الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

سلام پسر عزیزم

 

پسرم من در همه نامه هایی که برای تو نوشته ام و از این به بعد نیز خواهم نوشت فرض را بر این گذاشته ام که تو می خواهی ازدواج کنی و لازم است نکاتی را بدانی. اما این نامه موضوع متفاوتی دارد. در این نامه از تو میخواهم که ازدواج نکنی. ازدواج میتواند بسیار خطرناک باشد. این جمله ی “ازدواج می تواند بسیار خطرناک باشد” اصلا منظور من را نمی رساند. پسرم هرچیزی که می تواند روح و جسم انسان را نابود کند تصور کن، بدترین هایش را فهرست کن، ازدواج می تواند از بدترین مورد لیست تو نابود کننده تر است.

 

پسرم ازدواج نه تنها موجب رشد تو نمی شود که حتی باعث نابود شدن تمامی ویژگی های خوبت می شود. در واقع نه تنها اوج نمیگیری، نه تنها به مسیر عادی دوران مجردی ات ادامه نخواهی داد، که به  بدترین شکل سقوط خواهی کرد. کافی است با زنی ازدواج کنی که درکش از زندگی کاملا با درک تو متفاوت است. او هر روز تو را به مسیری می کشاند که علاقه ای به آن نداری و در عین حال از علایق، آرزوها و برنامه های روزمره است نیز دورتر می شوی. همین تضاد که تا آخرین روز این زندگی مشترک نیز ادامه پیدا خواهد کرد آنقدر دردناک است که نفس تو را بند می آورد. 

 

بعد از مدتی می شوی مانند همین مردهایی که به هر بهانه ای سعی می کنند در خانه نباشند. آرام آرام یک نوع عصبی بودن در تو رشد می کند و لحظه لحظه زندگی تبدیل به عذاب می شود. معمولا خیانت ها ریشه در همین شرایط دارند. وقتی در زندگی خانوادگی به آن چیزی که می خواهی نمی رسی به دنبال خانواده جدیدی می گردی و انواع انحرافات اخلاقی و جنسی از همینجا شروع می شود. پسرم بدترین رذیلت هایی که ممکن است در دوران مجردی به علت تجرد به آنها دچار شوی در مقابل ر‌ذائلی که ازدواج بد تو را به آنها مبتلا می کند هیچ است. 

 

ازدواج نه تنها زندگی فردی تو را نابود می کند که حتی از لحاظ اجتماعی نیز می تواند نابود کننده باشد. پس از ازدواج هویت و جایگاه اجتماعی و خانوادگی تو از نو تعریف می شود. ازدواج می تواند جایگاه اجتماعی و خانوادگی تو را تنزل دهد و گاه حتی نابود کند.پسرم تو تا مجرد هستی دغدغه ها و مشکلات مشخصی داری که بعد از ازدواج این مشکلات چند برابر می شود و با چالش های متعددی روبرو می شوی. اصلا ازدواج به ذات یک چالش است. حالا تصور کن همه اینها را برای چیزی به جان بخری که تنها باعث آزار و اذیت و نابودی توست. بگذار خودمانی بگویم، مغز خر خورده ای؟؟؟؟

 

پسرم من خیلی کلی و تنها به بعضی مشکلات اصلی اشاره کردم تا به تو بگویم از نظر من ازدواج اساسا نهادی برای عذاب انسان هاست مگر ازدواج خوب. یعنی اساسا ازدواج بد نداریم. ازدواج بد است مگر ازدواج خوب. شاید با مواردی از ازدواج روبرو شوی که نتوانی اسم بد یا خوب روی آنها بگذاری. از نظر من این ازدواج ها نیز بد هستند.

 

ازدواجی که ارزش دارد انسان خود را درگیر آن کند تنها ازدواج خوب است. در همه این نامه ها سعی میکنم درک خودم را از ازدواج خوب به تو منتقل کنم و امیدوارم تا وقتی که مطمئن نشدی ازدواجت ازدواجی خوب است به آن تن ندهی و باز هم امیدوارم آنقدر تو را شجاع تربیت کرده باشم که هر وقت متوجه شدی ازدواجت اشتباه است از آن خارج شوی. هیچ چیز ارزش نابود شدن تو را ندارد.

۱۰ نظر ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۲
سراج الدین

علم منطق یک مثال معروف برای مغالطه دارد که میگوید:

صغری: درب باز است

کبری: باز پرنده است

نتیجه: درب پرنده است

این سالها که پیاده روی اربعین در شهرهای ایران رایج شده، یاد این مغالطه می افتم.

 

در منابع روایی شیعه روایاتی وجود دارد که در کنار حدود پانزده روز زیارتی مخصوص،  یکی از ایام  زیارتی حضرت سید الشهدا را روز اربعین دانسته است (ر.ک  وسائل الشیعه، ج14، تتمه کتاب الحج، ص 478). از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که نشان دهنده ثواب عظیم زیارت سید الشهدا با پای پیاده است (ر.ک کامل الزایارات، ص 132). اما برخلاف تصور عمومی، به طور خاص درباره زیارت اربعین با پای پیاده هیچ روایتی وارد نگردیده است. به عبارت دیگر در روایات ما فرقی میان زیارت پیاده در روز اربعین با روزهای خاص زیارتی یا حتی روزهای معمولی وجود ندارد.

اما آیین پیاده روی به قدری پررنگ شده  که به خودی خود موضوعیت پیدا کرده و رسانه های رسمی کشور به جای عبارت "زیارت اربعین" از عباراتی مثل "راه پیمایی اربعین" یا " پیاده روی اربعین" استفاده می کنند.  در شهرهای مختلف ایران نیز در روز اربعین پیاده روی یا راهپیمایی صورت میگیرد. مانند پیاده روی از میدان امام حسین (ع) تا حرم حضرت عبدالعظیم در تهران و پیاده روی از حرم حضرت معصومه (ع) تا مسجد جمکران در قم. در حالی که اساسا پیاده روی در روز اربعین هیچ مبنایی ندارد.

 

حکومت ایران دائما برای برگزاری مراسم اربعین تلاش و تبلیغ می کند و سعی درهرچه باشکوه تر کردن آن می کند. اما اگر کسی پلان و نقشه عزاداری شیعه را بداند، می داند که اربعین در روایات و ادبیات دینی ما اینقدر پررنگ نیست. در جغرافیایی که ائمه برای ما ترسیم کرده اند، اربعین نباید جای عاشورا را بگیرد اما این روزها چنان برای اربعین تبلیغ می شود که گویی عاشورا نیز در سایه اربعین معنا پیدا می کند. کسی منکر فضیلت اربعین نیست، اما نگاه کاریکاتوری به شعائر داشتن خود یک آفت است. اگر باب دخل و تصرف در نقشه ای که ائمه برای ما ترسیم کرده اند باز شود، به نتایج خوبی نخواهیم رسید.

 

حواسمان باشد که افراط در عزاداری، نتیجه ای جز تفریط ندارد. دهه سازی های متعدد، خلق مراسمات جدید و افراط در مراسمهای اصیل و اصلی، در نهایت به سود دینداری تمام نمی شود. حواسمان باشد که تمام این قالبها و آیینها باید در خدمت هدف باشد. هدفی که شهادت سیدالشهدا برای ما مشخص کرده است. مراقب باشیم در پیچ و خم این آیینهای رنگارنگ، مقصود را گم نکنیم.

 

۷ نظر ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۴:۴۲
شرف‌الدین

یکی دو هفته پیش رفته بودم یک مجلس روضه که برای یکی از آشناها بود.

آخر مراسم که همه رفته بودند، چند نفری نشستیم شام خوردیم و کمی گپ زدیم. ازجمله افرادی که نشسته بود، پسر جوانی بود با حدود 30 سال سن که زیارت عاشورای اول مجلس رو خونده بود و کمی هم روضه.

این بنده خدا یه کم از خاطرات کودکیش تعریف کرد که خیلی شیطون بوده و اصلا درس نمیخونده و مادر بیچاره اش با جارو دنبالش میکرده از بس اذیت میکرده. بعد رسید به دوران دانشگاه که اونجا هم اصلا درس نمیخونده و همه اش سرش به حاشیه گرم بوده.

منتها قسمت جالب صحبتهاش اونجایی بود که میگفت مدتی مسئول ستاد امر به معروف و نهی از منکر یکی از شهرستانها بوده. میگفت روزی چندجا دعوا میکردیم. به عنوان مثال خبر میرسید که توی یک رستوران تعدادی دختر و پسر دانشجو جمع شدند و دارند میزنند و میرقصند. میرفتم اونجا و میزدمشون. یه بار یک پسری پنج تا دختر را بی ناموس کرده بود و فهمیدم دادستان نمیخواد بگیردش. منم برای اینکه دیگه از این غلطها نکنه، نیم ساعت زدمش. توی یک خونه پارتی بود و رفتیم اونجا و زدمشون.

اینها رو که داشت تعریف میکرد، یکی برگشت گفت آخه چرا؟! به چه مجوزی؟!

 میگفت من هرکاری کردم برای اسلام کردم. پشیمون هم نیستم. اگر جایی هم در حق کسی ظلم کردم، همین روضه هایی که من میخونم و شماها گریه میکیند، باعث میشه بخشیده بشه. یک بار به حضرت زهرا گفتم اگر کاری که میکنم غلط هست، من دیگه نتونم روضه بخونم. ولی باز هم تونستم!

 

 

-------------------------

حالا من به شخص این بنده خدا کاری ندارم.ولی دین یکی از بزرگترین ضربه ها رو از همین تفکر و روحیه خورده

 

 

 

۱۱ نظر ۲۶ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۴
شرف‌الدین

"آمریکا را دوباره بزرگ کن" شاید ترجمه خوبی از شعار کمپین انتخاباتی ترامپ نباشد اما مهمترین دلیل انتخاب شدن این بساز بفروش نیویورکی همین بوده است. اینکه چرا علی رغم بی برنامه بودن، رسوایی هایی اخلاقی متعدد و انواع اظهار نظر های زن ستیز، ضد مهاجرین، نژادپرستانه و ضد مسلمان ها توانست در انتخابات پیروز شود و جهان را وارد یک شک بزرگ و دوران بلاتکلیفی کند ریشه در این دارد که مردم آمریکا نمی خواهد واقعیت های جهان امروز را بپذیرند. 


واقعیت این است که جهان تغییر کرده است و در این دنیای جدید آمریکا دیگر نمی تواند بدون همکاری سایر کشورها سیاست های خود را به تنهایی اعمال کند. تجربه دخالت های نظامی آمریکا در عراق و افغانستان نشان داد، دخالت های آمریکا فقط اوضاع را بدتر میکند و هزینه های آن برای اقتصاد آمریکا که رقیبی جدی مانند چین پیدا کرده است کمر شکن است. آمریکا نیازمند تشکیل ائتلاف و جلب نظر و همکاری دیگران است.


خط مشی سیاست خارجی اوباما مبتنی بر همین واقعیت بود و اگر از بلاتکلیفی در سوریه صرف نظر کنیم، کاملا موفق بوده است. یعنی با کمترین هزینه برای ملت آمریکا دست آوردهای بسیار خوبی داشته است. اما برای مردم آمریکا این واقعیت قابل پذیرش نیست. مردم آمریکا همچنان در نوستالوژی دوران روزولت، ریگان، بوش پدر و روسای جهور قدرتمند آمریکا که دست به لشکر کشی های بزرگ زدند و قدرت آمریکا را به رخ کشیدند زندگی می کنند.  کسی که به خوبی این نوستالوژی را نمایندگی کرد ترامپ بود و باور کنید اگر رسوایی های اخلاقی و اظهارات عجیب و غریبش نبود، رای بیشتری میتوانست جمع کند.


اما مردم آمریکا اشتباه کردند و اتفاقا به کسی رای دادند که سیاست هایش موجب ترک تازی رقبای آمریکا می شود.



پ.ن: خنده دار ترین تحلیلی که این روز ها شنیده ام این است که انتخاب ترامپ نشان دهنده خیزش مردم آمریکا علیه سیستم و نتیجه جنبش وال استریت است. 



۳ نظر ۲۱ آبان ۹۵ ، ۰۸:۰۸
سراج الدین

لابد همه فیلم گلادیاتور را دیده اید. مردم جمع می شدند در میدان مبارزه و با خنده و شعف کشته شدن آدمها را می دیدند و هرکس ضربه ای به طرف مقابلش میزد و تکه پاره اش میکرد ، دست و سوت می زدند.

این ایام که رفتار مردم را میبینم که چطور اشتباه (به فرض واقعیت) یک نفر را با شور و شعف برای هم تعریف میکنند یاد گلادیاتور میفتم. وقتی از گناه و فساد دیگری حرف میزنند برق توی چشمشان میدرخشد و هرچه تعداد قربانیان بیشتر میشود اینها هم خوشحالتر میشوند.

"قضیه فلانی را شنیدی؟" یکی از پرتکرار ترین جمله های این روزها شده و انگار جبرئیل بر اینها نازل شده که "بلّغ ما انزل الیک" و همه وظیفه دارند دیگران را از این ماجرا آگاه کنند.

همه ما میدانیم که سیاست اسلام در مسائل خلاف عفت، پرده پوشی و مستوری است. به همین خاطر هم هست که علاوه بر معصیت بودن خود عمل خلاف عفت، اشاعه و بیان کردنش هم معصیت است. قرار نیست اگر کسی از این جنس خطاها مرتکب شد، این قضیه در بوق و کرنا شود که خودش هم باعث قبح شکنی است.

این که از رفتن آبروی دیگری خوشحال میشویم و بی ملاحظه آبرویش را همه جا میبریم و با شور و ولع همه جا منتشرش میکنیم و برایش جوک درست میکنیم و دستمایه شوخی هایمان میکنیم،  اخلاق زشتی است که دامنگیر ماست.

اگر در دعاهایمان به خدا عرض میکنیم که" لاتفضحنی علی رووس الاشهاد"، چرا خودمان به این مضمون عمل نمیکنیم؟

کاش دستگاه قضایی ما کارش را درست و عادلانه و به موقع انجام میداد و کاش ما هم پرده پوشی و اخلاق کریمانه را یاد میگرفتیم.

۸ نظر ۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۰:۰۳
شرف‌الدین

با چه کسی ازدواج کنیم؟

 

سلام پسر عزیزم

 

همه آدم ها در رابطه با ازدواج با یک سوال مهم روبرو هستند که گاهی اوقات تا آخر عمرشان هم نمی توانند جواب مناسبی برای آن پیدا کنند. با چه کسی ازدواج  کنم؟ این سوال را می شود طورهای دیگری هم پرسید. از میان همه آدم هایی که می توانند همسر من شوند چه کسی گزینه مناسبی است؟ همسر مناسب چه ویژگی هایی دارد؟ تا این سوال پرسیده می شود عموم مردم می گویند همسر خوب باید زیبا باشد، جذاب باشد، شیرین زبان باشد و … . اگر تو را من و مادرت تربیت کرده باشیم، لزومی نمی بینم برایت توضیح دهم که اینها بیشتر ویژگی های یک همخواب خوب است و نه همسر خوب. 

 

هستند کسانی که فکر می کنند همسرشان باید تحصیل کرده باشد، موقعیت اجتماعی خوبی داشته باشد، از خانواده مهمی باشد، فعالیت های اجتماعی مهمی انجام داده باشد و … . اینها بیشتر دنبال همکار خوب هستند تا همسر خوب و فکر می کنند ازدواج نردبانی است برای رشد اجتماعی و مالی و… . نگاه این آدم ها به ازدواج و همسر کاملا ابزاری است. هستند آدم هایی که عاقل هستند و می گویند کسی که با اخلاق باشد، مومن باشد، راستگو باشد و …. . البته اینها ویژگی های خوبی است اما پسر عزیزم اینها ویژگی های انسان خوب است و نه همسر خوب تو. ممکن است یک نفر همه اینها را داشته باشد اما همسر مناسبی برای تو نباشد.

 

پسر عزیزم از نظر من مهمترین ویژگی همسر خوب این است که وقتی با او هستی بتوانی خودت باشی. لازم نباشد خودت را سانسور کنی، چیزهایی را بگویی که اعتقاد نداری، تظاهر کنی، از علایقت صرف نظر کنی و آرام آرام  نقاب انسان دیگری را به چهره بزنی. همسر خوب کسی است که وقتی با او هستی میتوانی همان احساسی که داری را به زبان آوری و اعتقادات را (هر چه قدر هم که خطرناک و ساختار شکنانه باشند) به او بگویی. میتوانی با خیال راحت آرزوهایت را بگویی و مطمئن باشی که او می فهمد. حتی افکار خبیثانه ات و یا عادت های خنداده دارت را هم بتوانی با او در میان بگذاری. 

 

 

آرامش واقعی در همین است که افکار و احساسات و رفتار تو با هم در تضاد نباشد و وقتی اینطور باشد تو آن سکینه ای که خدا وعده داده است را در ازدواج حس خواهی کرد. این اوج صداقتی است که تو می توانی تجربه کنی. پسر عزیزم باور کن شاید بتوانی هرچیزی را در این دنیا فراموش کنی اما خودت را نمی توانی. خودت هر شب قبل از خواب به سراغ تو می آید و از تو می پرسد پس کی نوبت من می شود؟ کی می خواهی خودت باشی و آن طور زندگی کنی که فکر می کنی درست است؟ باور کن هیچ شکنجه ای از این دردناک تر نیست. ازدواج باید تو را به خودت نزدیکتر کند نه دورتر. مهمترین ویژگی از نظر خودم را به تو گفتم. ویژگی های دیگری هم هست که در نامه های بعدی به تو خواهم گفت.

۱۰ نظر ۰۹ آبان ۹۵ ، ۰۲:۲۷
سراج الدین

 

اونهایی که دوستهای خوب دارند، میدونند که خیلی وقتها یک دوست خوب از برادر به آدم نزدیکتره. خیلی حرفهایی که به برادرت هم نمیتونی بزنی، خیلی راحت میتونی با دوست صمیمی ات درمیون بگذاری.

اما دوستی عالم عجیبی داره.  گاهی برای یک موقعیت  خاص یا حتی خیلی سخت، یک دوست دور که شاید سالی یکبار هم همدیگه رو نمی بینیم، از تمام رفقای گرمابه و گلستان بیشتر به کار آدم میاد. حرفهایی رو بهشون میگی که هیچوقت نمیتونی به رفیق چندین ساله ات بگی.

نمیدونم همه اینجوری هستند یا نه، ولی من به صورت دوره ای (مثلا هر سه هفته یک بار) به طرز عجیبی میریزم به هم. انگار غم عالم روی سرم هوار میشه. عجیب دلم میگیره. در حدی که بغض گلوم رو فشار میده. شدیدا احساس تنهایی میکنم و دنیا با همه بزرگیش برام تنگ و تار میشه. توی این مواقع هیچ چیز مثل گپ زدن با یک دوست نمیتونه آرومم میکنه. هر دوستی هم این کارکرد رو نداره. بستگی به موقعیتش داره. گاهی دوست چندین ساله، و گاهی یک دوست مجازی که حتی یکبار هم ندیدمش. انگار هر دوستی رو بهر کاری ساختند!

 

قدر دوستانمون رو بدونیم و خدا رو بابت این نعمت شاکر باشیم لطفا!

۵ نظر ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۶
شرف‌الدین

سلام بر پسر عزیزم

 

پسرم من نمیدانم وقتی تو تصمیم به ازدواج میگیری دقیقا چه هدفی داری و چه توقعی از ازدواج داری. اما احتمالا مثل خیلی از آدم ها به دنبال خوشبختی و آرامش هستی. پسرم اگر منظور تو از خوشبختی، آسایش در جنبه روحی و جسمانی زندگی است بگذار خیالت را راحت کنم در ازواج خبری از خوشبختی نیست. از آرامش هم خبری نیست. یعنی اینطور نیست که با ازدواج ( حتی از بهترین نوعش) بلافاصله وارد خوشبختی و آرامش شوی.

شاید هم یک زندگی خیلی رمانتیک و عاشقانه را تصور کنی و به دنبال آن باشی. زندگی ای که دائما احساسات در آن جریان دارد و تو در یک سرخوشی در ساحل به دنبال همسرت می دوی و یا درخانه با بالش باهم شوخی می کنید. پسرم فکر کنم آنقدر عاقل باشی که بدانی هیچ کدام اینها در ازدواج نیست.خوب حالا شاید بپرسی که پدر جان وقتی در زندگی مشترک نه خبری از آرامش و خوشبختی است و نه عشق و عاشقی مگر آدم مریض است که ازدواج کند؟ سوالت کاملا درست و به جاست.

 

پسر عزیزم ماهیت ازدواج خوشبختی، آرامش و عشق و عاشقی نیست اما اگر ماهیت ازدواج را درست درک کنی و بر اساس این ماهیت حرکت کنی هم به آرامش و خوشبختی خواهی رسید هم عشق را درک خواهی کرد. پسرم از نظر من ماهیت ازدواج رشد فردی است. از دواج بیشتر از هر چیز یک ادیسه است. سفری پر ماجرا و مملو از هزاران گره و گردنه. هر روز با دیو جدیدی روبرو میشوی که باید شکستش دهی وگرنه او تو و زندگی ات را نابود می کند. پسرم اگر قبل از این که وارد زندگی شوی به جای آن نگاه کودکانه و آرزواندیشانه، بدانی که قرار است با مسئله های اخلاقی بسیاری روبرو شوی و رشد فردی تو در گرو آنها است زندگی برایت متفاوت میشود. هرجا در زندگی ات احساس ناخوشی کردی با یک گردنه و احتمالا یک مسئله اخلاقی روبرو شده ای. گذر از این گردنه ها باعث میشود رشد کنی و تجربه های شیرین و بی مانندی به دست آوری.

 

 وقتی درگیر کسی می شوی و روز به روز به او نزدیک تر می شوی این گردنه ها آرام آرام ظاهر می شوند. مثلا متوجه میشوی این دختری که دوستش داری آنقدر ها هم بی نقص نیست و خصوصیات اخلاقی و رفتاری بدی دارد که برای تو قابل تحمل نیست. پسرم قطعا با این موضوع روبرو میشوی،پس هر وقت روبرو شدی فراموش نکن که تو بایک انسان زندگی میکنی و همه ما انسان ها ترکیبی از خوبی ها و بدی ها هستیم. این دختر مامور برآورده کردن آرزوهای احمقانه تو نیست. او زندگی و مسائل خودش را دارد. پسرم هرگز به دنبال اصلاح همسرت نباش. او را همانطور که هست بپذیر و همه او را دوست داشته باش،حتی نقاط ضعفش را. اگر او زود عصبانی میشود، این موضوع را بپذیر و او را همینطور که هست دوست داشته باش. باور کن بعد از مدتی از عصبانی شدن هایش هم خوشت می آید.

 

 

اگر این مسئله را اینطور که گفتم حل کنی خواهی دید که هیچ چیز تا این اندازه نمی تواند محبت همسرت را جلب کند. وقتی که جنبه های منفی او را پذیرفتی، تاثیر منفی آنها کنار میرود و آرامش شیرینی بر زندگی ات حاکم میشود. حتی متوجه میشوی که همسرت از روی دوست داشتن تو (که اتفاقا نتیجه همین پذیرفتن خصوصیات منفی است) تمام تلاشش را میکند تا خود را تغییر دهد. در حالی که از اگر او را نمیپذیرفتی و هر روز در برابرش موضع میگرفتی هیچ تغییری ایجاد نمی شد. اگر از گردنه های مختلف به درستی گذر کردی و دیو ها را یک به یک قربانی کردی بدان که زندگی آنقدر برای تو شیرین و آرام میشود و احساس خوشبختی خواهی کرد که آن تصویر های کودکانه که در فرهنگ ما وجود دارد هرگز به گرد پای آن هم نخواهند رسید. در این ادیسه تو انسان اصیلی خواهی شد که از هیچ راه دیگری به آن نمیتوانستی برسی. ازدواج بستر مسئله های نابی است که در کمتر بستری میتوان نظیر آنها را پیدا کرد.

۱۰ نظر ۲۴ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۲
سراج الدین

 

سال گذشته با شهاب الدین رفته بودیم پیش آقای زائری. چون نظرات آقای زائری در مورد حجاب همیشه بحث برانگیز بوده، قسمتی از صحبتها هم به بحث حجاب کشیده شد. گفت من نمیگویم که حجاب باید اختیاری باشد اما میگویم حجاب نباید مساله اول آقایون باشد.

یک مثال زد که به نظرم مثال جالبی بود و در جاهای دیگر هم قابل تعمیم است. گفت اگر این چایی روی پای من بریزد و من بگویم آخ، و یک مار هم پای من را نیش بزند و من با همان شدت و اندازه بگویم آخ، این نشان می دهد که یک جای کار می لنگد.

 

الان هم که اینهمه ظلم آشکار و بیّن در کشور می شود، الان که اینهمه گناه کبیره مسلم در جامعه و نهادهای حکومتی ما وجود دارد، الان که دادگاه های ما وضع بسیار اسفناکی دارد و مرجع رسیدگی به مظالم خودش بعضا عامل مظالم هست، وقتی در عزاداری های امام حسین (ع) اینهمه گناه و فساد جریان دارد،  فریاد زدن و وااسلاما سر دادن  برای یک مسابقه فوتبال در عصر تاسوعا و نادیده گرفتن آنهمه معاصی مسلّم چه توجیهی می تواند داشته باشد؟!

 

۹ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۰:۲۸
شرف‌الدین

 

تا جایی که می دانم, تنها چیزی که در اسلام به صورت مطلق به آن حکم شده و قید و تخصیصی ندارد, بحث عدالت است. برای الباقی دستورات ضابطه و چارچوب و حدودی مشخص شده.
مثلا وقتی خداوند درباره امر مقدس جهاد دستور داده است, تاکید کرده که در حین جهاد نباید تعدی کرده و به طرف مقابل ظلم کنید (بقره, 190). یا جای دیگری که خداوند امر به صدقه دادن میکند, در ادامه اش تصریح می کند که این صدقات را به منت و اذیت آلوده نکنید (بقره, 264). خلاصه هر دستوری کلی تبصره خورده است و حد و حدودش مشخص شده.

 

حالا که در آستانه محرّم قرار گرفته ایم, حواسمان باشد که شعائر حسینی به هیچ وجه مطلق و بدون محدودیت نیست. در این مراسمات نباید مردم آزاری کرد, نباید حق الناس را زیر پا گذاشت, نباید اسراف و تبذیر کرد, نباید اختلاط حرام داشت, نباید تفاخر کرد, نباید سلب آسایش کرد و خیلی بایدها و نبایدهای دیگر.
"دستگاه امام حسین" بودن و "شور حسینی" داشتن, هیچکدام مجوز برای معصیت خدا وخروج از چارچوب احکام شرع نیست.

۵ نظر ۰۹ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۷
شرف‌الدین