ما و این طب سنتی-اسلامی (۱)
اگرچه بیماری های مردم را درمان می کنند اما دوست ندارند به آنها دکتر یا پزشک گفته شود. عنوان حکیم را ترجیح می دهند و با اینکه در قرن ۲۱ زندگی می کنند سعی می کنند مانند حکیمان سالهای دور به درمان مردم بپردازند. این حکیمان جدید که مدعی درمان بیماری ها با استفاده از طب سنتی هستند، اتفاقا این روزها بازار گرمی هم دارند. بازاری که هر روز شلوغ تر هم می شود.
آنچه که به عنوان طب سنتی شناخته می شود در واقع ترکیبی است از طب قدیم ایرانی که کاملا متاثر از طب یونانی (مزاج های چهارگانه) بوده و در آثار ابن سینا و رازی و ... ثبت شده است و همچنین دانش مردمان محلی از خواص دارویی گیاهانی که در اقلیم آنها وجود دارد.
البته طب سنتی امروز به شکل دیگری هم عرضه می شود که به آن طب اسلامی یا طب امام صادق گفته می شود. در این قسم جدید علاوه بر موادی که به آنها اشاره شد با سیلی از روایات در خصوص خواص خوراکی ها و نحوه درمان بیماری ها روبرو هستیم.
برخلاف این روزها که مردم اشتیاق عجیبی به روش های درمان سنتی دارند در سالهای نه چندان دور مراجعه به عطاری ها کار عوامانه ای بود و حتی نوعی خرافه گرایی محسوب می شد. اما واقعا این طب سنتی-اسلامی تا چه حد قابل اتکاست؟ آیا حقیقتا با یک علم نظام مند روبرو هستیم؟
مسئله ای که در رابطه با طب سنتی (آنچه که امروز به عنوان طب سنتی-اسلامی در کوچه و خیابان می بینیم) وجود دارد این است که این نوع درمان شیوه نظام مندی برای تولید دانش ندارد. یعنی مشخص نیست ادعاهایی که در این حوزه مطرح می شوند بر اساس چه روشی تولید شده اند. اگر کسی بخواهد این ادعاها را بررسی کند مجبور است از روش علوم طبیعی استفاده کند و خود طب سنتی ما فاقد روشی نظام مند است. این بی روشی آسیب خطرناکی است. وقتی یک علم فاقد روش باشد می توان هر ادعایی را در آن مطرح کرد. این آسیبی است که طب سنتی به شدت از آن رنج می برد.
البته این تهدید را می توان به راحتی به فرصت تبدیل کرد. واقعیت آن است که طب سنتی ما (منهای بخش های مذهبی آن) ریشه در تجربه جمعی مشترک که طی سالهای طولانی گردآوری شده است دارد و از آنجا که موضوع آن یک مسئله عینی است می توان با روش علوم تجربی ادعاهای آن را بررسی کرد. در واقع طب سنتی مخزن بی کرانی از فرضیات و ادعاهایی است که می تواند برای پیشرفت علوم پزشکی مدرن راهگشا باشد.
اما برای ادعاهایی که در بخش مذهبی این طب وجود دارد چه کار باید کرد؟ اینجا کار سخت می شود. در اینجا باید از روش های علم حدیث استفاده کرد. اما یک سئوال همیشه بی جواب می ماند. یک حدیث باید به چه حدی از اعتبار دست یابد که بر اساس آن بتوان در خصوص جان مردم تصمیم گیری کرد. و اساسا چه تعداد حدیث معتبر می توان برای تولید علم طب دست و پا کرد؟
فرض کنیم که توانستیم تعداد مناسبی حدیث معتبر پیدا کنیم. اگر این احادیث با نتایج روش های تجربی ما تضاد پیدا کرد چه باید بکنیم؟ به کدام باید اصالت بدهیم؟ همه این چالش ها تازه زمانی بروز می کند که بحث علم امام و توقع از دین را پیش خودمان حل کرده باشیم.
در حالی که مسلمانان در خصوص علنی ترین و پرتکرارترین رفتار پیامبر خود که نمازخواندن است تا این حد دچار اختلاف نظر هستند چگونه می توانند ادعا کنند که فلان امام معصوم در زمان پادرد چه می خورده؟
این پست ادامه دارد....
دو تا مسئله هست که من به ذهنم میرسه:
1-طبابت های غیراصولی باعث بدبینی مردم به این حوزه میشه و ممکنه تا همیشه یک نفر رو از این روش درمانی دور کنه... ولی اون چیزی که الان تونسته یه سری ها رو توی طب اسلامی و سنتی جا بندازه و مردم بهشون رو بیارن، اینه که تجربه ثابت کرده که روشهای درمانیشون جواب میده. لااقل به طور موقت... اما من همیشه به این فکر میکنم که خب این درمان ها توی دراز مدت چه اثری میتونن داشته باشن. برای مثال یه مقاله ای همین سال اخیر در حوزه بیوشیمی منتشر شد که نشون میداد گل گاو زبون رو بیش از دوبار در هفته مصرف کنی یه سری ترکیبات تو بدن تجمع میکنه که سرطان زاست...
2-آیا در زمینه طب مدرن ما با این مشکلات مواجه نیستیم؟ دکترهای ما تجویزای اشتباه ندارن؟ اثرات دراز مدت داروها رو میدونیم؟
(پ.ن: از حاصل جمع موارد یک و دو، من دو ساله که به جای طب مدرن به طب سنتی رو آوردم و خیلی راضی ترم! که البته این استراتژی ممکنه در بیماری های اورژانسی جواب نده. ان شاء الله خدا سلامتی بده به همه انسان های روی زمین ...)