امی
و البته اعترافات ذهن خطرناک من  خخخخخخخخخ به کارگردانی هومن سیدی
و اعترافات آگوستین قدیس که البته ربطی به این مملکت نداره!!!
حالاااااااااااااا
....
یه بحث کوچیکی رو باز کنم این وسط، این که گاهی هست تو جامعه ی امروز، ژورنالیست های غیر حرفه ای و بی اخلاق و ناآگاهی که بسیار زیادن و بسیار بسیار مدعی و بسیار هم به دنبال کلیک بیشتر هستن (در غیاب حرفه ای ها که اغلب ترک میدون کردن!) موضوعات اینچنینی رو دست مایه ی اهداف خودشون می کنن، و گاهی موجی ساخته میشه از اعترافی، یا عملی که در واقع اتفاقا انجامش بسیار مهمتر از عدم انجامش بوده!!
این هم که طبیعتا شرایط اعتراف خودخواسته رو سختتر میکنه!!!!!!
پاسخ:
والله چه عرض کنم! 
۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۶ هانیه شالباف
خیلی خوب نوشتید...

دارم به این فکر میکنم که اعتراف کردن رو یاد نگرفتیم ...
و چقدر اعتراف بدهکاریم به جامعه!
پاسخ:
ممنون، دقیقا همین طوره.... باهاتون موافقم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی