طبیعت گردی یا طبیعت نوردی؟
این روزها اینستاگرام را که باز می کنیم پر شده است از عکس های طبیعت گردانی که با لباس های رنگارنگ و تجهیزات حرفه ای در حال سلفی گرفتن از خود و همراهانشان هستند. تعداد زیاد این عکس ها و شلوغی طبیعت در روزهای تعطیل نشان می دهد که علاقه به طبیعت گردی در شکل های مختلف آن (کوهنوردی، کوه پیمایی، صخره نوردی، غارنوردی، جنگل پیمایی، کویرگردی، دره نوردی و ... ) بسیار رونق یافته است. اما من به عنوان یک کوهپیمای آماتور که مدتی است با این گروه دمخور شده ام به این نتیجه رسیده ام که اگر شما به دنبال ارتباط گرفتن عمیق با طبیعت هستید این سبک طبیعت گردی چندان نتیجه ای برای شما نخواهد داشت.
وقتی می گویم ارتباط گرفتن با طبیعت یعنی انسان به دل طبیعت برود و سعی کند به خاطر بیاورد که تا چه اندازه جزوی از این طبیعت است؛ مانند آن سنگ، آن درخت، آن پرنده، آن روباه و اینکه بفهمیم همه ما یک پیوستگی عمیق با یکدیگر داریم. این پیوستگی به ما یادآوری می کند که تا چه اندازه از این بستر دور افتاده ایم و چه قدر پر نخوب و با تکبر با این طبیعت برخورد می کنیم. همین احساس پیوستگی با طبیعت، درک عظمت و قدرت آن در کنار کشف هوشمندی همه اجزای آن است که انسان را فروتن و آرام می کند.
حقیقت این است که انسان مدرن خود را جزوی از طبیعت نمی داند. انسان مدرن خود را موجودی هوشمند و تافته ای جدا بافته می بیند که تمام جهان برای او خلق شده است و او باید بر تمام آن حاکم شود. بر همین اساس در طبیعت گردی مدرن انسان موجودی منفصل از طبیعت است که برای مدتی کوتاه به دل طبیعت می رود، آن را فتح می کند، سختی هایش را شکست می دهد، از همه اینها لذت می برد و سپس برمی گردد به همان زندگی قبلی. حتی زمانی که در طبیعت به سر می برد نیز همان زیست مدرن خود را با آوردن انواع گجت ها، وسایل پخش موسیقی، غذاها و تجهیزات حرفه ای ادامه می دهد.
اگر کسی آشنایی حداقلی با مذاهبی که اساس آنها بر پایه ارتباط با طبیعت است داشته باشد میداند که در تمامی آنها آرامش، طمانینه و سکون نقش اساس دارد. برخی عرفان های سرخپوستی بر کنار گذاشتن عادت ها تاکید می کنند. همه اینها نکاتی است که در طبیعت گردی مدرن با آنها مخالفت می شود.
برای مثال در کوهنوردی، انسان مدرن همانطور که در کارخانه به دنبال کارایی و بهترین استفاده از منابع است در کوهنوردی نیز تلاش میکند در راه رسیدن به قله کمترین منابع را استفاده کند. به همین دلیل اگر بتواند 3 روزه به یک قله صعود کند تمام تلاشش را می کند تا 2 روزه این کار را انجام دهد. او فرصتی برای آرام کردن ذهن، نشستن در سکوت، نگاه کردن به آتش و ارتباط گرفتن با طبیعت و در مرحله بعد با خود، ندارد.
پدیده ای که این مسئله را بدتر کرده آمدن شبکه های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام است. طبیعتگرد نه تنها برای طبیعت وقتی ندارد که حتی در حال نیز زندگی نمی کند و در تمام زمان صعود به دنبال گرفتن عکسهایی برای ثبت در تاریخ و نشان دادن حماسه اش به دیگران است. متاسفانه طبیعت گردان امروز اگرچه فراوان به طبیعت می روند اما بیشتر طبیعت نوردی می کنند تا طبیعت گردی.