زنده باد مشروطه
انقلابی که جامعه ایرانی را در تمامی ابعاد وارد دورانی جدیدی کرد
مشروطه انقلابی در همه جنبه های زندگی ما بود
اهمیت این رخداد باعث شد از استاد گرامی جناب آقای رضا بابایی که از محققین تاریخ مشروطه هستند تقاضا کنیم یادداشتی با موضوع مشروطه برای وبلاگ الدین تهیه کنند و در آن به این سوال پاسخ دهند که چرا معتقد هستند مشروطه هنوز به مقصد نرسیده است و ما همچنان در عصر مشروطه خواهی هستیم.
یادداشتی که در ادامه می خوانید پاسخ به این سوال است.
دوستان جهت استفاده از یادداشت های استاد می توانند به کانال ایشان مراجعه کنند.
https://telegram.me/rezababaei43
زنده باد مشروطه
مسئلۀ اصلی سیاست، قدرت است، و تفاوت سیاستها و حکومتها، در ساختاری است که به قدرت میدهند. به عبارت دیگر آنچه استبداد را از دموکراسی و دموکراسی را از الیگاریشی و الیگارشی را از مشروطه و مشروطه را از سلطنت مطلقه جدا میکند، برنامهای است که برای منبع قدرت و شیوۀ کاربست آن دارند. پیشنهاد مشروطه، حفظ نظام موجود منهای تمرکز قدرت در نقطهای خاص است. این راهبرد، از آنجا که در برابر قدرت مطلق و متمرکز میایستد، طلیعۀ دموکراسی است؛ اما آن نیست. دموکراسی ارکان دیگری نیز دارد؛ از جمله انتخابیزه کردن همۀ منصبها و سمتها در همۀ قوا. مشروطه، همچون پرگاری است که یک پای ثابت دارد و یک پای گردنده. این دو پا در هم نمیپیچند و هر یک کار خود میکند. مشروطه، اگر ناقصالخلقه نباشد، از عهدۀ مدیریت توسعهیافتهترین کشورها نیز برمیآید؛ چنانکه هماکنون، بنا بر آمار رسمی سازمان ملل، هفت کشور از ده کشور توسعهیافته و مرفه جهان، با حکومت سلطنت مشروطه اداره میشوند.
110 سال از امضای فرمان مشروطه در ایران میگذرد. مشروطه اگرچه کالبد نظام حکومتی را در ایران تغییر داد، اما نتوانست روح استبداد را به بند کشد. آماج نخست مشروطه، مهار قدرت و تقسیم شایستۀ آن بود؛ اما آنچه رخ داد، تقسیمی نامتوازن بود. مشروطه شکست نخورد؛ اما هنوز به مقصد نرسیده است. این ناتوانی و نارسی، بیش از هر چیز به روحیۀ ایرانی و تجربههای تاریخی او بازمیگردد. در سویدای فرهنگ ایرانی، کلید حل مسائل ریز و درشت کشور، تنها در دست قدرت عریان و متمرکز است. نزد ایرانشهری، حاکم بهمثابۀ معشوقی است که سکۀ صاحبعیار دارد و هیچ کس در حسن و خلق و وفا به او نمیرسد.
به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحبعیار ما نرسد
گذار از این سویدای راسخ، آسان نیست. پراکندگی قدرت و پخش آن در نهادهای متعدد، به مرحلهای از تاریخ اجتماعی نیاز دارد که یکی از ویژگیهای آن، آشفتگی و آشوبزدگی است؛ چنانکه در نخستین سالهای پس از مشروطه، آشوب و آشفتگی سراسر ایران را فراگرفت و تا استقرار نظام جدید سلطنتی، نفسها در سینهها حبس بود. هیچ کشوری بدون گذار از این مرحلۀ سخت و تحمل زیانهای آن، بالغ نشده است و میدانیم که جامۀ دموکراسی، جامۀ بلوغ است.
اگر آرمان مشروطه را تقسیم متوازن قدرت بدانیم، ما همچنان در عصر مشروطهخواهی به سر میبریم، و مشروطه، نه قطعهای از تاریخ معاصر ما، که هنوز مهمترین آرمان سیاسی ما است. پس زنده باد مشروطه.
رضا بابایی