چرا روحانی؟ (1)
حتی اگر به طور کامل هم نپذیریم، اما اجمالا قبول داریم که در کشور دو جناح عمده سیاسی وجود دارد: اصولگرایی و اصلاح طلبی
هرکدام از این دو جناح در طول این سی و هشت سال مدیرانی را تربیت کرده و سرمایه های اجتماعی زیادی را اطراف خود جمع کرده اند.
حال به اصلی ترین بخش های حاکمیت نگاهی بیندازیم: رهبری، ریاست جمهوری، مجلس، قوه قضاییه، شورای نگهبان، شوراها، ارتش، سپاه، بسیج، صداوسیما، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، ستاد ائمه جمعه و جماعات و بسیاری از نهادهای دیگر.
اما مسئولان و مدیران مشغول در این نهادها برخی مستقیم و غیرمستقیم به انتخاب مردم وابسته اند و برخی دیگر انتصابی هستند. حال به نهادهایی که مدیرانشان به صورت انتصابی انتخاب می شوند مراجعه کنید. در این نهادها کدامیک از جریانهای سیاسی حضور دارند؟ مثلا در سپاه پاسداران و قرارگاه خاتم الانبیا مناصب در دستان اصولگرایان است یا اصلاح طلبان؟ در بنیاد مستضعفان چطور؟ در قوه قضاییه؟ شورای نگهبان؟
آنچه واضح است اینکه در اکثر (و اگر نگوییم همه) نهادهایی که ارتباطی به رای مردم ندارند اصولگرایان زمام را در دست دارند. در این میان تکلیف مدیران کارآزموده و لایق اصلاح طلب چیست؟
اگر در مواقعی که مردم حق انتخاب دارند، اصلاح طلبان را انتخاب نکنند، عملا تمام مناصب کشور تسلیم اصولگرایان می شود و آنان نیز در انتخابهای خود به سراغ مدیران همسوی خود رفته و مدیران لایق بسیاری کنار گذاشته می شود. از آنجا که قاعدتا اصولگرایان به اندازه تمام مناصب کشور مدیر توانمند و قوی ندارند، کار به جایی میرسد که افراد درجه سه و چهار آن جریان برای مسئولیتهای مهم گمارده می شوند و آثار سوء آن دامنگیر مردم خواهد شد. هنوز فراموش نکرده ایم دورانی را که شخص متخصصی مثل دکتر ظریف در هیچ نهادی در این مملکت مسئولیتی نداشت و افراد ضعیف و درجه چندم به مناصب عالیه سیاست خارجی منصوب شده بودند.
رای به روحانی حداقل این زمینه را فراهم می آورد که افراد متخصص و کارامد فراوانی بتوانند فرصتی برای فعالیت بیابند.