ایا نباید کاری کرد؟! (تاکسی نوشت 4)
یکبار در حالیکه داشتم فکر می کردم چرا پنگوئن ها زانو ندارند سوار تاکسی شدم، داخل تاکسی بحث پیرامون مشکلات اقتصادی، فساد، اختلاس و فاصله طبقاتی بود از بین همه حرف های راست و دروغی که مطرح شد صحبت های خانمی که صندلی جلو نشسته بود و یک کیسه بسیار بزرگ در دست داشت حالم را دگرگون کرد
زن که حدود ۵۰ سال داشت گفت از طریق یکی از آشنایان با کار در مترو آشنا شدم و دستفروشی می کنم شوهر و فرزندانم فکر می کنند در یک شرکت کار می کنم، همیشه استرس دارم خانواده و فامیلم من را داخل مترو ببینند.....
از آن شب ذهن من را این مسئله به شدت مشغول کرده که فارغ از هرنوع صف بندی جناحی و سیاسی فاصله طبقاتی و فساد یک حقیقت تلخی است که جامعه ما امروز با آن دست به گریبان است فسادی که سازمان یافته و سیستماتیک به بزرگترین تهدید برای جمهوری اسلامی تبدیل شده و فاصله طبقاتی که جامعه را به یک فروپاشی اساسی نزدیک می کند. در حالیکه انجمن ها و گروه های اجتماعی بسیاری برای دفاع از محیط زیست، حیوانات و.... وجود دارد اما مساله فساد و فاصله طبقاتی در بستر پرسشگری اجتماعی جایگاهی ندارد
همه ما شاهد مظاهر گوناگونی از فساد و فاصله طبقاتی بوده ایم اما نسبت به آن بی تفاوت شده ایم سوال اساسی اینجاست
آیا کاری از دست ما ساخته است؟!
پ ن: لطفا پیشنهادات خود را در قالب کامنت ارسال کنید