وهم مهم بودن
یک سری آدمها هستند که به واسطه سِمَت، دانش، تجربه، هنر یا خیلی از فضیلتهای اکتسابی دیگه، آدمهای مهمی هستند و طبیعتا خودشون هم به این امر واقفند.
اما این وسط دو دسته دیگه هم داریم: یکی اونهایی که مهم هستند اما پیش خودشون فکر میکنند بیشتر از میزان واقعی مهم اند. دسته دوم هم افردای که اصلا مهم نیستند اما خودشون فکر میکنند خیلی آدمهای مهمی هستند.
اگر با دقت به اطراف خودمون نگاه کنیم، میتونیم خیلی از این افرادی که "خود مهم پنداری کاذب" دارند رو ببینیم. احتمالا توی تعیین مصادیقش اختلاف نظر وجود داره اما به نظر من میشه به افراد زیر به عنوان "خود مهم پنداران کاذب" اشاره کرد. البته کاملا واضحه که اگر گروه یا قشر خاصی رو توی این دسته جا میدیم، به این معنا نیست که تمام افرادش اینطوری اند. بلکه فقط از باب اغلبیت هست.
1-دانشجویان علوم سیاسی: از ترم اول چنان کت و شلوار تنشون میکنند و کیف چرم دست میگیرند و فضای سیاسی دنیا رو تحلیل میکنند که انگار همه شون دکتر ظریف اند!
2- مهمانداران هواپیما: با چنان عشوه و کرشمه ای راه میرند که انگار هواپیما مال باباشونه! واقعا غذا جلوی مردم گذاشتن و جمع کردن آشغالهاش اینقدر کار فاخریه؟ چرا اینقدر ناز و کرشمه دارید پس؟!
3- کارمندان سازمان انرژی اتمی: کارمندهای کاملا معمولی سازمان انرژی اتمی هم چنان حرف میزنند که انگار نفر اول لیست ترور اف_بی_آی و موساد اند!
4-دانشجویان دانشگاه شریف: درسته که بسیاری از دانشجویان دانشگاه شریف این پتانسیل رو دارند که با پشتکار و تلاش بتونند افراد دانشمندی بشند، اما کسی به صرف دانشجوی شریف بودن آدم مهمی نمیشه! آخه چرا از همون ترم اول احساس الیت بودن میکنید؟!
5-مسئولین تورهای خارجی در آژانسهای مسافرتی: اینها فکر میکنند خودشون یک جهانگرد واقعی با کوله باری از تجربه های جهانی اند! حالا طرف تا دیروز میز کناری داشته بلیط اتوبوس سمنان میفروخته!
6-وکلای معمولی: طرف پرونده بالاتر از چک و طلاق بهش نمیدند، ولی یه جوری لباس میپوشه و اظهار نظر میکنه انگار وکیل دعاوی تجاری بین المللی تو آمریکاست!
7-اعضای معمولی سپاه قدس: درسته که سپاه قدس یک شاخه مهم از سپاه هست، ولی آخه برادر من تو که فقط یک آدم معمولی توی اون مجموعه ای، چرا احساس میکنی قاسم سلیمانی هستی؟!
8-اساتید دانشگاه های آزاد و پیام نور شهرستانهای کوچک: واقعا چرا احساس میکنید عضو هیئت علمی آکسفوردید آخه؟! مگه هر استاد دانشگاهی لزوما فرهیخته و اندیشمنده؟!
9- فوتبالیستها و بازیگران: دیگه نیاز به توضیح نداره. اظهر من الشمس که میگند همینه!
10- شاگردان آقای بهجت: افرادی که با نحوه کلاسهای حوزوی آشنایی داشته باشند، میدونند که موقع تدریس درس خارج، برای همه امکان شرکت فراهمه. من و شما هم میتونیم بریم بشینیم سر کلاس و اینجوری نیست که استاد انتخاب کنه چه کسی بیاد چه کسی نیاد. ولی خیلیها هستند که میگند ما شاگرد آقای بهجت بودیم و طوری برای خودشون کلاس میذارند که انگار جزو اصحاب سِرّ ایشون بودند!
11- مدرسین زبانهای خارحی: طرف یه جوری رفتار میکنه انگار از ناف نیویورک یا پاریس اومده و مجبوره با یه مشت احمق جهان سومی سر و کله بزنه! خب برادر من تو اگر رتبه ات بهتر شده بود که نمیرفتی زبان بخونی. حالا داری واس ما کلاس میذاری؟!
12- خانواده امام خمینی: من واقعا نمیفهمم نسبت خونی با امام داشتن چه فضیلتی داره که "بیت امام" و "خانواده امام" بودن شده اسباب کلاس و احترام؟! حتی در حد نوه و نتیجه و نبیره!