امروز به دعوت برادر بزرگوارم محسن حسام مظاهری، فرصتی دست داد که چند دقیقه ای از صحبتهای خانم دکتر سارا شریعتی استفاده کنم. ایشان مراسم محرم دهه پنجاه و قبل از انقلاب را با محرم این سالها مقایسه کردند و اینکه در آن ایام محرم و عاشورا در دو مفهوم جهاد و شهادت جمع میشد و امروز مناسک گرایی جای آن را گرفته است.
جان کلام ایشان جایی بود که میگفتند در حال حاضر دو جبهه و سویه در مراسم محرم حضور دارد: یکی سویه سیاسی که نظام حاکم بر روی آن مانور میدهد و دیگری سویه عوامگرایی که از طریق مداحان هدایت میشود. و آنچه در این میان جای خالی اش احساس میشود، جایگاه و نفش روشنفکران است. روشنفکران دردمندی که با تبیین روح عاشورا و قیام حسینی، عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را از قدرت حاکم مطالبه کنند و این مفهوم والا از از خرافه گرایی نجات دهند.
بعد از صحبتهای ایشان و در راه برگشت من با خودم فکر میکردم که چرا در زمان حاضر ما نباید چنین روشنفکرانی داشته باشیم؟ چرا روشنفکران ما یا کاملا رویکردهای لیبرالیستی دارند و دغدغه شان به جای عدالت، آزادی های بی حد و حصر است، و یا صرفا لیوان قهوه را دست گرفته اند و در کنار شومینه به اینکه "اصلا تلویزیون ایران را نمی بینم" افتخار میکنند و "عوام کالانعام" را نقد میکنند. چرا ما نباید کسانی را داشته باشیم که هم دغدغه دین دارند، هم اهل فکر و مطالعه اند، هم نگاهشان با نظام حاکم و حکام انتقادی است، و هم دردشان درد فقر و جهل و بی عدالتی باشد؟ دورانی بود که روشنفکران ما اهل هزینه دادن بودند و امروز روشنفکران ما نه اهل مبارزه اند و نه دلسوز فرودستان هستند.
واقعا جایگاه امام حسین (علیه السلام) و اتفاقات پیش از عاشورا و روز عاشورا در روشنفکری امروز ما چیست؟ چرا روشنفکران جنبه های قوی عدالتخواهی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی واقعه عاشورا را نمی بینند؟ امروز دغدغه روشنفکرانی که به عاشورا میپردازند یا پیراستن عاشوراست و سرند کردن روایات صحیح از ناصحیح، یا پیدا کردن جنبه های جدید مانند حقوق حیوانات و حفظ محیط زیست و غیره. واقعا چرا جنبه های اصلی و مهم عاشورا ( که اتفاقا دقیقا درد امروز جامعه ماست) مغفول مانده؟
پ.ن1: نقل صحبتهای خانم دکتر شریعتی طبیعتا نقل به مضمون بود و برداشت شخصی من.
پ.ن2: قطعا هیچ چیز سیاه و سپید نیست. از وجود چند روشنفکر مبارز عدالت گرا باخبرم ولی قطعا اینها اقلیت بسیار محدودی هستند