نامه های من به پسر نداشته ام ۳
سلام بر پسر عزیزم
پسرم من نمیدانم وقتی تو تصمیم به ازدواج میگیری دقیقا چه هدفی داری و چه توقعی از ازدواج داری. اما احتمالا مثل خیلی از آدم ها به دنبال خوشبختی و آرامش هستی. پسرم اگر منظور تو از خوشبختی، آسایش در جنبه روحی و جسمانی زندگی است بگذار خیالت را راحت کنم در ازواج خبری از خوشبختی نیست. از آرامش هم خبری نیست. یعنی اینطور نیست که با ازدواج ( حتی از بهترین نوعش) بلافاصله وارد خوشبختی و آرامش شوی.
شاید هم یک زندگی خیلی رمانتیک و عاشقانه را تصور کنی و به دنبال آن باشی. زندگی ای که دائما احساسات در آن جریان دارد و تو در یک سرخوشی در ساحل به دنبال همسرت می دوی و یا درخانه با بالش باهم شوخی می کنید. پسرم فکر کنم آنقدر عاقل باشی که بدانی هیچ کدام اینها در ازدواج نیست.خوب حالا شاید بپرسی که پدر جان وقتی در زندگی مشترک نه خبری از آرامش و خوشبختی است و نه عشق و عاشقی مگر آدم مریض است که ازدواج کند؟ سوالت کاملا درست و به جاست.
پسر عزیزم ماهیت ازدواج خوشبختی، آرامش و عشق و عاشقی نیست اما اگر ماهیت ازدواج را درست درک کنی و بر اساس این ماهیت حرکت کنی هم به آرامش و خوشبختی خواهی رسید هم عشق را درک خواهی کرد. پسرم از نظر من ماهیت ازدواج رشد فردی است. از دواج بیشتر از هر چیز یک ادیسه است. سفری پر ماجرا و مملو از هزاران گره و گردنه. هر روز با دیو جدیدی روبرو میشوی که باید شکستش دهی وگرنه او تو و زندگی ات را نابود می کند. پسرم اگر قبل از این که وارد زندگی شوی به جای آن نگاه کودکانه و آرزواندیشانه، بدانی که قرار است با مسئله های اخلاقی بسیاری روبرو شوی و رشد فردی تو در گرو آنها است زندگی برایت متفاوت میشود. هرجا در زندگی ات احساس ناخوشی کردی با یک گردنه و احتمالا یک مسئله اخلاقی روبرو شده ای. گذر از این گردنه ها باعث میشود رشد کنی و تجربه های شیرین و بی مانندی به دست آوری.
وقتی درگیر کسی می شوی و روز به روز به او نزدیک تر می شوی این گردنه ها آرام آرام ظاهر می شوند. مثلا متوجه میشوی این دختری که دوستش داری آنقدر ها هم بی نقص نیست و خصوصیات اخلاقی و رفتاری بدی دارد که برای تو قابل تحمل نیست. پسرم قطعا با این موضوع روبرو میشوی،پس هر وقت روبرو شدی فراموش نکن که تو بایک انسان زندگی میکنی و همه ما انسان ها ترکیبی از خوبی ها و بدی ها هستیم. این دختر مامور برآورده کردن آرزوهای احمقانه تو نیست. او زندگی و مسائل خودش را دارد. پسرم هرگز به دنبال اصلاح همسرت نباش. او را همانطور که هست بپذیر و همه او را دوست داشته باش،حتی نقاط ضعفش را. اگر او زود عصبانی میشود، این موضوع را بپذیر و او را همینطور که هست دوست داشته باش. باور کن بعد از مدتی از عصبانی شدن هایش هم خوشت می آید.
اگر این مسئله را اینطور که گفتم حل کنی خواهی دید که هیچ چیز تا این اندازه نمی تواند محبت همسرت را جلب کند. وقتی که جنبه های منفی او را پذیرفتی، تاثیر منفی آنها کنار میرود و آرامش شیرینی بر زندگی ات حاکم میشود. حتی متوجه میشوی که همسرت از روی دوست داشتن تو (که اتفاقا نتیجه همین پذیرفتن خصوصیات منفی است) تمام تلاشش را میکند تا خود را تغییر دهد. در حالی که از اگر او را نمیپذیرفتی و هر روز در برابرش موضع میگرفتی هیچ تغییری ایجاد نمی شد. اگر از گردنه های مختلف به درستی گذر کردی و دیو ها را یک به یک قربانی کردی بدان که زندگی آنقدر برای تو شیرین و آرام میشود و احساس خوشبختی خواهی کرد که آن تصویر های کودکانه که در فرهنگ ما وجود دارد هرگز به گرد پای آن هم نخواهند رسید. در این ادیسه تو انسان اصیلی خواهی شد که از هیچ راه دیگری به آن نمیتوانستی برسی. ازدواج بستر مسئله های نابی است که در کمتر بستری میتوان نظیر آنها را پیدا کرد.