الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۱۵۴ مطلب توسط «شرف‌الدین» ثبت شده است

آیت الله سید محمد جواد شبیری (پسر آیت الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی) چندی پیش مقاله ای تحقیقی منتشر کرد تا سالروز وفات پیامبر اکرم (ص)  را موررد بررسی قرار دهد. وی به بررسی اقوال مختلف پرداخته و این اقوال را در دو دسته تقسیم بندی نموده: اقوال معروف و اقوال غیرمعروف.

اقوال معروف عبارتند از: بیست و هشتم صفر، اول ربیع الاول، دوم ربیع الاول و دوازدهم ربیع الاول

اقوال غیر معروف که علیرغم نقل در تاریخ، سند قابل اعتنایی ندارند نیز عبارتند از: 8، 9، 10، 15، 18 و 22 ربیع الاول

ایشان پس از مداقه و بررسی های مفصل، به این نتیجه میرسند که تاریخ صحیح رحلت پیامبر اکرم (ص) دوم ربیع الاول است ( و نه بیست و هشتم صفر).

 

 

 

نگاهی به گزارش کوتاه بالا نشان میدهد که حتی درباره تاریخ رحلت پیامبر اکرم(ص) که بزرگترین شخصیت تاریخ هستند و قاعدتا زمان رحلت ایشان برای مسلمین بسیار مهم بوده است، اینقدر در تاریخ اختلاف وجود دارد.

حال در رابطه زمان دقیق ولادت حضرت زینب (س) و وفات حضرت معصومه(س) و درگذشت حضرت عبدالظیم حسنی و غیره و غیره تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

 

 

۸ نظر ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۸
شرف‌الدین

با یک شرکتی مراودات تجاری داریم که کارشان واردات است. شرکت برای دو برادر است که از هرکس بپرسی، اولین ویژگی آنها را دیانت و پایبندی به شریعت بیان می کند. مثلا کارمندهایشان را از بین افراد متشرع انتخاب میکنند، تمام ایام شهادات ائمه (خواه تعطیل رسمی باشد خواه نباشد) شرکتشان تعطیل است، در تمام محرم و صفر در دفترشان هیچگونه شیرینی و شکلاتی ندارند و برخی دیگر از نمودهای دینداری.

 

اینها که تماما می تواند ظواهر باشد و شاید کسی که از بیرون نگاه کند، این کارها را ریاکاری بداند. اما ویژگی مهم دیگر این دو برادر این است که به هیچ وجه من الوجوه  از دیگران دیرکرد یا خسارت تاخیر تادیه نمیگیرند. در فضای تجاری امروز، اگر کسی پولی از دیگران بستانکار باشد، یا درصد بسیار بالاتری از سود بانکی سود محاسبه میکند (مثلا سه درصد در ماه)، یا به اندازه سود بانکی سود میگیرد، و بعضی ها هم که منصف تر هستند به اندازه تورم سود روی پولشان می کشند. اما این دو برادر هیچکدام از این کارها را نمیکنند و حتی با اینکه قانون اجازه دریافت سود به اندازه تورم را داده، آنها حتی این مقدار را هم نمیگیرند. حتی اگر پنج سال هم از کسی پول طلبکار باشند، یک ریال بیشتر از مبلغ طلبشان نمیگیرند چرا که این کار را شرعا حرام می دانند. کیست که نداند این کار برای یک تاجر بزرگ چقدر می تواند خطرناک باشد اما آنها خود را به این حکم شرع پایبند می دانند حتی اگر روی کاغذ به ضررشان باشد. همین اعتقاد آنها باعث شده که از بانک نیز وام نگیرند چرا که سود دادن را هم حرام می دانند و با اینکه از صفر شروع کرده اند  الان سرمایه ای هزار میلیارد تومانی دارند بدون اینکه یک ریال به بانک بدهکار باشند.

 

چند روز پیش رفته بودم دفتر آنها و یک ساعتی با یکی از این دو برادر صحبت میکردم. گفتم آنچه در پول مهم است، قدرت خرید است و بدیهی است که یک میلیون تومان ده سال پیش ارزش بیشتری از یک میلیون تومان الان دارد  و قاعدتا باید به اندازه مقدار تورم سود گرفت و خیلی از مراجع هم به حلیت این مقدار سود فتوا داده اند. گفت ما گرفتن این مقدار زائد را درست نمیدانیم و  ریال ریال است و فرقی بین ریال امروز و ده سال پیش نیست.

گفتم اگر کسی بخواهد به دیگری قرض طولانی مدت با رقم سنگین بدهد، اگر سود پول را به اندازه تورم محاسبه کند، باعث میشود بیشتر تشویق شود و در ذهن خودش احساس نکند که دارد ضرر میکند و این کار در نهایت منجر به رونق بیشتر قرض الحسنه می شود. گفت اولا اگر کسی به اندازه تورم سود بگیرد حلاوت قرض الحسنه را درک نمیکند چرا که یقینا و به تصریح خداوند قرض الحسنه سود و برکت فراوانی دارد که بسیار بیشتر از سودی است که میخواهد بگیرد. ثانیا اگر کسی خیلی روی این قضیه حساس است، به جای اینکه ریال قرض بدهد، جنس قرض بدهد. مثلا همان پول را تبدیل به سکه کند و سکه قرض دهد و سکه پس بگیرد. ایشان معتقد بود نگرفتن سود شاید در ظاهر و روی کاغذ به ضرر آدم باشد اما همین تبیعیت از دستور خداوند در نهایت منجر به جبران شدن این پول از طرف خدا میشود.

 

از آنجا که خداحافظی کردم  و بیرون آمدم، ذهنم درگیر این سوال شد که آیا این شیوه به صورت کلان هم پاسخگوست؟ ایا بانکها هم میتوانند به همین شیوه رفتار کنند و وامهای بدون سود بدهند؟ اگر این کار را بکنند ورشکسته نمی شوند؟ آیا دستور قرآن مبنی بر اینکه «وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَةٍۢ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیْسَرَةٍۢ ۚ وَأَن تَصَدَّقُوا۟ خَیْرٌۭ لَّکُمْ ۖ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»* در سیستم بانکی نیز پاسخگوست؟ اگر کسی واقعا نداشت و معسر شده بود، بانک میتواند طلب خود را به او ببخشد؟

به نظرم پذیرفتن این وعده الهی ایمان و اعتقاد بسیار راسخی میخواهد. در حد ایمانی که به دستور خدا وارد آتش شوی و یقین داشته باشی که نمی سوزی!

 

* «و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی، مهلت دهید! (و در صورتی که براستی قدرت پرداخت را ندارد،) برای خدا به او ببخشید بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید! »

 

 

برای پیگیری راحتتر وبلاگ و امکان به اشتراک گذاشتن مطالب، کانال وبلاگ را دنبال نمایید.

۴ نظر ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۱۰
شرف‌الدین

بسیار رایج است که کسی برای عقد قراداد تجاری نزد مشاور حقوقی برود و از او مشورت بگیرد که چطور منافع خود را تامین نموده و ریسک خود را به حداقل برساند. همچینین رایج است افرادی که به عنوان خوانده/خواهان و یا شاکی/مشتکی عنه در یک پرونده قضایی درگیر میشوند، به سراغ وکیل رفته و از او برای حفظ منافع خود استمداد کنند.

اما چندقتی است که موضوعی ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده و آن راه اندازی کلینیک های ارتکاب جرم است. فرض کنید کسی عزم خود را جزم کرده که کاری انجام دهد که دارای عنوان مجرمانه است. این شخص می تواند با مراجعه به کلینیکهای ارتکاب جرم از مشاور کمک بگیرد. به عنوان مثال میتواند از مشاور خود کمک بگیرد که:

1-کار مورد نظر خود را به نحوی انجام دهد که دارای عنوان مجرمانه نباشد. خیلی از اوقات با رعایت یک سری ریزه کاری ها میتوان رفتار کیفری را به رفتار حقوقی تغییر داد.

2- پس از دستگیری با رعایت برخی نکات در مرحله بازپرسی و دادگاه، تا جایی که ممکن است آسیبهای وارد به خود را کاهش دهند و متحمل کمترین میزان مجازات شود.  مجرمین با آموزشهای پیشینی برای رفتار در دادسرا و دادگاه، میتوانند تا حد زیادی از میزان مجازات خود بکاهند و حتی گاهی از مجازات نجات یابند.

3- نحوه ارتکاب جرم را طوری برنامه ریزی کنند که در صورت دستگیری کمترین خسارت مالی به آنان وارد شود. رعایت این مساله گاهی اوقات بسیار ساده است اما کم اطلاعی و بی تجریگی مجرم باعث میشود خسارات زیادی به وی وارد شود.

4- با کمی تغییر در شیوه ارتکاب جرم، عنوان مجرمانه سبک تری را به خود تحمیل کند. گاهی عناوین مجرمانه ای وجود دارند که بسیار به یک دیگر نزدیک اند ولی مجازاتهای متفاوتی دارند. مرتکب میتواند با کمی تغییر در فعل مجرمانه خود، از مجازاتی سنگینن تر به مجازاتی سبک تر پناه ببرد.

 

برای هرکدام از موارد فوق می توان مثالهای متعددی بیان کرد اما شاید بیان عمومی آنها صحیح نباشد. اما جهت خالی نبودن عریضه و برای روشن شدن موضوع به عنوان مثال می توان به تبصره یک ماده 703 قانون تعزیرات و مجازاتهای بازدارنده (اصلاحی 87/8/22) اشاره کرد. مطابق با صدر این تبصره «هرگاه مشروبات الکلی مکشوفه به میزان بیش از بیست لیتر باشد، وسایلی که برای حمل آن مورد استفاده قرار می گیرد چنانچه با اطلاع مالک باشد به نفع دولت ضبط خواهد شد». لذا می توان به کسی که میخواهد اقدام به حمل مشروبات الکلی نماید توصیه نمود که اولا محموله ها را زیر 20 لیتر انتخاب کند و ثانیا اگر بالای 20 لیتر حمل میکند از وسایل نقلیه ارزان قیمت استفاده نماید  که در صورت کشف جرم و ضبط وسیله نقلیه، خسارت کمتری به وی وارد گردد.

 

اگرچه اکثر توصیه های فوق الذکر مستنبط از قوانین هستند اما قاعدتا نهادهای مسئول با تاسیس کلینیکهای ارتکاب جرم موافقت نخواهند کرد. لیکن مجرمین میتوانند با مراجعه به مشاورین حقوقی و وکلا این مسائل را پیش از ارتکاب جرم فرابگیرند. به خصوص مجرمین یقه سفید که معمولا جرایم آنها با برنامه ریزی قبلی بوده و رفتارهای هیجانیِ بدون برنامه ریزی انجام نمی دهند. کیست که نداند که اعمال مجازات فرایند بسیار پرهزینه و  پرآسیبی برای کشور است و چرا از این ظرفیتهای موجود در قانون جهت کاهش هزینه های فراوان اعمال مجازات بهره نبریم؟ به خصوص در رابطه با جرایمی که لزومی به وجود آنها در قوانین وجود ندارد و جرمزدایی از آنها با تاخیر مواجه شده است.

۸ نظر ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۲:۱۸
شرف‌الدین

چند وقت پیش بود که دیدم فرید مدرسی در کانالش فیلمی گذاشته و نوشته «تاکید آیت الله خامنه ای بر حل مشکل جنسی جوانان». خیلی خوشحال شدم. گفتم رهبری هم متوجه این مشکل بغرنج شدند و وارد شدند. البته فیلم را که دیدم، متوجه شدم صحبتهای ایشان در حد یک طرح بحث بوده.

لابد همه آنهایی که در جمعهای پسرانه و مردانه رفت و آمد دارند، متوجه این مساله شده اند که اگر نگوییم پررنگترین، حتما یکی از پررنگترین مسائلی که در این جمع ها بروز و ظهور دارد مسائل جنسی است. یا مستقیما درباره اش صحبت میشود، یا حرفهایی که زده میشود مرتبط با این مساله است، و یا گاهی شوخی ها و جوکهایشان متاثر از این مساله است.

اگر کمی واقع بین باشیم، متوجه خواهیم شد که مساله مشکلات جنسی در کشور ما به مرز بحران رسیده. غریزه درونی و محرکهای جنسی فراوان در همه جا وجود دارد ولی بسیاری از افراد نمیتوانند تحریک ناشی از این محرکات را به طریقه شرعی و معقول پاسخ بدهند. تمام اینها میشود عقده های جنسی که بالاخره در یک جایی اثر سوء خود را خواهد گذاشت.

 آنچه ناراحت کننده است اینکه برای این نیاز، یا به تعبیر درست تر این "بحران" هیچکس کار خاصی نمی کند. حداقل من تا الان ندیده ام که کسی بگوید پروژه و هدف ما در فلان نهاد مهم تصمیم گیری، حل این مساله است. نه مجلس طرح خاصی دارد و نه دولت لایحه خاصی. وزرات ورزش و جوانان هم که خودش را بیشتر سرگرم ورزش کرده. لذا این بحران بسیار مهم (که روز به روز هم بدتر میشود) کاملا به خود مردم واگذار شده که خودشان برایش جوابی پیدا کنند. یا تحمل کنند و انواع آسیبهای جسمی و روحی را متحمل شوند، یا با ابداع روشهای پرآسیب مثل ازدواج سفید به این مساله پاسخ دهند، یا دوستی های بی ضابطه و کوتاه مدت را انتخاب کنند و یا "دست به کار!" شوند که آن هم کلی عوارض جسمی و روحی دارد.

اما اینکه تنها راه حل این بحران را ازدواج مرسوم بدانیم و تمام تلاشمان را بگذاریم روی مساله تسهیل ازدواج  کار بسیار اشتباهیست هرچند در عمل هم برای ازدواج آسان کار خاصی رخ نداده. نکته بسیار مهم این است که نیاز جنسی برای همه هست (حتی گاهی برای متاهل ها) اما امکان ازدواج برای همه فراهم نیست و مشکل اصلی اینجاست. خیلی ها اساسا امکان ازدواجشان در حد صفر است. خیلی ها هستند که به علت بیماری یا هر دلیل دیگری در بستر ازدواج به نیازهایشان پاسخ داده نمی شود ولی عرف جامعه ما پاسخ مناسبی برای آنها ندارد. خیلی ها هستند که فاصله بین سن بلوغ تا زمان ازدواجشان طولانی است و برای این فاصله هیچ پاسخ معقولی نداریم. به علت نابرابری تعداد دختران و پسران گاهی برخی اساسا امکان ازدواج ندارند و باز هم جز توصیه به صبر، جوابی برای نیازشان پیش بینی نشده. البته به این فهرست باز هم میتوان افزود. ما تا به امروز برای این افراد چه فکری کرده ایم و چه راه حلهایی ارائه کرده ایم؟ هرچند این نیاز به اندازه خوراک و پوشاک و مسکن مهم نیست، اما بالاخره چزو نیازهای مهم همه افراد جامعه است. آیا ما برای برطرف کردن این نیاز مردممان اهتمام کافی داریم؟

اگر آنهایی که قدرت و توان و امکاناتش را دارند برای حل این مساله کاری نکنند، قاعدتا کشور عاقبت خوبی نخواهد داشت.

 

پ.ن: تکمله ای بر این پست نوشته شده. لطفا بخوانید جهت روشن شدن موضوع

 

 

*تکمله ای بر "مغفولین این بحران"
ظاهرا این پست با عنوان "مغفولین این بحران" روشن و واضح نبوده و نیاز به اندکی توضیح دارد:


دراینکه بهترین شیوه برای برطرف کردن نیاز جنسی ازدواج است شکی نیست. همه اعم از دولت و مردم باید تلاش کنند که ازدواج هرچه سهلتر و کم آسیب تر در جامعه تحقق پیدا کند. تا اینجا که اصلا بحثی نداریم.

اما نکته اصلی یادداشت قبل این بود که در جامعه افراد زیادی هستند که به خاطر شرایطشان اساسا امکان ازدواج ندارند. اینها نیاز جنسی دارند اما نمی توانند در بستر ازدواج این نیازشان را برطرف کنند. برای اینها باید چه فکری کرد؟ آیا باید آنها را رها کرد و گذاشت با انواع و اقسام بحرانها مواجه شوند؟ یا فکری برای حل این مشکلشان کرد؟

به نظر می رسد مشکل اصلی مسئولین ما این است که اساسا چنین نیازی را شناسایی نمیکنند و چاره ای برایش نمی اندیشند. مثلا وقتی کسی معلولیت جسمی داشته باشد، همه به این فکر میکنند که برایشان شغل مناسب فراهم شود، معابر بهسازی شود، امکانات درمانشان فراهم شود، هزینه های فیزیوتراپی را تحت پوشش بیمه قرار دهند و غیره. اما هیچکس به این فکر نمیکند که نیاز جنسی این بندگان خدا چگونه باید برطرف شود؟ کلا کسی به این قضیه فکر هم نمیکند که این بندگان خدا که امکان ازدواج ندارند، باید چگونه با این نیازشان برخورد کنند؟

در این زمینه یک تجربه موفق وجود دارد. سالیان سال زندانیان فراوانی در کنج سلولها روز و شب را سپری میکردند و کسی فکر نمیکرد که اینها هم انسان اند و طبیعتا غرایزی هم دارند. گاهی این غرایز در مسیرهای غلطی می افتاد و آسیبهای روحی و جسمی و آبرویی فراوانی به وجود می آمد. چندسال پیش یک پدر آمرزیده ای به این نکته توجه کرد که اگر زندانی همسر داشته باشد، چرا راه را برای برطرف کردن نیاز او فراهم نکنیم؟ همین شد که اتاقهایی برای "ملاقات شرعی" ایجاد شد که زندانیان متاهل میتوانند چندساعتی را کنار همسرشان را بگذرانند. این تجربه هرچند ناقص بود اما باز هم بسیار مفید بود. این تجربه موفق که ناشی از شناسایی این نیاز طبیعی بود، چرا در موقعیتهای دیگر تکرار نشود؟


 مخلص کلام اینکه در تصمیم گیری های کشوری، در کنار سایر نیازهای اساسی شهروندان، باید به نیاز جنسی آنها هم پاسخ داده شود و از همه مهتر کسانی مورد توجه قرار گیرند که امکان ازدواج رایج برای آنها فراهم نیست.  در ابتدا باید این نیاز شناسایی شود و سپس راهی برای اجابت آن پیدا کرد. اینکه راه حل چه میتواند باشد نه در حوصله این نوشته میگنجد و نه در سواد نگارنده. اما آنچه مشخص است اینکه باید فکری به حال آن کرد.

 

۴ نظر ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۵:۱۵
شرف‌الدین

تو آلبوم اخیر خواجه امیری، یک قطعه داره به اسم "آرزو" که شاعرش چندتا آرزو میگه. مثلا میگه "آرزو کن عاشقت نباشم". منم گفتم ده تا آرزو کنم. فعلا تا جوانم و آرزو برام عیب نیست، قدر فرصتها رو بدونم! :)

 

1- آرزو میکنم تو کوچه های 12 متری که نمیدونم شهرداری با چه عقلی اجازه داده توش برج بسازند، گرگ بیابون هم مجبور نشه دنبال جای پارک بگرده.

2- آرزو میکنم به جای اینکه به مردم بگند «به خاطر آرامش بازیگران و فوتبالیستها باهاشون سلفی نگیرید» ، بهشون بگند «بازیگران و فوتبالیستها اصلا مهم نیستند که بخواید از این کارها بکنید. شان خودتون رو پایین نیارید»

3- آرزو میکنم که اگرقراره مردم کتابهای کشکول و تعبیرخواب و صد راز درباره زنان و مردان بخونند، اصلا کلا کتاب نخونند. اصلا  مدرسه هم نمیخواد برند.

4-آرزو میکنم همسر آینده ام هیچوقت ازم نپرسه منو بیشتر دوست داری یا کتلت با نون سنگک تازه و  ریحون. شر میشه!

5- آرزو میکنم مردم پولی که میتونند باهاش چلوکباب برگ با گوجه و کره بخورند، ندند پای پیتزا.

6- آرزو میکنم رسانه های زرد و در راس اونها "تی وی پلاس" نیست و نابود و منهدم بشند به حق همین سوی چراغ!

7-آرزو میکنم بالاخره یه روز این قانون ساده و بدیهی رو همه یاد بگیرند: اول بذارید پیاده شند، بعد شما سوار شید!

8- آرزو میکنم صدا و سیما ما رو به چشم "جیگر" نبینه. مگه خودشون برادر-پدر و خواهر-مادر ندارند؟!

9-آرزو میکنم یه روزی بفهمم بالاخره تو انتخابات 88 تقلب شده بود یا نه

10- آرزو میکنم به زودی روزی رو ببینم که هیچ جای دنیا جنگ نیست

 

 

۷ نظر ۰۳ دی ۹۵ ، ۱۵:۳۴
شرف‌الدین

بی اغراق میگویم که مهمترین شخص زندگی من و کسی که در تک تک لحظات زندگی من اثر گذار است، کسی نیست جز حبیب خدا، محمد مصطفی روحی فداه.

در تمام رفتارهای زندگی ما رد پایی از حضرت و دستوراتش وجود دارد. از وقتی به دنیا آمدیم به گوشمان اذان گفتند و به نبوت حضرتش شهادت دادند و وقتی از این دنیا برویم، به گوشمان شهادت بر رسالت او میدهند. بین این دو شهادت نیز پر است از حضور خاتم النبیین.

وقتی خصوصیات پیامبرم را از زبان امیرالمومنین در نهج البلاغه میخوانم، سراسر وجودم به شوق می آید. وقتی در قرآن میخوانم که خداوند کریم چگونه رسولش را می ستاید، گوشه چشمانم نمناک میشود. آنهایی که مدینه رفته اند، لابد تجربه کرده اند که چگونه رحمه للعالمین بودن پیامبر با تمام وجود احساس میشود.

 

.................

یکی از بزرگترین اشتباهات ما شیعیان این است که گویی پیامبر را به اهل سنت واگذار کرده ایم و اهل بیت را برگزیده ایم. حتی اگر بخواهیم کمی اغراق کنیم، اسلام را به اهل سنت سپرده ایم و خود شیعه شده ایم. آنقدری که برای زیارت نجف و کربلا شعر گفته ایم و گریه کرده ایم، برای زیارت مدینه نگفته ایم و نَگِریسته ایم.  زیارت کربلا برایمان محبوب تر از زیارت رسول الله هست. مراسمهای شیعی را هرچه پررنگ تر برگزار میکنیم و آنچه برای رسول الله باشد را چندان جدی نمیگیریم. توسل به حضرت زهرا (س) و حضرت ابوالفضل (ع) را به کرات شاهدیم اما کمتر دیده ایم کسی به حضرت رسول متوسل شود. چند روز پیش جایی صحبت بود که اهل سنت از توهین به همسر پیامبر ناراحت میشوند، و برای من جالب بود که ما خیلی از این قضیه ناراحت نمیشویم! تمام اینها در شرایطی است که امیرالمومنین  طبق روایتی خود را "عبد من عبید محمد" می داند.

 

اگر کلاهمان را قاضی کنیم، می بینیم که برای پیامبر کم گذاشته ایم. قدر پیامبرمان را نمی دانیم. پیامبری که برای هدایت ما مشتاق و حریص است و ما نسبت به او کم لطفی میکنیم.

 

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ

 

 

خدایا تو را حمد میگوییم که در این روز مبارک پیامبری را به این دنیا آوردی که آیات تو را بر ما بخواند و ما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد

۶ نظر ۲۶ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۹
شرف‌الدین

این بار مطلب الدین را از جای دیگری بخوانید!

 

 

 

لطفا روی لینک زیر کلیلک کنید: 

http://mobahesat.ir/12815

 

۲ نظر ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۳:۴۰
شرف‌الدین

علم منطق یک مثال معروف برای مغالطه دارد که میگوید:

صغری: درب باز است

کبری: باز پرنده است

نتیجه: درب پرنده است

این سالها که پیاده روی اربعین در شهرهای ایران رایج شده، یاد این مغالطه می افتم.

 

در منابع روایی شیعه روایاتی وجود دارد که در کنار حدود پانزده روز زیارتی مخصوص،  یکی از ایام  زیارتی حضرت سید الشهدا را روز اربعین دانسته است (ر.ک  وسائل الشیعه، ج14، تتمه کتاب الحج، ص 478). از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که نشان دهنده ثواب عظیم زیارت سید الشهدا با پای پیاده است (ر.ک کامل الزایارات، ص 132). اما برخلاف تصور عمومی، به طور خاص درباره زیارت اربعین با پای پیاده هیچ روایتی وارد نگردیده است. به عبارت دیگر در روایات ما فرقی میان زیارت پیاده در روز اربعین با روزهای خاص زیارتی یا حتی روزهای معمولی وجود ندارد.

اما آیین پیاده روی به قدری پررنگ شده  که به خودی خود موضوعیت پیدا کرده و رسانه های رسمی کشور به جای عبارت "زیارت اربعین" از عباراتی مثل "راه پیمایی اربعین" یا " پیاده روی اربعین" استفاده می کنند.  در شهرهای مختلف ایران نیز در روز اربعین پیاده روی یا راهپیمایی صورت میگیرد. مانند پیاده روی از میدان امام حسین (ع) تا حرم حضرت عبدالعظیم در تهران و پیاده روی از حرم حضرت معصومه (ع) تا مسجد جمکران در قم. در حالی که اساسا پیاده روی در روز اربعین هیچ مبنایی ندارد.

 

حکومت ایران دائما برای برگزاری مراسم اربعین تلاش و تبلیغ می کند و سعی درهرچه باشکوه تر کردن آن می کند. اما اگر کسی پلان و نقشه عزاداری شیعه را بداند، می داند که اربعین در روایات و ادبیات دینی ما اینقدر پررنگ نیست. در جغرافیایی که ائمه برای ما ترسیم کرده اند، اربعین نباید جای عاشورا را بگیرد اما این روزها چنان برای اربعین تبلیغ می شود که گویی عاشورا نیز در سایه اربعین معنا پیدا می کند. کسی منکر فضیلت اربعین نیست، اما نگاه کاریکاتوری به شعائر داشتن خود یک آفت است. اگر باب دخل و تصرف در نقشه ای که ائمه برای ما ترسیم کرده اند باز شود، به نتایج خوبی نخواهیم رسید.

 

حواسمان باشد که افراط در عزاداری، نتیجه ای جز تفریط ندارد. دهه سازی های متعدد، خلق مراسمات جدید و افراط در مراسمهای اصیل و اصلی، در نهایت به سود دینداری تمام نمی شود. حواسمان باشد که تمام این قالبها و آیینها باید در خدمت هدف باشد. هدفی که شهادت سیدالشهدا برای ما مشخص کرده است. مراقب باشیم در پیچ و خم این آیینهای رنگارنگ، مقصود را گم نکنیم.

 

۷ نظر ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۴:۴۲
شرف‌الدین

یکی دو هفته پیش رفته بودم یک مجلس روضه که برای یکی از آشناها بود.

آخر مراسم که همه رفته بودند، چند نفری نشستیم شام خوردیم و کمی گپ زدیم. ازجمله افرادی که نشسته بود، پسر جوانی بود با حدود 30 سال سن که زیارت عاشورای اول مجلس رو خونده بود و کمی هم روضه.

این بنده خدا یه کم از خاطرات کودکیش تعریف کرد که خیلی شیطون بوده و اصلا درس نمیخونده و مادر بیچاره اش با جارو دنبالش میکرده از بس اذیت میکرده. بعد رسید به دوران دانشگاه که اونجا هم اصلا درس نمیخونده و همه اش سرش به حاشیه گرم بوده.

منتها قسمت جالب صحبتهاش اونجایی بود که میگفت مدتی مسئول ستاد امر به معروف و نهی از منکر یکی از شهرستانها بوده. میگفت روزی چندجا دعوا میکردیم. به عنوان مثال خبر میرسید که توی یک رستوران تعدادی دختر و پسر دانشجو جمع شدند و دارند میزنند و میرقصند. میرفتم اونجا و میزدمشون. یه بار یک پسری پنج تا دختر را بی ناموس کرده بود و فهمیدم دادستان نمیخواد بگیردش. منم برای اینکه دیگه از این غلطها نکنه، نیم ساعت زدمش. توی یک خونه پارتی بود و رفتیم اونجا و زدمشون.

اینها رو که داشت تعریف میکرد، یکی برگشت گفت آخه چرا؟! به چه مجوزی؟!

 میگفت من هرکاری کردم برای اسلام کردم. پشیمون هم نیستم. اگر جایی هم در حق کسی ظلم کردم، همین روضه هایی که من میخونم و شماها گریه میکیند، باعث میشه بخشیده بشه. یک بار به حضرت زهرا گفتم اگر کاری که میکنم غلط هست، من دیگه نتونم روضه بخونم. ولی باز هم تونستم!

 

 

-------------------------

حالا من به شخص این بنده خدا کاری ندارم.ولی دین یکی از بزرگترین ضربه ها رو از همین تفکر و روحیه خورده

 

 

 

۱۱ نظر ۲۶ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۴
شرف‌الدین

لابد همه فیلم گلادیاتور را دیده اید. مردم جمع می شدند در میدان مبارزه و با خنده و شعف کشته شدن آدمها را می دیدند و هرکس ضربه ای به طرف مقابلش میزد و تکه پاره اش میکرد ، دست و سوت می زدند.

این ایام که رفتار مردم را میبینم که چطور اشتباه (به فرض واقعیت) یک نفر را با شور و شعف برای هم تعریف میکنند یاد گلادیاتور میفتم. وقتی از گناه و فساد دیگری حرف میزنند برق توی چشمشان میدرخشد و هرچه تعداد قربانیان بیشتر میشود اینها هم خوشحالتر میشوند.

"قضیه فلانی را شنیدی؟" یکی از پرتکرار ترین جمله های این روزها شده و انگار جبرئیل بر اینها نازل شده که "بلّغ ما انزل الیک" و همه وظیفه دارند دیگران را از این ماجرا آگاه کنند.

همه ما میدانیم که سیاست اسلام در مسائل خلاف عفت، پرده پوشی و مستوری است. به همین خاطر هم هست که علاوه بر معصیت بودن خود عمل خلاف عفت، اشاعه و بیان کردنش هم معصیت است. قرار نیست اگر کسی از این جنس خطاها مرتکب شد، این قضیه در بوق و کرنا شود که خودش هم باعث قبح شکنی است.

این که از رفتن آبروی دیگری خوشحال میشویم و بی ملاحظه آبرویش را همه جا میبریم و با شور و ولع همه جا منتشرش میکنیم و برایش جوک درست میکنیم و دستمایه شوخی هایمان میکنیم،  اخلاق زشتی است که دامنگیر ماست.

اگر در دعاهایمان به خدا عرض میکنیم که" لاتفضحنی علی رووس الاشهاد"، چرا خودمان به این مضمون عمل نمیکنیم؟

کاش دستگاه قضایی ما کارش را درست و عادلانه و به موقع انجام میداد و کاش ما هم پرده پوشی و اخلاق کریمانه را یاد میگرفتیم.

۸ نظر ۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۰:۰۳
شرف‌الدین