الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

پسرم همه ما مردها موجودات پرادعایی هستیم. حتی بداخلاقترین، زشت ترین، فقیرترین، ضعیف ترین و بی عرضه ترین مردها فکر می کنند موجودات خیلی مهمی هستند و اگر نباشند کمیت دنیا قطعا لنگ می زند. همین خودپنداره نامعقول در کنار پیشینه فرهنگی مردسالاری باعث شده است همه ما بدون توجه به اینکه خودمان چه قدر خوش اخلاق، زیبا، قوی و باعرضه هستیم به این فکر کنیم که همسر ما باید همیشه زیبا، مهربان، قوی و باکفایت باشد. تصویر ذهنی عموم ما از همسر مطلوب زنی است زیبا، خوش اندام، خوش پوش، خوش مشرب و مهربان که دائم می خندد و گشاده روست.


 معمولا تمام تلاش خود را برای یافتن چنین زنی به کار میگیریم و البته در اغلب موارد شکست می خوریم. حتی در موارد اندکی که موفق می شویم پس از مدتی می‌بینیم این زن همان زنی که فکر می کردیم نبوده و اشتباه کرده ایم.


پسرم امیدوارم تو وارد این فانتزی ها نشوی. یک نگاه به خودت بینداز تا متوجه شوی چه قدر در ظاهر و باطن تو نقص و ایراد وجود دارد. ناراحت نشو، انسان ها همین هستند، سرشار از نقاط قوت و ضعف. پس دنبال آن تصویر نامعقول نگرد. اما مطمئن باش اتفاقا اگر به چند نکته توجه داشته باشی می توانی چنین همسری داشته باشی.


پسرم واقعیت این است که همسر ایده آل ساختنی است نه یافتنی و نصیب یک مرد ایده آل می شود. کسی را که با عنوان شریک زندگی انتخاب می کنی با حدی از زیبایی، اخلاق، مهربانی و ... وارد زندگی تو می شود اما اگر ببیند که در چشم تو بسیار زیباست و تو او را همانطور که هست پذیرفته ای، با نقاط ضعفش کنار آمده ای، آنها را بزرگ نمی کنی و از سوی دیگر دائما او را بخاطر نقاط قوتش ستایش می کنی، تمام تلاشت را برای رشد او به کاربسته ای و از همه اینها مهمتر به هر روش تلاش می کنی به او محبت کنی، روز به روز می بالد، مانند یک نهال رشد می کند و به فراتر از رویای تو تبدیل می شود.


پسرم زنی که محبت و عشق دریافت می کند می تواند عشق بورزد و محبت کند، زنی که با او با خوش خلقی و اخلاقی خوب رفتار شود خوش خلق و اخلاقی خواهد بود و زنی که شایستگی هایش ستایش شود شایسته تر می شود. پس اگر می خواهی رویایت حقیقت پیدا کند باید خودت یک مرد ایده آل باشی. 


من از تو میخواهم به جای مقایسه زنت با آن تصویر فانتزی و کودکانه، خودت را با تصویر یک مرد ایده آل مقایسه کنی و سعی کنی هر روز به آن نزدیک تر شوی. آرام آرام خواهی دید که همسرت از رویایی ترین آرزوهای تو بهتر خواهد شد.


اگر بهترین زن دنیا را داشته باشی اما به جای تلاش برای بهتر بودن فقط متوقع باشی، خواهی دید که همسرت مانند یک گل پژمرده می شود. دیگر نمی خندد، شور و هیجانی وارد زندگی نمی کند، خوش مشرب نیست، پوستش آن شادابی را ندارد و رفته رفته فکر می کنی که در انتخابت اشتباه کرده ای. در حالی که انتخابت درست بوده است و خودت سرمایه ات را نابود کرده ای.

۳ نظر ۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۷:۱۵
سراج الدین

علم اقتصاد برای پاسخگویی به این سوال شکل گرفت که با توجه به منابع اندکی که در اختیار داریم چگونه به نیازها و خواسته هایی که تعدادشان بی شمار است پاسخ دهیم. بر همین اساس وقتی می گویند به زندگی نگاه اقتصادی داشته باشید یعنی توجه کنید که منابع شما در زندگی محدود است، پس این منابع را صرف اموری کنید که ارزشش را داشته باشد. اما وقتی می خواهیم به زندگی نگاه اقتصادی داشته باشیم با یک سئوال بسیار مهم روبرو می شویم: موضوعات مهم زندگی ما چه موضوعاتی هستند؟

پیشنهاد می کنم برای یک هفته هر شب قبل از آنکه بخوابید فهرستی از مسائل و مشکلاتی که در طول روز با آن مواجه شده اید بنویسید. این ساده ترین و مستقیم ترین راه برای شناسایی موضوعات است.

اما پس از تهیه این فهرست با سئوال دیگری مواجه می شویم: از میان مسائل و موضوعاتی که فهرست کرده ایم کدام حقیقی است و کدام به واسطه تلاش دیگران وارد فهرست ما شده است و چگونه می توان این دو دسته را از یکدیگر تفکیک کرد؟ مثلا وقتی من از خانه ای که در آن زندگی می کنم راضی هستم اما مدام به بزرگتر کردن و انتقال آن به محله ای بهتر فکر می کنم تحت تاثیر سرمایه داری هستم و نه نیازهای واقعی خودم. قبول دارم که این تفکیک دشوار و گاه نشدنی است اما پیشنهاد می دهم برای تفکیک کردن این سوال را از خود بپرسید که آیا اگر من یک اسکیمو بودم و از قطب شمال مستقیم به این زندگی پرتاب شده بودم باز هم این مسائل برای من مهم بود؟ از این جهت می گویم یک اسکیمو که او از تمامی پیش فرض هایی که ما را احاطه کرده دور است. اسکیمو نمی داند که در جامعه ما مساحت یک خانه استاندارد چه قدر است و اگر اهل کدام محله باشیم مردم نگاه بهتری به ما می کنند اما در انسان بودن و خواسته ها و نیازهای انسانی مشترکات فراوانی با ما دارد.

وقتی از این زاویه به فهرست مسائل خود نگاه کنید متوجه می شوید که اساسی ترین مسائل شما مربوط به داشتن کار خوب، هماهنگی بین علایق با کار و تحصیل، داشتن روابط مطمئن و عمیق با خانواده و دوستان، سلامت جسمی و روانی و موضوعات دیگری است که به همین اندازه عینی و مشخص هستند. هر چیزی غیر از اینها دغدغه های نظام های فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و نه خود شما.

این نظام ها که در ابتدا برای کمک به حل همین مسائل اساسی شکل گرفته بودند از ما می خواهند به جای همان مسائل اساسی به این فکر کنیم که برای مثال پوشش، اعتقادات و رفتار مردم در تمامی ساحت های زندگی باید چگونه باشد. حتی برای یافتن راه حل مسائلی مهم مانند روابط زناشویی از ما می خواهند به جای توجه به مشکل، بررسی راه حل های ممکن و مراجعه به تجربه های بشری، به اندوخته نظری آنها توجه کنیم و تمام زندگی خود را صرف شناخت همین اندخته ها کنیم و بگوییم راه نجات امروز تنها و تنها در همین اندوخته ها است. این نظام ها حتی به ما می گویند تو اشتباه می کنی که فکر می کنی فلان موضوع مهم است اینها اصلا مسئله نیست، مسائل تو همان هایی است که من میگویم و راه حلش نیز فقط همین است و بس، و حتی اگر مسئله تو با راه حل من حل نمی شود مشکل از توست نه از راه حل من.

واقعیت این است که ارزش هر کدام از این نظام ها تنها به میزان حل کردن مسائل است و اینکه توسط چه کسی پایه گذاری شده اند و منابع حمایت کننده یا ایجادکننده آنها کجا و چه کسانی بوده اند هیچ شانی برای آنها ایجاد نمی کند. نظام ها باید مسائل را حل کنند نه اینکه مسائل جدید تعریف کنند و منابع اندک ما را برای تقویت و بقای خود صرف کنند. هر انسان زیرکی باید به زندگی خود نگاه اقتصادی داشته باشد و منابع خود را صرف مسائل اساسی زندگی کند نه حل کردن مسائل نظام های سیاسی، اقتصادی و اعتقادی.

 

۰ نظر ۲۳ تیر ۹۸ ، ۱۶:۲۳
سراج الدین

اگرخاطرتان باشد حدود یک سال قبل یعنی خرداد ماه 1397 و همزمان با بازیهای جام جهانی فوتبال، بیلبوردی در میدان ولیعصر تهران نصب شد که در آن اثری از بانوان نبود. در فضای مجازی و واقعی انتقادات بسیار گسترده ای مطرح شد و واکنشهای تندی از سوی فعالین حقوق زنان و فرهیختگان صورت پذیرفت.

 

اما جالب است بدانید که از سال 92 قانونی در کشور تصویب شده است که اجحاف بسیار بزرگی در حق زنان روا داشته اما تا به امروز یعنی بعد از حدود شش سال هنوز واکنش خاصی نسبت به آن در جامعه مطرح نگردیده. این قانون یک قانون فرعی و گمنام نیست بلکه مهمترین قانون جزایی کشور یعنی قانون مجازات اسلامی است.

 

قانونگذار ضمن پذیرش نهاد توبه به عنوان یکی از موارد سقوط مجازات، این نهاد را به زنا (و البته لواط) به عنف نیز تسری داده و توبه مجرم در این جرایم را نیز پذیرفته است. مطابق با ماده 114 قانون مجازات اسلامی و تبصره های آن، مرتکب جرم زنا و لواط به عنف و اکراه اگر قبل از اثبات جرم توبه نماید حد از او ساقط میشود و اگر توبه بعد از اثبات جرم با اقرار باشد، درصورت تقاضای قاضی توسط رییس قوه قضاییه  از سوی رهبری حد قابل اسقاط است. در هردو فرض نیز بعد از سقوط حد،حبس یا شلاق تعزیری درجه 6 یا هر دو اعمال میشود. حبس درجه 6 از شش ماه تا دوسال و شلاق آن نیز از 31 تا 74 ضربه و تا 99 ضربه در جرایم منافی عفت است.

 

در واقع اگر یک فردی که بارها مرتکب تجاوز به عنف شده قبل از اثبات به جرم توبه نماید، دادگاه مکلف است ( و نه مخیر) که در صورت احراز توبه، مرتکب را بدون نیاز به جلب رضایت قربانی از مجازات حدی معاف کند و مجازات بسیار سبک درجه 6 را در حق وی مورد حکم قرار دهد!

 

اگرچه نهاد توبه میتواند نقش موثری در کاهش جمعیت کیفری و معافیت افراد از مجازات داشته باشد اما به نظر میرسد باید میان جرایم بدون قربانی و جرایم دارای قربانی قائل به تفکیک شد و جرم تجاوز به عنف را یک جرم عمومی که صرفا جنبه حق اللهی دارد تلقی نکرد.

 

 

۲ نظر ۱۵ تیر ۹۸ ، ۰۰:۳۰
شرف‌الدین
 
یکی از اشکالات جامعه ما نگاه کاریکاتوری به مقوله دین و احکام شرعی است. گاهی برخی مسلمات دینی نادیده گرفته میشود و برخی مسائل فرعی چنان پررنگ میشوند که گویی جزو اصول دین هستند. 
 
از جمله آن مواردی که علیرغم گستردگی ابتلاء، حتی بسیاری از متدینین و متشرعین ما هم نمیدانند، وجوب زندگی مشترک زوجین پس از طلاق و در دوران عده است. زن جز در موارد ضروری نباید از خانه مشترک خارج شود و شوهر نیز جز در حالتی که زن مرتکب فاحشه مبیّنه شود حق ندارد زن را از خانه بیرون کند. در این مدت زن و مرد به همدیگر محرم هستند و نیازی به حجاب نیست و چنانچه بخواهند میتوانند بدون اجرای صیغه عقد جدید به یکدیگر رجوع کنند.
 
این مساله جزو واجبات مسلم شرعی است که در آیه اول سوره طلاق به صراحت به آن امر شده و فقها نیز  صراحتا به آن فتوا داده اند. جهت نمونه آیت الله سیستانی در مسأله ۲۵۴۱ رساله عملیه خود بیان کرده اند «کسی که زنش را طلاق رجعی داده، حرام است او را از خانه‌ای که موقع طلاق در آن خانه ساکن بوده است، بیرون کند، ولی در بعضی از موارد از جمله آن که زن زنا نماید، بیرون کردن او اشکال ندارد، و نیز حرام است زن برای کارهای غیر لازم بدون اذن شوهر از خانه بیرون رود، و بر مرد واجب است مخارج زندگی او را در دوران عدّه بدهد». سایر مراجع نیز به صراحت ترک منزل توسط زن و بیرون کردن زن توسط شوهر را حرام دانسته اند. 
 
علیرغم صراحت مساله و حکم روشن قرآن، متاسفانه شاهدیم که در جامعه اسلامی ما نه تنها این دستور اجرا نمیشود، بلکه حتی افراد از وجود چنین حکمی بی اطلاع اند. لازم است که روحانیون و سخنرانان مذهبی به جای ترویج بدعتها و مسایل و مستحبات کم اهمیت و فرعی، این مسایل اصلی و مهم را به مخاطبین مسلمان خود آموزش دهند. 
 
در آیه قرآن به حکمت این حکم نیز اشاره‌ای شده است و در آخر آیه مذکور  آمده است 《لعل الله یحدث بعد ذلک امرا》 و چه بسا همین زندگی مشترک در ایام عده باعث شود آن زن و مرد نسبت به یکدیگر نرم شوند و از جدایی صرف نظر کنند. بدیهی است که انجام این حکم در عمل میزان طلاق و عواقب آن در جامعه را نیز کاهش میدهد
۵ نظر ۲۴ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۰
شرف‌الدین

"چون دنیا به کسی روی آرد، نیکویی های دیگران را بدو به عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبی هایش را برباید". این گفته حکیمانه که در نهج البلاغه به امام علی (ع) منسوب شده است به خوبی حال و روز حاکمان کشور ما را در دوران های مختلف نشان می دهد.


 هنگامی که زمانه با آنها همراهی می کند مردم هر آنچه خوبی است را به آنها نسبت می دهند، حتی اگر لایق آن نباشند. و هنگامی که در چشم مردم بی ارزش می شوند حتی خوبی هایشان را نیز کتمان می کنند. برای مثال در سالهای آخر حکومت پهلوی طرفداران انقلاب، شاه را شر مطلق می دیدند و هر اقدامی که انجام می داد (چه خرید تجهیزات نظامی و چه توزیع شیر در مدارس) را باطل، احمقانه و ظالمانه معرفی می کردند.


در این روزها که جمهوری اسلامی با بحران ناکارآمدی، فساد و فشارهای بی سابقه بین المللی روبرو است آنهایی که به طیف منتقدین جدی نظام پیوسته اند مجددا در نقد نظرات و رفتار حاکمان جمهوری اسلامی همان مسیر انقلابیون سال 57 را می روند و با همه چیز مخالفت می کنند.


نمونه اخیر این مخالفت های کور، مخالفت با ایده آیت الله خامنه ای در خصوص استفاده از شکل فارسی کلمات خارجی است. ایشان گفته اند همانطور که عرب ها کلمه های خارجی را بر وزن کلمات عربی استفاده می کنند (مانند تلوزیون که به آن تلفاز می گویند) بهتر است در زبان فارسی نیز کلمات خارجی به وزن و صورت فارسی تبدیل شوند (مانند رادیو که می شود به آن رادیان گفت). 


این ایده به سرعت توسط مخالفین ایشان در شبکه های اجتماعی مورد نقد و تمسخر قرار گرفت. در واقع علی رغم آنکه این پیشنهاد در راستای تقویت زبان فارسی و حفاظت از آن در برابر زبان های خارجی مطرح شد و بسیار معقول و مبتنی بر تجربه های عملی بود، صرفا به دلیل آنکه از سوی آیت الله خامنه ای مطرح می شد به سرعت نفی و مورد تمسخر قرار گرفت.


 نکته جالب تر این است که در ایران مخالفت با این جریان های غیر منطقی و متاسفانه غالب بسیار سخت است و چه در سال 57 و چه در سال 98 حمایت از ایده مثبت حاکم توسط جریان های انقلابی و معارض به شدت سرکوب و حمایت کننده به مزدوری متهم می شود.


حقیقتا تا زمانی که این داوری های غیرمنطقی و صرفا مبتنی بر خوش آمد و بدآمد بین ما مردم وجود دارد نمی توان به تغییر امیدی داشت. در چنین فضای آنچه رخ دادنش قطعی است تنها تکرار اشتباهات است. 

۲ نظر ۰۴ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۴۲
سراج الدین

در این روز ها که شرایط اقتصادی روز به روز سخت­تر و آینده مبهم­تر می شود، یکی از دغدغه های اساسی مردم این است که چگونه می شود از این دوران تلخ جان سالم به دربرد و همچنان زندگی خوب و شیرینی را تجربه کرد. در این یادداشت سعی می کنیم برخی راهکارهای مفید را معرفی کنیم.


1-     ریشه همه رنج های آدمی در خواسته های اوست. وقتی بین ما و اهدافمان یا بین انتظارات ما و واقعیت زندگی فاصله ایجاد می شود احساس رنج در ما شدت می گیرد. برای مثال همه ما در سالهای گذشته برنامه هایی داشتیم که اکنون امکان دستیابی به آنها نیست. همین فاصله باعث رنج ما می شود. در این موارد باید توجه کرد که اگر این اهداف قابل تاخیر انداختن هستند (مانند خرید یا تغییر ماشین،خانه، وسایل خانه و ... ) بهتر است آنها را موقتا فراموش کنیم و تا بهبود شرایط منتظر بمانیم. حذف این اهداف به افزایش آرامش ما کمک شایانی می کند.


2-     اگر این اهداف و برنامه ها را نمی توان به تعویق انداخت (مانند ازدواج و برگزاری جشن عروسی) باید تا حد ممکن در شیوه برگزاری آنها در جهت کاهش هزینه ها تجدید نظر کرد. حقیقت این است که دنیا به هیچ کدام از ما قول نداده که زندگی راحتی داشته باشیم و در این روزهای سخت اگر کسی نتواند از خود انعطاف نشان دهد از ریشه کنده می شود.


3-     از سوی دیگر باید هر تصور و انتظاری که ممکن است در آینده محقق نشود را از خود دور کنیم. مثلا یکی از تصورات مردم در مورد بحران فعلی این است که احتمالا چندان طولانی نخواهد بود و به زودی مرتفع می شود. اما برای دور ماندن از آسیب ها باید به لحاظ ذهنی بپذیریم که احتمال دارد این شرایط سخت در یک بازه طولانی مدت روز به روز بدتر شود. پس ضروری است سبک زندگی خود را در تمامی زمینه ها، از خورد و خوراک گرفته تا تفریح، مسافرت، روابط خانوادگی و ... بر اساس همین تصویر جدید اصلاح کنیم. حتی باید انتظار این را داشته باشیم که بخشی از درآمدمان را از دست بدهیم و یا همه کسب و کارمان تعطیل شود. برای چنین روزی چه برنامه ای داریم؟ تغییر انتظارات و تصورات و پذیرش ذهنی چنین شرایطی به انعطاف پذیری ما کمک می کند و بر آرامش ما تاثیر مثبت دارد.


4-     سعی کنیم وسایل یا لباس هایی که خراب می شوند را دور نیندازیم و تا حد ممکن آنها را تعمیرکنیم. همچنین در بسیاری از موارد می توانیم به جای خرید جنس نو به سراغ اجناس دست دوم برویم.


5-     سعی کنیم در حال زندگی کنیم و جز به قدر ضرورت به آینده و گذشته فکر نکنیم. غرق شدن در گذشته و نگرانی از آینده تنها باعث فشار روانی و آسیب دیدن سلامتی ما می شود.


6-     از محرک های ایجاد کننده اضطراب دوری کنیم. برای مثال قیمت سکه، طلا، دلار و ... را دنبال نکنیم و کمتر خبر بخوانیم.


7-     از صحبت کردن در مورد قیمت جدید اجناس و بحران موجود در حد ممکن پرهیز کنیم. اگر قرار است از گرسنگی بمیریم بهتر است فقط از گرسنگی بمیریم نه اینکه هم از گرسنگی بمیریم و هم ترس از گرسنگی مردن را تجربه کنیم و دائما در رنج باشیم. این صحبت ها فقط انرژی ما را تحلیل می برد و به سلامت روان ما لطمه میزند. در نظر داشته باشیم که حتی اگر راه حلی برای حل مشکلاتمان وجود داشته باشد کسی که ذهنی آشفته دارد نمی تواند آنها را پیدا و عملی کند. 


8-     تلاش کنیم خوشبختی خود را به شرایط اقتصادی و سیاسی وابسته نکنیم. ممکن است این شرایط هفتاد سال ادامه پیدا کند. پس به ورزش، تفریحات و هرکاری که باعث خوشحال شدنمان می شود توجه ویژه کنیم و سعی کنیم با انتخاب روش های ارزان تا حد ممکن به زندگی خود خوشی تزریق کنیم. برای مثال اگرچه نمی توانیم با همان کیفیت قبل به مسافرت برویم اما می توانیم غذای ارزان قیمتی تهیه کنیم و با خانواده به پارک بریم. حفظ این خوشی ها شیرینی زندگی ما را تضمین می کند.


9-  بخشی از رنج های ما در این دوران ناشی از مشاهده غم و مصیبت هایی است که مردم متحمل می شوند. با تمام توان برای کمک به مردم تلاش کنیم چرا که این کار موجب احساس مفید بودن  و معناداری زندگی می شود. اما اگر کاری از دستمان بر نمی آید بهتر است ذهنمان را از آن مشکل دور کنیم. به قول آتشنشان ها یک امدادگر اول باید زنده بماند.


 می دانم مشکلات فراوانی وجود دارد که راه حل های بالا تاثیری بر آنها ندارد. اما آنچه گفته شد می تواند تا حدودی یاری دهنده باشد.

۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۷
سراج الدین

چند روز پیش دوستی که کارمند قراردادی وزارت نفت است از شرایط بد کاری و اختلاف فاحش و ناعادلانه  بین حقوق کارکنان قراردادی و رسمی شکایت می کرد. با او همدلی کردم و گفتم حقیقتا این اختلاف ناعادلانه است اما کسانی که سیاست گذاری می کنند اول منافع خود را در نظر می­گیرند. و بعد گفتم نه تنها این بی عدالتی غیر موجه است که اساسا همین اختلاف پرداخت بین وزارت نفت و مابقی سازمان ها نیز غیر موجه است. انتظار داشتم دوست عدالتخواه من نیز با من همدلی کند اما از در مخالفت در آمد و گفت این اختلاف پرداخت کاملا موجه است چرا که نفت شریان حیات کشور است و ... .


 اگرچه بحثمان بی­ نتیجه رها شد اما این گفتگوی مختصر تصویر واضحی بود از نگاه جامعه ایرانی به مفهوم عدالت. وقتی مردم ایران می­ گویند در اینجا بی­ ‌عدالتی شده منظورشان این است که منافع من و اطرافیانم تامین نشده است. متاسفانه عموم مردم ایران با هیچ تعریفی از عدالت همدلی ندارند و آن اقلیتی که حقیقتا مشتاق عدالت هستند و برای اجرای عدالت در هر شرایطی تلاش می­کنند (حتی اگر اجرای عدالت تماما به ضرر آنها باشد) توسط همین اکثریت سرکوب می­ شوند.


همه ما به منافعی که از راه های ناعادلانه کسب می کنیم خو کرده ایم و اگر کسی بخواهد این منافع را متوقف کند در مقابلش ایستادگی می کنیم. برای مثال اعضای هیئت علمی که خود را قشر روشنفکر و نخبه جامعه معرفی می­ کنند و دائم از بی­ عدالتی­ها و مخصوصا سهمیه ­های مختلف در کنکور شکایت می­ کنند، سهمیه­ ای ویژه برای فرزندان خود در نظر گرفته ­اند که بر اساس آن اگر فرزند یک هیئت علمی دانشگاه تهران، در رشته­ ای در بدترین دانشگاه پذیرفته شود، آن عضو هیئت علمی می­ تواند این فرزند را به دانشگاه تهران منتقل کند. جالب است که هیچ استادی با این بی ­عدالتی مخالفتی ندارد.


حقیقت این است که در چنین جامعه­ای آمدن و رفتن افراد، دولت ها و حتی حکومت ­ها تاثیر مهمی بر وضعیت عدالت نخواهد داشت. هرگاه تعداد افرادی که حقیقتا دلباخته عدالت باشند در ایران ما رو به افزایش گذاشت می توان به آیند امیدوار بود وگرنه حتی اگر  فرشته از آسمان هم روی زمین بیاید و حکومت را در دست بگیرد خود ما مردم آرام آرام او را وارد بازی می کنیم و پس از مدتی او نیز فاسد خواهد شد.


 

۳ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۰۸
سراج الدین

 

همه ما مکررا انواع و اقسام تقسیم بندی‌های افراد بر اساس ماه تولدشان را دیده‌ایم. ویژگی‌های ماه تولد، سنگ‌های ماه تولد، ذکرهای ماه تولد و غیره.

مثلا بارها با انواع این جملات مواجه شده‌ایم که "ببخشید که حرفم را رک میزنم، ما فروردینی ها نمیتونیم نگیم" یا "غرور یه مرداد ماهی یعنی همه زندگیش" و غیره.

 

سوال من از دوستانی که با تاثیر ماه تولد بر روحیات و زندگی افراد موافقند این است که:


مبنای تاثیر ماه تولد بر خلقیات و زندگی افراد چیست؟ چه دلیلی عقلی یا نقلی برای اثبات این ادعا وجود دارد؟


آیا مثلا متولدین ۳۰مهر خلقیات متفاوتی با متولدین ۱ آبان دارند؟


امروزه که به همت علم پزشکی تعیین زمان تولد تا حدی به دست پزشکان و والدین است، اگر با چند روز تغییر، زمان تولد را از یک ماه به ماه دیگر منتقل کنند، روحیات نوزاد تغییر میکند؟


تاثیر ماه تولد فقط در ماه‌های شمسی است یا ماه‌های میلادی و قمری هم تاثیرگذارند؟ این تاثیرات بر چه اساسی مشخص می‌شوند؟ آن وقت اگر دو نفر متولد یک ماه شمسی با دو ماه میلادی یا قمری متفاوت باشند، تکلیف خلقیات این افراد چیست؟

 

یکی از آثار سوء تبلیغ و ترویج خرافه‌گرایی در طالع بینی ماه ها این است که افراد برخی از رفتارهای ناپسند خود را از آثار جبری ماه تولد خود دانسته و تلاشی برای اصلاح آن نمی‌کنند. حتی گاهی مطالعه این ویژگی ها فرد را بر آن میدارد که این ویژگی ها را در خود بسازد!

۱ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۱:۱۶
شرف‌الدین

متوکل بن هارون که در مقدمه صحیفه سجادیه به عنوان راوی اصلی صحیفه معرفی شده است می گوید: روزی یحیی بن زید بن علی (ع) {نوه امام سجاد (ع)} را بعد از شهادت پدرش دیدار نمودم. یحی بن زید از من پرسید آیا تو پسر عمویم جعفر بن محمد { امام صادق(ع)} را ملاقات کرده ای؟ گفتم: آری. گفت: آیا از او شنیدی که عاقبت کار من چه میشود؟ 

گفتم: امام گفت تو نیز مانند پدرت به دلیل قیام علیه بنی امیه کشته می‌شوی. پس چهره‌اش دگرگون شد. به او گفتم: فدایت شوم، من مردم را دیدم ک به پسر عمویت امام جعفر(ع) مایل‌ترند تا به تو و پدرت. گفت: همانا که عمویم امام باقر و پسرش جعفر مردم را به زندگی دعوت کرده‌اند و ما ایشان را به مرگ خوانده‌ایم!.


یحیی بن زید بن علی (ع) نکته ای را به متوکل گفته است که هر کس سودای رهبری مردم را دارد باید به آن توجه کند. چه درست باشد یا غلط و چه گناه باشد یا ثواب، مردم از هر فرد، مکتب و مرامی که آنها را دائما به درگیری و مبارزه بی انتها بخواند دور می شوند. تاریخ به ما نشان می دهد که مردم طالب زندگی هستند و از تنش های مستمر و طولانی مدت اجتناب می کنند. از جنگ های طولانی ایران و روم در عصر ساسانی که به فرسودگی مردم انجامید و نهایتا باعث شد پرونده ایران به دست اعراب بسته شود تا همین جنگ هشت ساله، نمونه های مشابه فراوانی دیده ایم. حالا که تحریم های نفتی ایران به شکل بی سابقه ای سخت شده است طبیعتا حاکمان ما مخیر به اتخاذ هر تصمیمی هستند اما خوب است به این توصیه یحیی بن زید بن علی (ع) هم توجه کنند و از فاصله گرفتن مردم از گفتمان انقلابی تعجب نکنند.

۳ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۱۵
سراج الدین

بعد از شیوع ازدواج سفید در ایران، برخی نویسندگان تلاش کردند که ازدواج سفید را از مصادیق عقد نکاح معاطاتی بدانند. عقدی که بدون لفظ ویژه‌اش یعنی «انکحت» باشد اما با نوشتن یا گفتن یا اشاره یا هر طور دیگر به روشنی دلالت بر انجام ازدواج کند.اگرچه الفاظ خاص آن گفته نمیشود، اما محتوای آن موجود است.

 

فارغ از اینکه حقوق موضوعه ایران نکاح معاطاتی را نپذیرفته و برخی فقها نیز این نکاح را صحیح نمیدانند، آیا واقعا ازدواج سفید همان نکاح معاطاتی است؟

اولا: اگر قرار بر انجام نکاح معاطاتی باشد، باید همه اجزای عقد بین طرفین مشخص باشد و صرفا تلفظ الفاظ خاص حذف شود. به عنوان مثال نکاح موقت معاطاتی علاوه بر مهریه، مدت عقد نیز باید به صراحت تعیین شود. آیا افرادی که اقدام به همباشی یا ازدواج سفید میکنند، چنین کاری انجام میدهند؟

 

ثانیا: آنچه هرعقدی را شکل میدهد، قصد طرفین است. برای اینکه ازدواج سفید همان نکاج معاطاتی باشد، طرفین باید در ذهن خودشان واقعا قصد نکاح داشته باشند و اگر از آنها بپرسی که شما چه نسبتی با هم دارید، در حواب بگویند زن و شوهر هستیم. اما آیا واقعا آنچه امروز در جامعه ما اتفاق می افتد اینگونه است و طرفین خود را زن و شوهر میدانند و به لوازم آن (مانند ارث بردن) پایبند اند؟

به نظر میرسد تلاش برای جا انداختن ازدواج سفید به عنوان نکاح معاطاتی ناشی از عدم فهم دقیق مفهوم نکاح معاطاتی است و جز در موارد بسیار اندک، نمیتوان همباشی های فعلی را از مصادیق نکاح معطاتی دانست

۰ نظر ۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۴۷
شرف‌الدین