من واقعی هستم، آن واقعی نیست
هفته پیش فیلم Room (اتاق) را دیدم، چند بار هم دیدم. فیلم را برایتان تعریف نمیکنم اما فی المجلس همین قدر بگویم که فیلم ماجرای بچه ایست که تا 5 سالگی فقط داخل یک اتاق زندگی کرده و جزء مادر و یک مرد هیچ انسانی را ندیده است. غیر از داستان های مادر تنها راه ارتباطی کودک فیلم با بیرون تلوزیون است و به همین دلیل یکی از دردسر های مادر این می شود که به بچه حالی کند که به حضرت ابوالفضل قسم این ها که توی تلوزیون می بینی واقعی نیستند و غیر از من و تو و وسایل این اتاق چیز های واقعی دیگری هم هستند که تو اصلا آنها را ندیده ای و اتفاقا خیلی از آن چیزهایی که تو فکر میکنی افسانه اند واقعی هستند. صد البته که کودک به این راحتی ها باور نمی کند و یکی از چالش هایش این می شود که چه چیز واقعی است و چه چیز غیر واقعی.
من هم فکر میکنم یکی از مهمترین چالش های ما تشخیص واقعی از غیرواقعی است. منظورم از واقعی آن چیزی است که می توان بودن آن را در محیط بیرون از ذهن ثابت کرد و غیر واقعی هر آن چیزی است که فقط در ذهن ماست. ما آدم ها واقعی هستیم. ما دچار رنج، غم و گرسنگی می شویم. اینها واقعی است. علاوه بر ما تمامی درخت ها، گربه ها، سوسک ها و سنگ ها واقعی هستند، حتی وانت پراید هم واقعی است. اما انبوهه ی باورها، مکاتب و ایدئولوژی ها ذهنی اند. روزگاران زیادی اینها نبودند اما ما بودیم. با این حال امروز تمام داشته های خود را به جای آنکه صرف بهروزی خود و دیگر امور واقعی کنیم فدای امور غیر واقعی می کنیم و فراموش میکنیم که گرسنه ایم، فقیریم، نیازمند خوشی و رضایت و شادمانی هستیم. حتی فراموش می کنیم که این مکاتب ادعای حل این مشکلات را داشته اند و قرار نبود من عمرم را در خدمت اموری ذهنی قرار دهم که اتفاقا قرار بوده است آنها به من خدمت می کنند.
من، تو، گربه ها، سگ ها، گل ها، سنگ ها، مزه خوب فلافل، بوی بد سطل آشغال و... واقعی هستیم و امور ذهنی غیر واقعی. امور ذهنی اگر ارزشی دارند تنها ریشه در رابطه ایست که با ما دارند ( برای مثال مشکلات زندگی شهری ما را حل می کنند و موجب کاهش درد ما می شوند) و نه بر عکس، تاکید میکنم نه بر عکس.
با این حال باور کردن این موضوع و تشخیص واقعی از غیر واقعی سخت است و ما هم مثل کودک فیلم به راحتی با این موضوع کنار نمی آییم.
پ.ن 1: اعتقادات دینی به دلیل وابستگی به حقیقت این جهان اموری کاملا واقعی هستند. سوء تفاهم نشود، منظور من فقط ذهنیات غیر دینی است.
پ.ن 2: از باریک اندیشی های فلسفی شما برای تعریف دقیق تر واقعی و غیر واقعی و نقد آنچه گفته شد به شدت استقبال میکنم.