الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

یکی از رایج ترین استراتژی های نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با پدیده های مختلف، استراتژی "جنگ در یک سنگر جلوتر" است. به این معنا که ما اگر از موضوعی عقب نشینی کنیم، طرف مقابل جلوتر می آید و مطالبه جدیدی مطرح می کند. پس ما در یک سنگر جلوتر میجنگیم.

به عنوان مثال:

 

1- اگر اجازه برگزاری تجمعات و راهپیمایی به کارگران بدهیم، ممکن است گروه ها و اقشار معاند نیز چنین درخواستهایی را مطرح کنند.

2-اگر اجازه ورود زنان به استادیوم را بدهیم، فردا ممکن است به دنبال حضور در مسابقات شنا بروند.

3- اگر امروز با برداشتن روسری دختران خیابان انقلاب برخورد نکنیم، فردا ممکن است عده ای بخواهند بدون لباس به خیابان بیایند.

4- اگر از اجرای برخی مجازاتهای اسلامی صرف نظر کنیم، ممکن است عده ای برای از بین بردن الباقی اش نیز اقدام کنند.

و بسیاری دیگر از این دست مثالها.

 

یکی از بزرگترین آفتهای این استراتژی این است که برخی اوقات حلالهای خداوند حرام میشود. مثلا ممکن است ورود زنان به استادیوم از نظر شرعی ایرادی نداشته باشد اما علت مخالفت با آن، پیشگیری از طرح سایر درخواست هاست.

ما معمولا در برابر حلال شدن حرامها حساسیم و موضع گیری میکنیم اما در برابر تحریمرحلالها حساس نیستیم و اعتراضی نمیکنیم.

استراتژی "جنگ یک سنگر جلوتر" در بسیاری از موارد مصداق حرام سازی حلال است و نظام چنین حقی ندارد

۶ نظر ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۲۶
شرف‌الدین


رئیس جمهور ترامپ نهایتا روز سه شنبه  هفته گذشته خواسته کمپینی را محقق کرد که به دنبال پاره کردن توافق هسته ایران بود. برای این کار ترامپ درخواست های مشاور امنیت ملی، کمیته روابط خارجی کاخ سفید، سه متحد اروپایی (آلمان، بریتانیا و فرانسه) و چندین نهاد و شخصیت شناخته شده را نادیده گرفت و با بی توجهی به نظر  دو سوم مردم آمریکا که مخالف خروج آمریکا از برجام بودند، به طور رسمی از این توافق خارج شد. اعلام خروج آمریکا از برجام خواسته دو حامی مالی کمپین انتخاباتی ترامپ یعنی شلدون ادلسون، برنارد مارکوس و همچنین پاول سینگر، حامی مالی جشن تنفیذ ریاست جمهوری ترامپ بوده است.


مارکوس و ادلسون که عضو اتحادیه لیکودیست یهودیان جمهوری خواه هستند، پیش از این نتیجه سرمایه گذاری خود را در موضوع انتقال سفارت آمریکا به قدس و همچنین حذف عبارت سرزمین های اشغالی (که برای نامیدن سرزمین های فلسطینی اشغال شده در قدس شرقی و کرانه باختری استفاده می شده است)، گرفته اند.


ادلسون مهمترین حامی کمپین جمهوری خواهان و ترامپ بوده است. ادلسون و همسرش مریام  35 میلیون برای انتخاب شدن ترامپ، 20 میلیون برای صندوق رهبری جمهوری خواهان در کنگره (CLF) و 35 میلیون دلار برای صندوق رهبری جمهوری خواهان در سنا (SLF) هزینه کرده اند. هر دو این صندوق ها سوپر پک هایی هستند که برای کسب اکثریت کرسی ها در مجلس سنا و کنگره توسط جمهوری خواهان تلاش می کنند. 

 

سایت پولیتیکو گزارش داد که مهمترین قسمت سخنرانی ترامپ در سازمان ملل مبنی بر خروج از برجام توسط جان بولتون (مردی که به تازگی مشاور امنیت ملی ترامپ شده است) وارد سخنرانی ترامپ شد و خود بولتون نیز تحت تاثیر حامیان مالی جمهوری خواهان این کار را کرد. به همین دلیل ادبیات تند و عجیب این بخش با آنچه کارکنان کاخ سفید تنظیم کرده بودند متفاوت بود.

بولتون دقیقا بعد از دیدار با شلدون ادلسون از تگزاس با ترامپ تماس گرفت.


برنارد مارکوس دومین حامی مالی کمپین ترامپ است که 7 میلیون دلار به سوپر پک های ترامپ کمک کرده است. در یک مصاحبه تلوزیونی با شکبه فاکس در سال 2015، مارکوس توافق هسته با ایران را به " معامله با شیطان" تشبیه کرد و گفت:" از نظر من ایران همان شیطان است”. مارکوس و ادلسون دلبستگی عجیبی به بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) دارند. در سال 2011 (که شاهد شایعات گسترده در خصوص حمله اسرائیل به ایران بودیم) ادلسون 1.5 میلیون دلار به این گروه کمک مالی کرد. در همین سال مارکوس نیز 10.7 میلیون دلار به این بنیاد کمک کرد و اصلی ترین حامی مالی آن بود.


پائول سینگر نیز در سال 2011 حداقل 3.6 میلیون دلار به بنیاد دفاع از دموکراسی کمک کرد و به این ترتیب به دومین حامی مالی آن تبدیل شد.همچنین سینگر دومین حامی مالی سناتور تام کاتن است که مواضع تندی علیه ایران دارد. در سال 2016 او ابتدا از کاندیداتوری ترامپ حمایت نکرد اما پس از پیروزی ترامپ در انتخابات به او نزدیک شد و 1 میلیون دلار برای جشن های پیروزی او خرج کرد.در مجموع این سه بیلیونر  40 میلیون دلار برای ترامپ خرج کرده اند. در سال 2016 علاوه بر کمپین ترامپ، 44 درصد مشارکت مالی فردی در سوپرپک  صندوق رهبری کنگره (CLF) و 47 درصد منابع مالی سوپرپک صندوق رهبری سنا (SLF)را تامین کرده اند.


ممکن است تحلیل عده ای این باشد تصمیم ترامپ برای خروج از برجام به این دلیل بوده است که وعده این کار را در ایام انتخابات داده بود و به علاوه قصد دارد هرآنچه را که پیشینیان او بافته اند پنبه کند.اما توضیح دیگر این است که ترامپ و جمهوری خواهان شیفته بیلیونرهایی هستند که شدیدا به دنبال آن هستند که آمریکا را از هر نوع آشتی و تنش زدایی با ایران دور کنند، حتی اگر این توافق یک توافق چند جانبه برای دور نگه داشتن ایران از دست یابی به سلاح هسته ای باشد.هر دو نظر درست هستند اما به عنوان یک نشانه باید بدانید که بر اساس گزارش اشلی پارکر، خبرنگار واشنگتون پست ترامپ روز چهارشنبه، بعد از توافق هسته ای با ادلسون دیدار کرد. البته گفته شده است که این دیدار دوستانه بوده و خیلی قبل تر برنامه ریزی شده بوده است.



نویسنده: الی کلیفتن

منبع: لوبلاگ



۲ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۰
سراج الدین

بسیاری از افراد این سوال برایشان وجود دارد که نقش وکیل در پرونده چیست؟ میگویند وقتی وکیل می داند که حق با یکی از طرفین است، چرا باید از فردی که فاقد حق است دفاع کند؟

 

به این پرونده واقعی توجه کنید:

«دو نفر برای معامله یک منزل مسکونی قراردادی را امضا میکنند. در متن این قرارداد اشاره شده که خریدار طی سه فقره چک با شماره های مشخص، مبلغ سه میلیارد تومان به عنوان پیش پرداخت به فروشنده پرداخت نموده و الباقی مبلغ نیز در روز محضر پرداخت خواهد شد. پس از امضای قرارداد، خریدار به بهانه اینکه دسته چک شخصی اش مشکلی دارد، تحویل چکها را به فردا موکول میکند و فردا نیز بهانه دیگری می آورد و عملا پیش پرداخت را نمی دهد. از سوی دیگر فروشنده هم با امضای قرارداد اقرار کرده که مبلغ را تحویل گرفته. فروشنده نزد وکیل میرود و استمداد میکند. وکیل نیز پیشنهاد میکند که فروشنده برای احقاق حقوق خود اعلام کند که چکها مفقود شده و درخواست کند که چکهای جدید تحویل شود.»

 

آیا واقعا چکها مفقود شده است؟ وکیل صادقانه حرف میزند یا دروغ میگوید؟ اگر وکیل طرف مقابل به امضای فروشنده استناد کند دروغ گفته است یا راست؟

 

تفاوت بین عالم ثبوت و اثبات و بازی در زمین هرکدام از این عوالم، تنها یکی از مواردی است که وکیل را با پرسشهای اخلاقی مواجه می سازد. آیا می توان به صورت قطعی گفت وکیل یکی از طرفین اهل دوزخ است و وکیل طرف دیگر اهل بهشت؟

 

۶ نظر ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۸
شرف‌الدین

دکتر میثم حاتم، کارشناس مسائل کشورهای عربی درخواست کردیم تا در یادداشتی کوتاه نظام انتخاباتی عراق را به صورت مختصر برای خوانندگان الدین معرفی کنند. در تهیه این یادداشت آقای حسن اجرایی نیز به ایشان کمک کردند. آنچه در ادامه میخوانید دید بسیار خوبی نسبت به فضای انتخابات عراق به شما خواهد داد.


بر خلاف ایران، نظام عراق یک سیستم پارلمانی است. در نظام پارلمانی، مردم فقط در یک انتخابات شرکت می‌کنند و تنها نمایندگان پارلمان هستند که به طور مستقیم توسط مردم انتخاب می‌‌شوند. بر این اساس، انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر به عهده پارلمان خواهد بود. به عبارت دیگر، نقش مردم در انتخاب رؤسای قوای سه‌گانه، غیرمستقیم است.


در انتخابات پارلمانی عراق، مردم یا باید به یک لیست رأی بدهند، و یا تنها به یک نفر از کاندیداها. بنابراین نمی‌توان به ترکیبی دلخواه از لیست‌های مختلف رأی داد؛ چرا که هر کسی یک رأی دارد و می‌تواند آن را به یک لیست یا یک کاندیدا بدهد.


پیش از توضیح درباره روند پیچیده شمارش آراء در انتخابات پارلمانی عراق که تا چند روز آینده برگزار خواهد شد، لازم است توضیحاتی برای آشنایی با نظام انتخاباتی کشور همسایه داده شود:


۱- تعداد اعضای پارلمان عراق (مجلس النواب) 328 نفر است. از این تعداد، 320 نفر از استان‌های مختلف انتخاب می‌شوند (مثلا: بغداد 69 نفر، نجف 12 نفر، کربلا 11 نفر و مثنی 7 نفر) و 8 نفر باقی‌مانده، از میان اقلیت‌های مذهبی و قومیتی.


۲- حداقل 25 درصد هر لیست انتخاباتی، حتما باید زنان باشند؛ چه در هنگام اعلام کاندیداها و چه هنگام معرفی نمایندگان به مجلس. 


۳- برای انتخاب رئیس جمهور، اکثریت پارلمان (حد اقل نصف+1) باید به او رأی اعتماد دهند. نخست‌وزیر را رئیس‌جمهور انتخاب می‌کند؛ با این حال، نخست‌وزیر باید رأی اعتماد اکثریت پارلمان را به دست بیاورد.


۴- معمولا هیچ لیست و حزبی نمی‌تواند اکثریت آرا را به دست آورد؛ بنابراین برخی از لیست‌ها که خود ممکن است متشکل از چند حزب سیاسی باشند، مجبورند بعد از انتخابات و بنابر کرسی‌های به دست‌آمده، با فهرست‌های دیگر ائتلاف کنند تا اکثریت در پارلمان را به دست بیاورند و در نتیجه دولت را به دست بگیرند و مناصب سیاسی را بین خود تقسیم کنند.


پس از پایان رأی‌گیری، ابتدا بر اساس تعداد آرای اخذ شده و نسبت آن با تعداد نمایندگان پارلمان که از هر استان به پارلمان راه می‌یابند، حداقل رأی موردنیاز برای ورود به مجلس، به دست می‌آید. در اینجا برای توضیح شیوه راهیابی نمایندگان،‌ فرض می‌کنیم حداقل رأی برای ورود نمایندگان استان نجف به پارلمان عراق، کسب ۱۰ هزار رأی است. 


پس از این، هر لیست بر اساس رأی‌های کسب‌شده چیده می‌شود. رأی هر کاندیدا در این مرحله، شامل رأی‌هایی است که شخصا به نام وی به صندوق ریخته شده، و همچنین رأی‌هایی که به لیست متبوع او داده شده است. بنابراین طبیعی است که در یک لیستِ فرضا ۱۰ نفری، تفاوت محسوسی میان آراء هر کدام از اعضای لیست پیش بیاید. 


اتفاق عجیبی که در شمارش آرای انتخابات پارلمانی عراق رخ می‌دهد و شاید برای ما ایرانی‌ها عجیب باشد، انتقال رأی اضافی نفر اول لیست به نفر دوم و نفرات بعدی است. یعنی چه؟ پس از اینکه رأی هر کاندیدا مشخص شد، کاندیداها بر اساس رأی‌شان ردیف می‌شوند. فرض کنیم از لیست الف، یک نفر ۲۵ هزار رأی، کاندیدای دیگری ۱۲ هزار رأی و کاندیدای سوم ۹ هزار رأی و بقیه اعضای لیست، همگی آرائی کمتر از نفر سوم به دست آورده باشند. در این صورت، نفر اول در مقایسه با حداقل رأی که ۱۰ هزار رأی است، ۱۵ هزار رأی اضافه دارد که می‌‌تواند با استفاده از آن، اعضای دیگر لیست که کمتر از ۱۰ هزار رأی دارند را وارد پارلمان کند. بنابراین غیر از نفر دوم که با کسب ۱۲ هزار رأی، خودبه‌خود به پارلمان راه پیدا می‌کند، هزار رأی از ۱۵ هزار رأی اضافی نفر اول، برای راهیابی نفر سوم، کسر می‌شود. اعضای بعدی، هر کدام به نسبت رأیی که برای رسیدن به ۱۰ هزار نیاز دارند، از ۱۴ هزار رأی باقی‌مانده استفاده می‌کنند.


بر این اساس ممکن است همه افراد یک فهرست انتخاباتی، با استفاده از همان باقی‌مانده آرای نفر اول، بتوانند کسری رأی خود را برطرف کرده و وارد پارلمان شوند. طبیعی است که اگر بیشترین رأی یک لیست، از ۱۰ هزار کمتر باشد، کل لیست کنار گذاشته می‌شود؛ چون به هیچ‌وجه هیچ‌کدام از کاندیداهای لیست مذکور نمی‌توانند به ۱۰ هزار رأی لازم برسند.


مرحله آخرِ انتخاب نمایندگان پارلمان، در صورتی اجرا می‌شود که بر اساس روش فوق، اعضای پارلمان تکمیل نشود. در این صورت، کاندیداهایی که بیشترین رأی را کسب کرده‌اند، تا تکمیل تعداد نمایندگان استان نجف، به ترتیب وارد پارلمان می‌شوند. این وضعیت ممکن است به دلیل وجود آرای باطله و یا دلایل دیگر ایجاد شود.

۳ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۴۹
سراج الدین

سیاست خارجی

بن سلمان در حوزه سیاست خارجی نیز تلاش کرده است به تمامی کشورهای دنیا سفر کند و با ایجاد پیوند های عمیق اقتصادی متحدین راهبردی برای خود دست و پا کند. پیش از این محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران گفته بود اگر می خواهیم ایران قابل تحریم نباشد باید آنچنان با اقتصاد جهانی آمیخته شویم که تحریم کردن ما دشوار باشد. این اظهار نظر اگرچه در داخل ایران با مخالفت روبرو شد اما به نظر می رسد راهبرد عربستان در سال های گذشته همین بوده و بن سلمان بر شدت پیگیری آن افزوده استاگر برایمان سوال است که چرا علی رغم  کشتار مردم یمن هیچ کس متعرض عربستان نمی شود، باید بدانیم که عامل اصلی همین پیوند های سیاسی و اقتصادی است که عربستان با دیگر کشورهای قدرتمند جهان برقرار کرده است.


بن سلمان در تور جدید خود به آمریکا و اروپا، با بسیاری از شخصیت های مهم فرهنگی، علمی، اقتصادی و هنری آمریکا دیدار و سعی کرد به تنهایی مسئولیت پیشبرد دیپلماسی عمومی عربستان را به عهده گیرد و چهره شایسته ای از عربستان ارائه دهد.

همچنین با خرید تسلیحات فراوان نظامی از آمریکا این کشور را به مقابله هرچه بیشتر با ایران دعوت کرد و حتی بنابر برخی شنیده ها از ترامپ درخواست حمله به ایران را کرد و وعده تامین تمامی مخارج آن را داد. در سفر به فرانسه و اسپانیا نیز علاه بر خرید تجهیزات نظامی فراوان، از این دولت ها خواست تا از سرمایه گذاری در این ایران خودداری و به جای آن عربستان را انتخاب کنند.


علاوه بر اینها بن سلمان مشکل اسرائیل را نیز تقریبا حل کرده است و امروز به صورت علنی از ارتباط عربستان و اسرائیل صحبت می کند. رویکرد بن سلمان درحوزه سیاست خارجی اگرچه از نظر ایرانی ها نوعی وادادگی است اما در واقع او متحدینی برای کشورش ساخته است که اگر به وقت سختی از عربستان حمایت نکنند اقدامی برای ضربه زدن به آن نیز نخواهند کرد.




بنابرهمه آنچه گفته شد به نظر می رسد شاهزاده جوان علی رغم اشتباهات فاحش، فراگیر خوبی است و هر روز تجربه های بیشتری کسب می کند

با در نظر گرفتن اینکه  ایران نیز با چالش هایی مشابه عربستان سعودی روبرو است (مانند اقتصاد تک محصولی، بحران انرژی، بحران آب، انزوای بین المللی، نارضایتی های اجتماعی و دیگر بحران هایی که عربستان ندارد) و همچنین با توجه به همه برنامه ها و دست آوردهای راهبردی بن  سلمان نمی توان به راحتی گفت که ایران برای مدت طولانی دست بالا را داشته باشد.

شاید تنها تهدیدی که متوجه اصلاحات و اقدامات بن سلمان باشد ماهیت دستوری این اصلاحات است که ممکن است جامعه عربستان آن را نپذیرد و یک کودتای خانوادگی به طور کل اقدامات بن سلمان را با ناکامی مواجه کند.



۱ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۰۰
سراج الدین

🔸چالش انرژی و وابستگی به نفت

از آنجا که به اعتقاد متخصصین حوزه انرژی، عصر انرژی های احتراقی که مبتنی بر سوخت فسیلی هستند رو به پایان است، عربستان سعودی یکی از مهمترین راهبردهای خود در سال های پیش رو را خارج شدن از اقتصاد تک محصولی و کاهش اتکا به نفت قرار داده است.


🔸تولید انرژی های نو

عربستان برای تحقق این راهبرد هدف خود را تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده انرژی خورشیدی تعیین کرده است. در همین راستا به تازگی محمد بن سلمان و مدیر عامل سافت بانک ژاپن در نیویورک  تفاهم نامه ای امضا کردند که بر اساس آن، سافت بانک متعهد شده است ۲۰۰ میلیارد دلار در تولید انرژی خورشیدی در عربستان سرمایه گذاری کند تا پس از ۳۰ سال ظرفیت تولید انرژی خورشیدی در عربستان به ۲۰۰ گیگا وات برسید. برای اینکه بزرگی این عدد را به خوبی درک کنید کافی است بدانید که ظرفیت کل نیروهای خورشیدی جهان حدود ۴۰۰ گیگا وات است. ایران نیز به تازگی قرارداد پروژه ای را با فرانسوی ها امضا کرده است که ۶۰۰ مگا وات برق خورشیدی تولید کند و همچنین تعهد کرده است  در ۲۰ سال آینده ۵ گیگاوات انرژی تجدید پذیر تولید کند که انرژی خورشیدی نیز زیر مجموعه آن خواهد بود. 


🔸نئوم شهری بر لبه فن آوری:

سافت بانک، بانک عامل اصلاحات اقتصادی عربستان نیز هست. یکی از برنامه های مرتبط با اصلاحات اقتصادی در عربستان پروژه نئوم است. نئوم کلانشهری خواهد بود که در شمال‌غرب عربستان سعودی و در محدوده منطقه مستقل اقتصادی در مجاورت مصر و اردن در حال ساخته شدن است. نئوم قرار است شهری باشد که بر لبه فن آوری حرکت می کند. برای کشوری که قصد فاصله گرفتن از اقتصاد تک محصولی متکی به نفت را دارد، سرمایه گذاری از طریق ایجاد قطب های تولیدی پیشرفته نظیر پروژه نئوم، می تواند راه حل مطمئن و پایداری باشد.


🔸مقابله با خشکسالی:

عربستان همچنین برای خشکسالی های پیش رو و کمبود آب نیز برنامه دارد و سرمایه گذاری سنگینی در این حوزه انجام داده است. بن سلمان اخیرا قراردادی به ارزش 7.2 میلیارد دلار با BNP Paribas امضا کرده است تا 9 مرکز بزرگ آب شیرین کن را در کرانه دریای سرخ راه اندازی و به ظرفیت تولید آب شیرین این کشور اضافه کند.


🔸اصلاحات اجتماعی:

در حوزه اجتماعی نیز بن سلمان تصمیم گرفته است تصویر بدوی و بیانگردی که از عربستان وجود دارد را تغییر دهد. او که خود بر خلاف دیگر مردان عربستانی تک همسری را انتخاب کرده است پس از ۳۵ سال اجازه تاسیس سینما را صادر کرد، اجازه آوازخواندن را به زنان داد، به زنان گفت مجبور نیستید بیرون از خانه فقط لباس سیاه بپوشید، اجازه رانندگی را به زنان داد و حتی اجازه ورود آنها به ورزشگاه ها را نیز صادر کرد. به این ترتیب سلمان موفق شده است نه تنها برخی نارضایتی های اجتماعی را کاهش دهد، که حتی بتواند در مسیر هدف اصلی خود که تغییر چهره عربستان در نگاه جامعه جهانی است به موفقیت نسبی دست پیدا کند.


همه اینها در حالی است که ایران نیز با چالش های فوق روبرو است اما نویسنده در جست و جو های خود نه تنها موفق به شناسایی برنامه ای مهم و قابل اعتنا برای مقابله با چالش های فوق نشد، که حتی به نظر می رسد نوعی مقاومت سرسختانه برای حفظ شرایط فعلی نیز وجود دارد.


ادامه دارد...

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۵
سراج الدین

اگر بخواهیم برای هر آنچه که از محمد بن سلمان بن عبدالعزیز دیده ایم صفتی انتخاب کنیم، قطعا صفت "غیر منتظره" را انتخاب می کنیم. از نوع وارد شدن او به ساختار محافظه کار قدرت در عربستان گرفته تا اصلاحات اجتماعی و سیاسی او همه غیر منتظره بودند.

 

زمانی که پدر بن سلمان (سلمان بن عبدالعزیر)  در سال ۲۰۱۳ ولیعهد شد، او ریاست دیوان ولیعهد را برعهده گرفت. در ژانویه همان سال با آنکه سی سال بیشتر نداشت به سمت وزیر دفاع منصوب شد. مدتی بعد به تعداد سمت های او افزوده شد و سمت نایب ولیعهد و نایب دوم نخست‌وزیر نیز به وی داده شد. همینجا بود که گمانه زنی ها مبنی بر احتمال انتصاب او به عنوان ولی عهد قوت گرفت. بر اساس سنت جانشینی در آل سعود پس از ملک سلمان نوبت سلطنت به محمد بن نایف می رسید اما ملک سلمان آرام آرام فرزند خود را در مناصب قدرت ارتقا داد و نهایتا با برهم زدن بازی و برکنار کردن محمد بن نایف فرزند خود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد.

 


با این حال علی رغم این اقبال بلند در عرصه داخلی، نتایج تمامی سیاست‌های بن سلمان در عرصه‌های مهم خارجی، به ویژه در خاورمیانه دقیقاً برخلاف نظر او بوده است.

۱-  ۲۵ مارس ۲۰۱۵ میلادی برابر ۶ فروردین ۱۳۹۴، ولیعهد جوان که همزمان سمت وزارت دفاع را بر عهده داشت پس از تشکیل  ائتلافی از کشورهای عربی عملیاتی با نام طوفان قاطعیت را علیه یمن آغاز کرد که تا به امروز ادامه دارد و جز کشته شدن ۱۰ هزار یمنی و بروز قحطی برای هفت میلیون نفر دیگر نتیجه موثر دیگری نداشته است.

۲-  بن سلمان با به قدرت رسیدن پدرش، حمایت از شورشیان در سوریه را افزایش داد اما وارد شدن روسیه به صحنه، و فتح حلب توسط بشار اسد و نیروهای متحد آن، گروه های مورد حمایت عربستان را تاآنجا تضعیف کرد که امروز عربستان عملا از بازی سوریه حذف شده است.

۳-  آغاز رویارویی با قطر که با همکاری امارات صورت گرفت، به محاصره‌ ده ‌ماهه این کشور انجامید که هنوز نیز ادامه دارد. اما نتیجه این سیاست نزدیک شدن قطر به ایران بوده است.

۴-  در خصوص لبنان هم تهدید حریری به استعفا که باهدف تضعیف ایران و حزب‌الله لبنان  و حتی آغاز جنگ داخلی انجام شد به نتیجه‌ عکس انجامید و بر خلاف انتظار همگان باعث افزایش قدرت ایران و حزب‌الله در لبنان شد.

 

با توجه به آنچه گفته شد سوالی که مطرح می شود این است که چرا عربستان همیشه دربرابر ایران بازنده است؟

عنصر مشترک تمامی دخالت‌های سعودی، ورود بدون محاسبه در تنش‌ها با کشورهای منطقه است. همچنین تکیه کامل بر ایالات متحده در تامین امنیت و منافع عربستان در منطقه را می توان دلیل دیگر این ناکامی ها دانست. این درحالی است که بر خلاف عربستان سعودی، جمهوری اسلامی از همان سالهای آغاز جنگ تحمیلی با تکیه کامل بر منابع داخلی، راهبرد امنیتی خود را انتقال مرزهای امنیتی ایران به سرزمین های همسایه تعریف کرد و موفق شد در طول نزدیک به ۴۰ سال به تربیت نیروها و گروه های وفادار به خود بپردازد.


اما آیا در رقابت بین ایران و عربستان تنها یک مسئله وجود دارد و آن نفوذ در کشورهای منطقه است؟ آیا در آینده با وجود پویایی های شرایط بین الملل و داخلی این دو کشور، همچنان دست بالا را ایران خواهد داشت؟

در حال حاضر غیر از مسائل امنیتی، ایران و عربستان چالش های مشابهی دارند که به نظر می رسد موفقیت این دو کشور در آینده در گرو پاسخگویی به این چالش هاست.

پاسخ این سوال را در یادداشت بعدی بررسی می کنیم.

۱ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۰۱
سراج الدین

 

روز چهارشنبه 22 فروردین ماه امسال و یک روز مانده به سالروز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)، حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی در درس خارج خود فرمایشاتی در رابطه با لزوم تعطیلی سراسری کشور در روز شهادت امام کاظم (علیه السلام) داشتند. ایشان فرمودند «این مملکت باید در عزای حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام یک پارچه سیاه پوش بشود اگر زمامداران مملکت غیرت دینی داشته باشند باید این امام تعطیل رسمی بشود
 این عمل است که باید انجام بشود اگر زعمای مملکت انجام دادند و الا ما به حول و قوه ی خدا این مطلب را عملی می کنیم تا نتیجه ی مطلب ظاهر بشود هفت سال در ظلم مطامیر آن هم مملکتی که یک طرف پسر او و یک طرف دختر او ، روز شهادت او مردم مشغول به کسب و کار باشند ؟!
ای غیرتمندان شیعه فردا همت کنید بازارها را ببندید به این حکومت اعلام کنید که اگر شهادت این امام تعطیل رسمی نشود ما مالیات به این حکومت گمراه نمی پردازیم.»

 

شنیدن این صحبتها از جناب ایشان این سوال اساسی را در ذهن به وجود می آورد که جایگاه نهاد مرجعیت در تشیع چیست؟ هدف از تاسیس این نهاد چیست؟ شخص مرجع تقلید چه جایگاهی دارد؟

همه ما مکررا خوانده ایم و شنیده ایم که تقلید از یک مرجع دینی یک مساله عقلانی است و آن «رجوع جاهل به عالم است». همانطور که ما در مسائل مادی به پزشک و مهندس و وکیل و روان شناس مراجعه میکنیم، در مسائل دینی نیز باید به متخصص دین رجوع کنیم.

اما در عمل شاهد هستیم که میان متخصص دینی و متخصصان غیردینی تفاوتی مهم وجود دارد و آن این است که متخصصین سایر رشته ها تنها تا زمانی که از نظر فکری و جسمی توانایی های لازم را دارند در مسند امور هستند و هرگاه بنا به طبیعت بشری و بنا به نص شریفه "و من نعمره ننکسه فی الخلق" توانایی های خود را از دست میدهند، این امور را به دیگران واگذار میکنند. چرا که آنچه اهمیت دارد پیشرفت و اصلاح مداوم آن علم است و فرد متخصص نیز خود خادم آن علم است و موضوعیتی ندارد. البته پر واضح است که تجلیل و تکریم هر کسی که عمر خود را در مساله ای مفید و مهم صرف کرده است بر همگان واجب است. بارها شاهد بوده ایم که پزشکی متخصص که توانایی طبابت را از دست داده، خود را بازنشست کرده و مراسمهای تجلیل باشکوهی نیز برای او برگزار شده است.

 

اما ظاهرا نهاد مرجعیت از این قاعده مستثنی است و بازنشستگی مراجع تقلید صرفا با فوت ایشان محقق میشود. از آنجا که اغلب عالمان دینی اصول الصحه را رعایت میکنند، معمولا عمرهای طولانی دارند و در عمل در سنین بسیار بالا نیز عهده دار این مسئولیت سنگین هستند. به راستی کسانی که توانایی های آنان کاهش یافته به چه دلیل باید مسئولیت بدین بزرگی را بر عهده بگیرد؟

 

باید توجه داشت که آنچه مهم است، شریعت محمدی و فقه جعفری است. تمام علما و مجتهدین و مراجع و طلاب باید در خدمت دین باشند و منافع دین را بر منافع و موقعیت فردی خود ترجیح دهند. زمانی که فردی احساس کرد که توانایی های لازم برای تصدی نهاد مرجعیت را ندارد، باید به جهت حفظ منافع امر خطیر دین، از منافع و موقعیت شخصی خود چشم پوشی کند.

تشخیص نیازهای جامعه، شناخت دغدغه های مردم، سنجش تاثیر اتفاقات دینی بر اعتقادات مردم، شناخت تبعات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هر رفتار، جزو ملزومات تصدی مرجعیت است.

 

 

۶ نظر ۲۶ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۲۸
شرف‌الدین

اشرف ابوالهول خبرنگار روزنامه الاهرام می گوید: "اوائل ژوئن 2012 زمانی که به کرانه باختری رفته بودم همراه با دکتر یاسر عثمان، سفیر مصر در رام الله به دیدن محمود عباس رفتم. رئیس حکومت خودگردان فلسطینی از من پرسید که اگر محمد مرسی، نامزد اخوانی ها پیروز شود، چه اتفاقی می افتد؟ فورا جواب دادم که اتفاقی نمی افتد و اگر هم بیفتد محال است نتیجه مورد قبول واقع شود.


 محمود عباس رو به سفیر کرد و گفت که از خلال تجربه ما با حماس من از شما می خواهم که ریاست جمهوری را به مرسی واگذار کنید و وقتی که پیروز شد اجازه بدهید هر کار دلش خواست بکند، او آن قدر بد عمل خواهد کرد که چند ماه بیشتر در قدرت نخواهد ماند و مردم وقتی رفتارها و طرز برخوردهای دفتر ارشاد (اخوان المسلمین) را ببینند خودشان آنها را از قدرت به زیر خواهند کشید. اما اگر بخواهید جلوی آنها را بگیرید فضایی به نفع او و اخوان المسلمین ایجاد خواهید کرد که همه به آنها متمایل خواهند شد و این مساله دوران زمامداری او و جماعت اخوان المسلمین را طولانی خواهد کرد.


این توصیه خردمندانه را در نظر بگیرید و به ایران برگردید. اگر جناح اصولگرا حقیقتا باور دارد که اصلاح طلبان نیروهایی بی کفایت اند که تنها با مظلوم نمایی قدرت را در دست میگیرند بهتر است چند سالی به این توصیه محمود عباس عمل کنند و دست اصلاح طلبان را در همان معدود پست های که هر چند سال یکبار به دست می آورند نبندند. به این ترتیب وقتی مردم شاهد بی کفایتی اصلاح طلبان باشند خودشان به اصولگراها رجوع خواهند کرد.


اقدام دادستان کل کشور در تهدید شورای شهر به دلیل نپذیرفتن استعفای شهردار تهران در کنار پیگیری نشدن پرونده های فساد و و تخلفات ارسال شده از شهرداری برای قوه قضاییه، شایعات مربوط به عدم رضایت بدنه قدرت و به ویژه قوه قضاییه از انتخاب نجفی به عنوان شهردار تهران را تقویت کرد و حالا اصلاح طلب ها به راحتی می توانند فریاد بزنند "دست های پشت پرده نمی گذارند" و به راحتی پشت این شعار پناه بگیرند.


کارشکنی هایی در این سطح و تا این حد عریان تنها این باور را منتقل می کند که اصولگرایان از اینکه قدرت، حتی برای یک دوره کوتاه 4 ساله در دست اصلاح طلبان باشد شدیدا نگران می شوند و تاب رها کردن همین چند مسند انتخابی را حتی برای 4 سال ندارند. اگر اصلاح طلبان حقیقتا بی کفایت هستند اجازه دهید مردم قضاوت کنند نه اینکه با نشان دادن داغ و درفش و بستن دست منتخبان و محدود کردن گزینه ها از طریق نظارت سختگیرانه استصوابی تلاش کنید که آنها را بی کفایت نشان دهید.

۲ نظر ۲۳ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۰۱
سراج الدین


تصور کنید فردی شما را مجبور به دویدن در یک روز گرم تابستانی در مسیری کویری و طولانی کند و وقتی از شدت خستگی و تشنگی جانی در بدن نداشتید ۲ لیوان در مقابل شما قرار دهد و بگوید: یکی از اینها زهر است و دیگری آب گندیده، یکی را انتخاب کن. شما تلاش می کنید آب گندیده را تشخیص دهید و موفق می شوید. اما وقتی آن را می خورید و حالتان بد می شود، همان کسی که چنین شرایطی را برای شما ایجاد کرده می گوید: خاک بر سر نادان تو که آب گندیده خوردی و خودت را بیمار کردی و حالا برای من هم دردسر درست کردی.


داستان امروز نیروهای اصولگرایی که رای دهندگان به روحانی را مواخذه می کنند شبیه همین داستان است. چه در سال ۹۶ و چه در تمامی انتخابات های قبلی، مردم مجبور بودند از بین گزینه های مشخص شده توسط شورای نگهبان رئیس جمهور خود را انتخاب کنند. پس از حوادث سال ۸۸ سختگیری در تعیین گزینه ها بیشتر شد و در سال های ۹۲ و ۹۶ تقریبا گزینه اصلاح طلبی که بتواند امکان موفقیت داشته باشد وجود نداشت.



ناامید شدن این مردم از کاندید منتخبشان که اساسا نه گزینه مطلوب، که تنها گزینه موجودشان بوده است منجر به متمایل شدنشان به دیگر گزینه ها نخواهد شد. بلکه علت اصلی حضور خود در فرآیند های سیاسی نظام که همان امید حداقلی به اصلاح است را نیز از دست خواهند داد. چنین افرادی  در خوش بینانه ترین حالت انفعال سیاسی را پیش خواهند گرفت و نظام را طلاق عاطفی خواهند داد.



اگر رای دهنده ای پس از پیروزی کاندیدایش در انتخابات، حمایت و مطالبه گری و پاسخگویی را فراموش کرد و به این حمایت رنگ مذهبی هم داد لایق سرزنش است؛ اما بسیاری از رای دهندگان به روحانی که امروز خود در صف منتقدین قرار گرفته اند نشان داده اند که روحانی را به عنوان وکیل خود در برآورده کردن وعده های انتخاباتی انتخاب کرده بودند و نه نماینده خدا بر روی زمین یا معجزه هزاره و ذخیره الزمان که بخواهند در هر صورتی و به هر قیمتی از او حمایت کنند.

کسانی که به هر قیمتی از برخی چهره های سیاسی حمایت می کنند لایق این سرزنش ها هستند که البته امروز مدعی شده اند.


در پایان باید گفت اگر قرار است رای دهندگان به روحانی پاسخگوی عملکرد ۵ ساله  او باشند که بر اساس برخی برآورد تنها ۳۵ درصد اقتصاد ایران در دست اوست، دوستان ارزشی نیز باید  پاسخ گوی حمایتشان از ۸ سال احمدی نژاد و حداقل ۲۸ سال عملکرد شورای نگهبان، قوه قضاییه، سپاه و غیره باشند که بخش اعظم قدرت و ثروت نظام را در اختیار دارند.

۲ نظر ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۴
سراج الدین