الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۱۵۴ مطلب توسط «شرف‌الدین» ثبت شده است

 

همراهی همسران مقامات سیاسی مساله جدیدی نیست و بسیار دیده ایم که روسای جمهور در سفرهای کاری خود خانواده خود را به همراه می برند. این همراهی گاهی صرفا تشریفاتی است و گاهی توام با دخالت خانواده رییس جمهور در مسائل است.

ملانیا و دختر و دامادش در سفر به عربستان همراه ترامپ بودند و دیدیم که در جلسات کاری رسمی حضور داشتند. ملانیا از چندین مرکز بازدید کرد و برای عده ای سخنرانی کرد.حال این سوال به ذهن متبادر می شود که اساسا اگر قرار باشد کسی برای یک کشور تصمیم بگیرد و  در جلسه ای دیپلماتیک شرکت کند و برای دیگران سخنرانی کند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ آیا به صرف نسبت خانوادگی میتوان ادعای فهم سیاسی کرد؟ اگر کسی فقط یک ترم در دانشگاه لیوبلیانا درس بخواند و بعد ترک تحصیل کند و به شغل شریف مانکنی مشغول شود و صرفا به خاطر زیبایی همسر یک تاجر پولدار شود و سپس شوهرش رییس جمهور شود، فهم و دانش و شایستگی لازم را دارد که در عرصه سیاسی نقش آفرینی کند و برای دیگران سخنرانی کند؟

مگر دانش سیاسی و دیپلماتیک ایدز است که از طریق روابط زناشویی به دیگران منتقل شود؟!

۶ نظر ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۸
شرف‌الدین

حتی اگر به طور کامل هم نپذیریم، اما اجمالا قبول داریم که در کشور دو جناح عمده سیاسی وجود دارد: اصولگرایی و اصلاح طلبی

هرکدام از این دو جناح در طول این سی و هشت سال مدیرانی را تربیت کرده  و سرمایه های اجتماعی زیادی را اطراف خود جمع کرده اند.

 

حال به اصلی ترین بخش های حاکمیت نگاهی بیندازیم: رهبری، ریاست جمهوری، مجلس، قوه قضاییه، شورای نگهبان، شوراها، ارتش، سپاه، بسیج، صداوسیما، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، ستاد ائمه جمعه و جماعات و بسیاری از نهادهای دیگر.

 

اما مسئولان و  مدیران مشغول در این نهادها برخی مستقیم و غیرمستقیم به انتخاب مردم وابسته اند و برخی دیگر انتصابی هستند. حال به نهادهایی که مدیرانشان به صورت انتصابی انتخاب می شوند مراجعه کنید. در این نهادها کدامیک از جریانهای سیاسی حضور دارند؟ مثلا در سپاه پاسداران و قرارگاه خاتم الانبیا مناصب در دستان اصولگرایان است یا اصلاح طلبان؟ در بنیاد مستضعفان چطور؟ در قوه قضاییه؟ شورای نگهبان؟

آنچه واضح است اینکه در اکثر (و اگر نگوییم همه) نهادهایی که ارتباطی به رای مردم ندارند اصولگرایان زمام را در دست دارند. در این میان تکلیف مدیران کارآزموده و لایق اصلاح طلب چیست؟

اگر در مواقعی که مردم حق انتخاب دارند، اصلاح طلبان را انتخاب نکنند، عملا تمام مناصب کشور تسلیم اصولگرایان می شود و آنان نیز در انتخابهای خود به سراغ مدیران همسوی خود رفته و مدیران لایق بسیاری کنار گذاشته می شود. از آنجا که قاعدتا اصولگرایان به اندازه تمام مناصب کشور مدیر توانمند و قوی ندارند، کار به جایی میرسد که افراد درجه سه و چهار آن جریان برای مسئولیتهای مهم گمارده می شوند و آثار سوء آن دامنگیر مردم خواهد شد. هنوز فراموش نکرده ایم دورانی را که شخص متخصصی مثل دکتر ظریف در هیچ نهادی در این مملکت مسئولیتی نداشت و افراد ضعیف و درجه چندم به مناصب عالیه سیاست خارجی منصوب شده بودند.

 

رای به روحانی حداقل این زمینه را فراهم می آورد که افراد متخصص و کارامد فراوانی بتوانند فرصتی برای فعالیت بیابند.

 

۷ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۱۵
شرف‌الدین

شهید سید محمدباقر صدر یکی از شخصیتهای محبوب زندگی من است. مردی مبارز و اندیشمند از خانواده ای بزرگ که به حق می شود او را جزو نوابغ معاصر دانست. یکی از ویژگی های بارز شهید صدر، جمع بین علم و عمل بود. او چنان بر سر عقیده خود ایستادگی کرد که رژیم بعث عراق به طرز وحشیانه ای او و خواهرش را به شهادت رساند.

 

از آنجایی که من علاقه زیادی به شهید صدر داشتم  و از کتابهای ایشان بسیار آموخته بودم، در تابستان 95 روزی در نجف اشرف تصمیم گرفتم مزار ایشان را پیدا کنم و فاتحه ای بخوانم. میدانستم که ایشان را (بر خلاف سایر اعضای شاخص خاندانشان که در کاظمین مدفون اند) در قبرستان وادی السلام نجف دفن کرده اند. از خیابان داخل وادی السلام تاکسی گرفتم و گفتم میخواهم بروم سر مزار محمدباقر صدر. سوار که شدم گفت اینجا باید بگویی "شهید اول" تا با شهید دوم یعنی سیدمحمد صدر (پدر مقتدی صدر) اشتباه گرفته نشود. من را برد و جلوی یک ساختمان خیلی بزرگ پیاده کرد. چندبار پرسیدم اینجا مزار شهید صدر است؟ مطمئنی؟ گفت بله.

پیاده که شدم دیدم کارگرها مشغول ساخت و ساز یک بنای عظیم با گنبد و گلدسته در محوطه ای بسیار بزرگ هستند. از داخل یک راهروی طولانی رد شدم و رسیدم به قبر شهید صدر و فاتحه ای خواندم. با اینکه جنازه بنت الهدی (خواهر شهید صدر) مفقود است و کسی نمی داند که او کجا مدفون است، اما برای او هم به صورت نمادین اتاقی در نظر گرفته بودند و حتی زیارتنامه اختصاصی نوشته بودند!

بعد از خواندن فاتحه برگشتم داخل محوطه. یک نگهبان آنجا بود که بعدا فهمیدم از همرزمان مقتدی بوده و زمان حمله آمریکایی ها به نجف، جزو مبارزین بوده. پرسیدم اینجا قرار است دانشگاه یا پژوهشگاهی به نام شهید صدر تاسیس شود؟ گفت نه. گفتم کتابخانه یا مرکز فرهنگی می شود؟ گفت نه. گفتم پس کاربری اینجا چیست؟ گفت مقبره شهید صدر است. گفتم آخر به این بزرگی؟! جوابی داد که تعجبم را بیشتر کرد. گفت: مگر سید الخمینی مقبره به آن بزرگی ندارد؟! خب ما هم برای شهید صدر شبیه آن را درست کردیم!! آنجا بود که در دلم گفتم چه کسی فکر میکرد سنت سیئه گنبد و بارگاه سازی  کار را به اینجا بکشد که اینگونه باعث چشم و هم چشمی شود!!

 

این روزها سالگرد شهادت مظلومانه شهید صدر است.

مقبره شهید صدر

۵ نظر ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۰
شرف‌الدین


حامد همایون (خواننده پاپ) یک آهنگ داره به اسم "هیهات" که برای سیدالشهدا خونده.
توی بخشی از این شعر میگه:

ای نور تر از نور تر از نور تر از نور
ای ماه تر از ماه تر از ماه تر از ماه/

تو امر کنی خاک در درگهت هستم
ای شاه تر از شاه تر از شاه تر از شاه

این آهنگ رفته ارشاد و مجوز هم گرفته و آلبومش هم اومده بیرون.

 


حالا فرض کنید اگر کسی این شعر رو برای آقای خامنه ای میخوند و خطاب به ایشون میگفت: "ای شاه تر از شاه" چه اتفاقی براش میفتاد؟! :))

لغت "شاه" در هر دو جا یکسانه اما بنا به شرایط مختلف، برداشتهای مختلف ازش فهم میشه

۴ نظر ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۲۳
شرف‌الدین

"روح انتظار آنچنان در او نهادینه شده بود که ظهور حضرتش را بسیار نزدیک می‌دید و قرآن کریم هم چه زیبا می‌فرماید که: «الیس الصبح بقریب»؟ آیا صبح نزدیک نیست؟! "

 

جمله بالا را مدیر یک دارالقرآن در وصف مرحوم علی اکبر پرروش گفته است. شبیه این را هم زیاد شنیده ایم که وقتی می خواهند حرف امیدوار کننده ای بزنند و وعده نصر و پیروزی بدهند، به آیه 81 سوره هود اشاره میکنند. به خصوص در رابطه پایان روشن دنیا و ظهور امام عصر (عج) زیاد به این آیه استناد می شود.  الیس الصبح بقریب؟ ایا صبح نزدیک نیست؟

 

اما مراجعه به قرآن کریم و خواندن آیاتی که در رابطه با این مساله است، نشان میدهد که این آیه نه تنها معنای نصرت و پیروزی و روشنی بخشی ندارد، بلکه آیه و وعده عذاب است! آیه در رابطه با قوم لوط است آنجا که مهلتشان تمام می شود و ملائک الهی آمده و قصد عذاب این قوم را دارند.

 

قَالُوا۟ یَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوٓا۟ إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍۢ مِّنَ ٱلَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلَّا ٱمْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُۥ مُصِیبُهَا مَآ أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ ٱلصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ ٱلصُّبْحُ بِقَرِیبٍۢ

(فرشتگان عذاب) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‌ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می‌شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!»

۴ نظر ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۲۳
شرف‌الدین

 

 

اتفاقات تلخ در زندگی همه رخ می دهد. مثلا کارخانه ای ورشکست شود، عذر یکی از محل کارش خواسته شود، نامزدی دو نفر به فرق کشیده شود، دو شریک بخواهند شراکتشان را به هم بزنند، زندگی مشترک دونفر به طلاق منتهی شود،  کسی روانه زندان شود یا هر اتفاق تلخ دیگر.

 

اما با یک چاشنی شیرین، می توان تلخی این اتفاقات را کمتر کرد. می شود با فکر و برنامه ریزی کاری کرد که تلخی این اتفاقات ناگوار به کمترین میزان ممکن برسد. مثلا اگر قرار است کسی از محل کارش اخراج شود، میشود یک مهمانی کوچک برای او  بگیرند و با هدیه و گل او را راهی کنند. یا اگر قرار است کسی برای اجرای حکم وارد زندان شود، او را با جمع دوستان و در فضای خوب روانه زندان کرد. دلیلی ندارد که این اتفاقات تلخ را خودمان با دست خودمان تلخ تر کنیم.

کلا ایجاد "پایان شیرین" خودش یک مهارت است که باید یاد بگیریم. حتی در بدترین شرایط هم باید یاد بگیریم که خودمان با دست خودمان بدترش نکنیم و تا جایی که میتوانیم آن را قابل تحمل تر کنیم.

...............

ما شکی نداریم که طلاق یک اتفاق ذاتا ناخوشایند است. اما قرآن توصیه میکند حتی این اتفاق تلخ هم با خوبی و محبت انجام شود. کاری که دقیقا در فرهنگ ما برعکس انجام میشود و طرفین سعی میکنند تا جایی که میتوانند کار را بدتر و تلختر کنند!

 

«وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین»
«براى زنان‏ طلاق داده شده، کالاى پسندیده (به عنوان هدیه داده شود و این کار) حقى بر متقین است.»

 

«وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً ... »
«و چون زنان را طلاق گفتید و به پایان عده خویش رسیدند، پس به خوبى نگاهشان دارید یا به خوبى آزادشان کنید و آنان را براى آزار و زیان رساندن به ایشان نگاه مدارید تا به حقوقشان تعدى کنید و هر کس چنین کند، قطعاً بر خود ستم نموده است و آیات خدا را به ریشخند مگیرید...»

 

«الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ شَیْئ... »
«طلاق (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد) دو بار است و از آن پس یا به نیکو وجهى نگه داشتن اوست یا به نیکو وجهى رها ساختنش و حلال نیست که از آنچه به زنان داده‌‏اید چیزى باز ستانید ...»
 

 

البته پایان شیرین طلاق به معنی برگزاری جشن طلاق نیست. کافی است به یکدیگر فحاشی و بی ادبی نکنند، آبروی هم را نبرند، رازهای هم را افشا نکنند و حرمتها را از بین نبرند.

 

 

۶ نظر ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۶
شرف‌الدین

اینقدر  آیه أمن یجیب (آیه 62 سوره نمل) و ختم أمن یجیب گرفتن رواج دارد که گویی این دعا جزو مسلمات دعایی و روایی ماست. اما جالب اینکه این دعا (که در حقیقت بخشی از یک آیه قرآن است) ریشه روایی ندارد و هیچ توصیه ای از معصومین برای خواندن این آیه به عنوان دعا وجود ندارد! گاهی اوقات ادعیه ای مانند حدیث کسا نیمچه سندی  دارند اما خواندن أمن یجیب به عنوان دعا حتی همان را هم ندارد!

 

حالا نداشتن ریشه روایی به کنار، حتی این مقدار از ایه که خوانده می شود معنای درستی هم ندارد! کافی است به آیات 59 تا 64 سوره نمل مراجعه کنیم و کمی قبل و بعد از آن را هم بخوانیم:

 

آیا خدا بهتر ست‏ یا آنچه [با او] شریک مى‏ گردانند (۵۹)

[آیا آنچه شریک مى ‏پندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهاى بهجت‏انگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودى با خداست [نه] بلکه آنان قومى منحرفند (۶۰)

[آیا شریکانى که مى ‏پندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن کوه ‏ها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخى گذاشت آیا معبودى با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمى‏ دانند (۶۱)

یا  آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى ‏کند و گرفتارى را برطرف مى‏ گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مى‏ دهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مى ‏پذیرید (۶۲)

یا آن کس که شما را در تاریکیهاى خشکى و دریا راه مى ‏نماید و آن کس که بادها[ى باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر مى‏ فرستد آیا معبودى با خداست‏ خدا برتر [و بزرگتر] است از آنچه [با او] شریک مى‏ گردانند (۶۳)

یا آن کس که خلق را آغاز مى ‏کند و سپس آن را بازمى ‏آورد و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزى مى‏ دهد آیا معبودى با خداست بگو اگر راست مى‏ گویید برهان خویش را بیاورید (۶۴)

 

 

از دیدن این آیات روشن شد که معنای آیه أمن یجیب صرفا این است: یا  آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى ‏کند و گرفتارى را برطرف مى‏ گرداند.

پس خواندن این بخش از آیه حتی معنی هم نمی دهد . جمله ناقص است!!

 

علت اینکه این اشتباه فاحش اینقدر رواج دارد چیست چندان مشخص نیست اما می توان حدسی را مطرح کرد. حرف "یا" دو معنی دارد: هم حرف نداء است (مانند آنجا که میگوییم یا ابالفضل) هم معنای تفریق میدهد (معادل OR  انکلیسی). آنچه در آیه آمده به معنای دوم است اما کسی که صرفا ترجمه را ببیند، ممکن است تصور کند که "یا" به معنی حرف نداء است و معنی آیه را اشتباه بفهمد! البته این احتمال هم ضعیف است چون دیدم بعضی عربها هم ابن آیه را مانند دعا می خوانند.

 

در فقه ضرب المثلی وجود دارد که میگوید "رب شهره لا اصل لها=چه بسا چیزی بسیار مشهور باشد اما هیچ اصل و ریشه ای نداشته باشد". ظاهرا دعای أمن یجیب نیز یکی از همان مشهورات بی مبناست.

 

 

۴ نظر ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۳۱
شرف‌الدین

یکی از عادات رایج ما این است که در هرمساله و موضوعی، استنادی به آیه ای از قرآن یا حدیثی از معصوم یا بیت و مصراعی بیاوریم. گاهی این استنادات بسیار به جا و شیرین است و برای تفهیم مطلب بسیار کمک میکند.

اما یکی از مسایل بسیار رایج  استفاده های اشتباه از این آیات و روایات است.

 

به عنوان مثال بارها شنیده ایم که وقتی قدرت خداوند بر سایر قدرتها پیروز میشود و مثلا در جبهه جنگ نیروهای اسلام با وجود کمبود نیرو و ادوات بر نیروهای دشمن پیروز می شوند به این آیه استناد می شود که "یدالله فوق ایدیهم" (آیه 10 سوره فتح). یا مثلا در جایی که دیگران هرچه خدعه به کار می برند نمیتوانند حق و حقیقت را از بین ببرند به این آیه  اشاره میشود.

 

اما این برداشت از آیه برداشت ناصحیحی است. این آیه در رابطه با پیمانی است که برخی مومنین با پیامبر اسلام بستند. در عرب (وحتی سایر بلاد) رسم است که موقع پیمان بستن، با یکدیگر دست میدهند یا دستهایشان را روی هم میگذارند. اینجا هم خداوند میفرماید آنهایی که با پیامبر پیمان می بندند، گویی با خدا پیمان  می بندند و دست خدا نیز روی دست آنان است. لذا برداشت رایج از ایه علیرغم اینکه مفهوم درستی دارد، اما ربطی به محتوای ایه ندارد.

 

*إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَ یَدُ ٱللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ

۴ نظر ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۲۸
شرف‌الدین

سوم راهنمایی که بودم، معلم زبانمان معلم خوبی نبود. گرامرها پیچیده بود ولی ایشان درست درس نمیداد. تقریبا هیچکس درس را یاد نگرفته بود. من که بچه خوب و درس خوان مدرسه بودم  یک بار بعد از کلاس رفتم که از معلممان گلایه کنم. گفتم: آقا ببخشید ما زبان را خوب یاد نمیگیریم. معلم لبخندی زد و گفت: همه شما زبان را خوب بلدید. مثلا بگو book یعنی چی؟ گفتم کتاب. گفت bag یعنی چی؟ گفتم کیف. گفت پس دیدی بلدی؟

من هم متعجب با معلممان خداحافظی کردم که با پرسیدن چند لغت ساده، منکر مشکل عمیق بچه ها در یادگیری گرامر شد.

 

اینکه ما ببینیم مردم ما در سال 92 و بعد از بمباران شدید تمام رسانه ها و تریبونهای رسمی علیه "سران فتنه" و "فتنه اکبر" دقیقا به همان کسی رای میدهند که "سران فتنه" و "اکبر" حمایت کردند؛

اینکه ما ببینیم در انتخابات مجلس یک نفری که "ممنوع التصویر" و "ممنوع المصاحبه" و "ممنوع التشییع" هست، با یک فایل ویدئویی چند دقیقه ای، میتواند تمام میلیاردها بودجه جریانهای خاص را بی اثر کند و همه افراد گمنام لیست امید را راهی مجلس کند؛

و بعد اساسا منکر اختلاف شویم و دست دوستی دراز شده را پس بزنیم، جای تامل جدی است. این رفتار شبیه رفتار همان معلم زیان است

 

 

 

۶ نظر ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۴
شرف‌الدین

لغات با ریشه عربی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


در دوران رضاشاه، برخی واژه ها مانند دادستان و بزهکار و... جایگزین واژه های عربی شدند. کاش آن شیوه ادامه پیدا میکردو امروز در یک برگ از کتاب، با اینهمه واژه عربی روبرو نبودیم

 

 

 

 

۸ نظر ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۸
شرف‌الدین